خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی-محمد پورعلم : پیش از این در گزارشی با عنوان «ویژگی بینابینی؛ پتانسیل ایران فرهنگی» به بررسی توانایی های فرهنگی ایران و پتانسیل های منحصربه فرد آن پرداختیم و از رویکرد بینابینی به عنوان یکی از مهمترین آن ها سخن گفتیم که از گذشته تا حال در مظاهر متنوع فرهنگ و هنر ایران نمودار است.
جهان ما در دهه های اخیر و پس از سپری کردن رویکردهای تند و تیز مدرنیستی و پس از آن جهانی سازی، بار دیگر به میراث و جاذبه های فرهنگی تمدن ها، کشورها و اقوام توجه نشان داده است. به همین خاطر خصوصا دو دهه اخیر را باید سال های رشد و گسترش گردشگری فرهنگی دانست.
با نگاهی گذرا به روابط کشورها در سال های گذشته به خوبی می توان اهمیت تعاملات فرهنگی میان آن ها را مشاهده کرد؛ به گونه ای که سندهای فرهنگی همواره جزیی جدایی ناپذیر از تفاهم نامه هایی است که میان مقامات دو کشور به امضا می رسد. این اسناد فرهنگی معمولا شامل تسهیل قوانین رفت و آمد اتباع دو کشور و برپایی هفته های فرهنگی می شود. اما چرا تعمیق روابط فرهنگی تا این اندازه در سال های اخیر اهمیت یافته و در سخنان مقامات کشورها نمود پیدا کرده است؟
در این زمینه باید به تاثیر فراوان رشد گردشگری و روابط فرهنگی بر اقتصاد کشورها متمرکز شد. شاید در دهه های گذشته ارزآوری گردشگری فرهنگی به عنوان پایه اصلی درآمد یک کشور قابل تصور نبود. در گذشته کشورها بیشتر به دنبال کسب درآمد ارزی از طریق فروش ذخایر انرژی یا محصولات صنعتی خود بودند اما آرام ارام توجه آن ها به میراث و داشته های فرهنگی شان جلب شد. این که می توان جاذبه های تمدنی، فرهنگی و هنری را در جهت رشد فزاینده اقتصادی مورد بهره برداری قرار داد. از سوی دیگر بهره مندی از این شاخصه ها به کشورها کمک کرد وجهه سیاسی خود را در میان همسایگان و حتی رقبای سیاسی شان تقویت کنند و از این وجهه به عنوان اهرم قدرت استفاده کنند.
علاوه بر اهمیت یافتن فرهنگ در سطح رسمی، گسترش برنامه های فرهنگی هنری در سطوح غیررسمی نیز از نشانه های تغییر جایگاه فرهنگ به حساب می آید. هر ساله فستیوال ها و جشن های مختلف فرهنگی هنری در کشورهای مختلف میزبان خیل عظیمی از علاقه مندان و مشتاقانی است که نه تنها از سراسر کشور، بلکه از سراسر دنیا در جایی جمع می شوند تا رویدادی فرهنگی را گرامی دارند و یا به تماشای آثار هنرمندان بنشینند. از جشنواره های متعدد جهانی فیلم گرفته تا بینال ها و آرت فرهای هنری همگی مثال هایی از بهبود جایگاه فرهنگ و هنر نزد سیاست مداران و شهرداری ها خبر می دهد. در واقع نهادهای رسمی و مردمی با حمایت از برنامه های فرهنگی علاوه بر صرف بودجه خود در مسیر شادابی و تحرک اجتماعی، وجهه مثبت خود را نیز نزد مردم تقویت می کنند.
از سوی دیگر اسپانسرهای خصوصی هستند که از این تجمعات فرهنگی در راستای معرفی محصولات و خدمات خود بهره می برند و نزد مخاطبان، اعتباری ویژه کسب می کنند. امروزه اسپانسرها به یکی از مهمترین پایه های اجرا و تداوم برنامه های فرهنگی، هنری و ورزشی بدل شده اند.
تجربه کشورهایی که هریک از منظری به کشور ما شبیه هستند، تلاش فزاینده آن ها در معرفی داشته های فرهنگی و جلب توجه جهان به آن ویژگی ها را نمایان می سازد. به طور مثال اگر یک کشور از میراث فرهنگی تاریخی بهره مند است، کوشیده با معرفی جذاب آن و ارائه تسهیلات متعدد به گردشگران، بیشترین بهره مندی اقتصادی را کسب کند. یا اگر کشوری، هنری مختص به خود دارد می کوشد با برپایی فستیوال هایی در زمان های مشخص، توجه گردشگران را به خود جلب کند.
همان گونه که برای همگان روشن است، وقتی از ایران فرهنگی سخن می گوییم، در واقع مجموعه ای پربار از میراث تاریخی، هنرهای سنتی، تنوع فرهنگی، قومی و طبیعی و هنرمندان و ادیبان شاخص تاریخی و معاصر مورد نظر ماست که از مرزهای جغرافیایی فراتر می رود. مجموعه ای که هریک از مولفه های آن به تنهایی برای عرض اندام در عرصه جهانی کافی است اما به نظر می رسد چنان که باید مورد بهره برداری قرار نگرفته است.
شاید یکی از دلایل این عدم بهره مندی به عوامل خارجی بازگردد. آن چه از ایران در رسانه های خارجی به تصویر کشیده می شود معمولا با واقعیت های کشور ما فاصله دارد؛ به گونه ای که گردشگر خارجی در مواجهه با این فضاسازی نه تنها از سفر به ایران صرفنظر می کند بلکه همواره با نگرش منفی به آن می نگرد.
البته این تصویرسازی غرض ورزانه به معنای نادیده گرفتن کم کاری ما برای معرفی درست فرهنگ و جامعه مان در بیرون از این مرزها نیست. شاید حتی ما با بی توجهی مان بهانه زمینه لازم را برای سوء استفاده دیگران فراهم کرده ایم. نمونه این بی توجهی در سال های اخیر به کرات مشاهده شده است؛ وقتی نام چهرهای شاخص ادبیات و حکمت ایران بزرگ فرهنگی از سوی کشورهای همسایه مصادره و در جهان معرفی شده و ما به جای درس گرفتن از آن، تنها بهانه آورده ایم.
موضوع دیگری که می توان به آن اشاره کرد الزامات مذهبی است که در کشور ما به صورت قانون رسمی به اجرا درمی آید. این الزامات در نگاه اول محدودیتی در مسیر گسترش گردشگری و روابط فرهنگی به حساب می آید در حالی که می توان با تکیه بر همین شرایط، ایران را به عنوان مرکز گردشگری حلال در دنیا معرفی کرد و تجربه ای تازه به گردشگران خارجی هدیه داد.
البته در این مسیر باید با درک عمیق تر از رویکردهای دینی و سعه صدر بیشتر، فرهنگ و اخلاقی را نمایندگی کرد که برای فطرت الهی انسان ها، آشنا و گیرا باشد.
بخش بعدی این گزارش به گسترش ویروش کرونا در جهان در هفته های اخیر اختصاص دارد و به این نکته می پردازد که چه طور باید به این بحران جهانی به دید فرصتی نگریست که می تواند جایگاه ایران را در فرهنگ جهانی بازیابی کند.
نظر شما