استحاله جناب کارگردان

مسئله ای که بیش از همه آزاردهنده به نظر می رسد توهم خود دانا پنداری آقای نوری زاد است

 خبرگزاری شبستان: تاریخ انقلاب اسلامی چه در ایام زعامت حضرت روح الله (ره) و چه در ایام پس از ارتحال ایشان صحنه هایی از جاماندگان قافله انقلاب را در خود ثبت نموده است که نشان می دهد افرادی اردوی نظام جمهوری اسلامی را پس از فتنه هایی که نظام با آنها مواجه بوده است ترک کرده و به جرگه ی حامیان ضد انقلاب پیوستند.
فتنه هایی که هرکدام برای از پای در آوردن یک نظام کافی بوده است و با بررسی آن در می یابیم که چه کسانی در کجاها پایشان لغزیده و از قطار انقلاب اسلامی پیاده شده اند.
واقعیت آن است که این انقلاب با توجه به انگیزه افرادی که با آن همراه شده اند همانند سایر حرکت های مردمی در طول تاریخ و در سراسر دنیا طی چندین مرحله خالص گردیده است و در هر برهه از این انقلاب عده ای غربال شده اند. انقلاب اسلامی ایران از ابتدا با گذرگاه هایی روبرو بوده که به پیشبرد این خالص سازی بیش از پیش کمک نمود. مرور مسیرهای طی شده در این سی و اندی سال، نشان می دهد که این قطار در ایستگاه های مختلفی توقف تعیین کننده داشته و سپس حرکت سرنوشت سازی را آغاز کرده است. پرواضح است که نیروهای متعدد و در کسوت های مختلف در طول این مدت از قطار انقلاب پیاده شده اندکه فهرست آنها خود کتاب قطوری خواهد شد ولی در این مقال تنها به آن دسته از افراد یا جریان هایی اشاره ای خواهد شد که در هر کسوتی بودند جز افراطیونی بودن که همیشه پیشقراول جریان هایشان محسوب می شدند.
البته این عقب ماندگی تابع ملاک هایی هست که هر کس را به نوعی از انقلاب اسلامی دور نمود به طور مثال برخی دچار انقلاب های فکری و مبنایی شدند که از گفتمان انقلاب، فاصله گرفتند و به گفتمان مقابل انقلاب تن دادند و بخشی دیگر هم به دلیل ویژگی های فردی در طول زمان استحاله شدند و با انقلاب زاویه گرفتند و عطای آرمان های دیروزشان را به لقا مطامع دنیوی بخشیدند.
ولی حکایت این جدایی از نظام و پیوستن به اردوگاه دشمن بعد از انتخابات ریاست جمهوری88 بیش از هر فتنه دیگری رشد نمود و جریان انقلاب ایران اسلامی را بیش از هر زمانی دیگر زلال و خالص نمود. اما در این سیاهه بلند که در آن نام بریدگان از انقلاب با هر مرامی دیده می شوند، نام چندین تن جلوه خاصی را در ذهن تداعی می کند.
یکی از این افراد دبیر همیشگی جشنواره های شعر دفاع مقدس و کارگردان آثار هنری و پرمخاطبی! چون: پروانه‌ها می‌نویسند، پرچم‌های قلعه‌کاوه و چهل سرباز است که روزی در برنامه های جهاد سازندگی، روایت فتح و تولیدات صداوسیما و رسانه های مکتوب، مانورهای اعتقادی و آرمانی متعددی را به نمایش می گذاشت- البته در اکثر این آثار افراط گرایی ویک سویه نگری موج می زند - با انتشار نامه هایی نفاق آلودی خطاب به رهبر معظم انقلاب، عملاً از زوایای مبهم و پنهان شخصیت خویش رونمایی نمود.
اما جای سوال است، چرا افرادی که از راه هوچی گری و سیاه نمایی می خواهند توجه افکار عمومی را به خود جلب کنند، سرنوشتی مشابه می یابند؟ برای نمونه، آنها برای چند صباح در کانون توجه محافل خبری به ویژه دوربین رسانه های آن سوی مرزها قرار می گیرند اما پس از گذر زمان با فراموشی همان رسانه ها روبرو می شوند.
در هر حال این پرونده نه از آن روست که چرا نوری زاد با صحنه آرایی و صحنه سازی در رسانه های مختلف داخلی و خارجی به عدم آزادی بیان در ایران دستاویز شده تا خود را مایکل مور جمهوری اسلامی معرفی نماید و یا اینکه چرا وی از دایره فهم خارج و از قطار انقلاب پیاده شد بلکه حکایت انتشار فیلمی از ایشان است که حاوی بخش‌هایی از سوابق وی در روزنامه کیهان و افراط گرایی های ایشان - نوری زاد گاهی در این روزنامه با نام مستعار زنانه، مطالب تندی می نوشت و همه اصلاح طلبان را به باد انتقاد می گرفت و جالب اینکه به قول خودش کلی خواستگار هم پیدا کرده بود- و همچنین گوشه‌هایی از اظهارات او در زندان اوین و سپس نقش آفرینی وی به کارگردانی مصلحتی! پسرش ابوذر نوری‌زاد است که به نوعی افشاگر چهره واقعی این عنصر نفاق است.
در این فیلم که گویا قبل از اتمام مراحل نهایی آن پخش شده است نشان داده می‌شود که محمد نوری‌زاد آبروی خویش را وامدار کدام جریان است و چگونه مراحل ترقی را طی نمود و با دریافت بودجه‌های میلیاردی برای کارهای سخیف و نازل به شهرت رسیده است.
گفتنی است، در اواسط دهه 70 برنامه ای به نام "حماسه خمینی" در ارتباط با تاثیر و نقش امام خمینی در بیداری شیعیان لبنان به کارگردانی محمد نوری زاد پخش می شد که تیتراژ آغازین آن برنامه مستندی بود که مجروحی را نشان می داد که فریاد می زد: "امام را دعا کنید."
بخشی دیگر از تیتراژ برنامه نوری زاد، تصویری بود از تفحص چند تکه استخوان و عکسی از امام خمینی(ره) که میان پاره های استخوان یافت می شد.
البته چندی قبل یکی از دست اندرکاران این برنامه اعتراف نمود که این تصاویر اصلا مستند و مربوط به جنگ یا تفحص نیستند بلکه در بیابان های اطراف تهران گرفته شده و آن رزمنده هم که مثلا مجروح شده، یکی از دوستان نوری زاد است!
وی ادامه داد که نوری زاد تعدادی استخوان حیوانات را در بیابان پیدا کرد و آنها را گذاشت زیر خاک و عکسی هم از امام گذاشت در میان آنها و به عنوان استخوان شهدا از آنها تصویر برداری نمود!
اما امروز پس از برملا شدن پروژه سینمایی اخیر وی باید گفت که ساختن سیمایی سیاه و نفرت انگیز از جامعه ی ایران، هنر تابلودار همه ی دشمنان در ایام پس از انقلاب بوده است زیرا برای یک عنصری که سودای براندازی و تغییر حکومت را دارد اولین و مهمترین وسیله، تهییج افکار عمومی برضد نظام است که تصویری رو به فاجعه و رو به فروپاشی از حکومت بسازد که نوری زاد به خوبی از ایفای این نقش برآمده است.
گفتنی است، محمد نوری زاد که پس از حوادث انتخابات 88 با توبه از سابقه انقلابی خود به صف دشمنان درآمده در زمان حضور در صداوسیما با تولید برنامه های بی ارزش، بیت المال را در راه ترویج زرتشتی گری به عنوان حق طلق خویش بکار می گرفت و نیز سئوال های مکرر مسئولین وقت در رابطه با هزینه های چند صد میلیونی این برنامه ها را بی پاسخ می گذاشت به گونه ای که وقتی مجموعه تلویزیونی "پروانه‌ها می‌نویسند" با استقبال سرد مخاطبان مواجه شد، ساختن سریال های "پرچم‌های قلعه‌کاوه" و "چهل سرباز" این فرضیه را تقویت نمود که ایشان در دنیای تصویر جز اعتماد به نفس کاذب و البته جلب حمایت بی حد و حصر دستگاه‌های فرهنگی کشور، هنر دیگری ندارند.
ولی کاش این پروژه فاخر! به اتمام می رسید تا تتمه آبروی فیلم سازی اش در میان دوستان امروزش نیز بر ملا می گشت و رسانه هایی که امروز برای ایشان سوت و کف می زنند از غنای هنر ایشان مطلع می شدند.
حال فارغ از بررسی این فیلم باید اذعان نمود که نوری زاد در سیاه مشق های های متعدد خویش خطاب به مقام معظم رهبری به سیاق همه‏‌ی روشنفکرنماها بیشترین خوراک تبلیغاتی را برای رسانه های اپوزیسیون فراهم کرده است. به همین دلیل مکاتبات او با ابعادی وسیع از سوی تمامی رسانه های ضد انقلاب پوشش داده شده است. در حالی که نوری زاد به مرور زمان، گوی سبقت را از تمامی جریان های برانداز و ساختار شکن ربود، هر نامه ای که به امضای این عضو جدید اپوزیسیون در فضای رسانه های سایبر منتشر می شد، ابعادی تازه ای از اهداف و مأموریت های وی در ستیز با ارکان نظام را آشکار می ساخت.
ترجیع بند همه ی نوشته های نوری زاد را ترسیم تصاویر سیاه فقر، ویرانی، یأس و سرخوردگی تشکیل می دهد که در آن تسویه حساب با تمامی نیروهای انقلابی که در مقابل جریان فتنه88 ایستادند و ساختن چهره ی قهرمان از تمامی متهمان سیاسی و بخصوص ایجاد شکاف میان جامعه با رهبری شاخصه اصلی آن است.
اما مسئله ای که بیش از همه در این نامه ها به نظر می رسد توهم خود دانا پنداری آقای نوری زاد است چنان که گویی سرنوشت کشور و انقلاب به سرنوشت ایشان و افکارشان گره خورده است البته متاسفانه اقدامات علیه ایشان مبنی بر اهمیت دادن به او و اقدام کردن به بازداشت و بازجویی از او بر این توهم دامن زده است و همین توهم است که نوری زاد را بر آن می دارد که ادعا کند "جامعه ی ما، در حال یک انفجار بزرگ است!"
حال با توجه به اینکه داشتن اختلاف عقیده جرم نیست و قرآن کریم هم بر همین اصل تاکید دارد از جناب نوری زاد تقاضا می شود که پاسخ گویند:
1) ایشان در ابتدا پس از بازخوانی مجدد نامه هایشان باید توضیح دهند که آن مفاهیمی که در قالب زیباترین کلمات به اسم دلسوزی برای مردم ارائه نمودند به کدامین هدف بوده است؟
2) پس به وقوع پیوستن موج بیداری اسلامی در منطقه که به بیداری انسانی در قلب اروپا و آمریکا منتهی شد و با توجه به تصویری که ایشان در ذهن مخاطبان ترسیم نموده اند، چگونه است که این بیداری در ایران به وقوع نپیوست؟
3) اصلا بر اساس کدام توهم است که ایشان به خودشان اجازه می دهندکه مردم را هم طیف فکری خویش بخوانند و خود را سخنگوی خود خوانده مردم بدانند؟
4) اساسا در سیاهه هایشان از ظلم و فساد در حکومت دم می شد و اگر چنین است با کدامین امید دل در گرو اصلاح این حکومت بسته اند؟ نکند نامه یشان هم به مانند آخرین اثر هنری شان که به نوعی محصول مشترک با پسرشان است تنها برای خوشایند نمودن دشمنان ایران تهیه شده است؟
5) راستی در یکی از این نامه ها با ترسیم غرب به تاتر رویاها از آمریکا و غرب به عنوان اتوپیای آرمانی حرف به میان آمد. حال جای این پرسش است که واقعا بدین سادگی آرمان های ضد استبدادی خویش را فروختید؟ و به واقع آمریکا مدینه فاضله ی شماست؟
6) همچنین در یکی دیگر از این نامه ها از حقوق پایمال شده فرق ضاله بهاییان و صوفیان دم زده شد، نکند دین شان را به مانند آرمان های سیاسی شان ارزان به منصه ی فروش گذاشتند؟ بخدا سوگند می ترسیم که فردا روز احساس تکلیف کنند و از حقوق همجنس‌گرایان هم دفاع کنند؟
7) می گویند 4 میلیارد تومان شما تکذیب می کنید و می گویید 2 میلیارد در هر حال مبلغی کلانی از بیت المال را جهت مقابله با فیلم ضد ایرانی "سیصد" در اختیار گرفتید و ما‌ هنوز منتظر خروجی کار فاخرتان هستیم.
8) و در آخر مدعی شده اید که بازجویان به تلخ ترین شکل ممکن شما را به ورطه ی تهدید، تحقیر و ضرب و شتم درافکنده اند! و در طول این مدت به گفته خودتان تنها یک بار آن هم کوتاه و گذرا با خانواده خود دیدار نداشته اید، پس پاسخ گویید که چگونه چنین نامه های مفصلی را می نوشتید و متن آن را در اختیار رسانه های ضد انقلاب می گذاشتید؟!
جناب آقای نوری زاد بزرگان دینی مان از ما خواسته اند که دو روزمان یکسان نباشد اما گویا شما با عدم درک این مسئله این گونه تاویل نمودید که باید هرروز از جایی و اندیشه ای به جایی و اندیشه ای دیگر نقل مکان کنیم.
همچنین علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) در مناجات‌ خود با خدا درکتاب "الهی نامه" پرسش را در این ارتباط مطرح کرده و می گویند؛ خدایا عاقبت چه خواهد شد با ابد چه باید کرد؟
مسئله فرجام کار انسان مهمترین دغدغه ای است که هر کس را به تامل و تفکر وامی دارد. ما سفر ابدی در پیش داریم ، زندگی دو روزه دنیا می گذرد!
باید دید با ابدیت چه باید کرد؟ کارنامه ما در محضر حق تعالی چیست؟
پایان پیام/

 رضاباقرپور

کد خبر 90412

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha