امام، معیار سنجش و عامل توازن اجتماع
انبیاء دو هدف درند؛ دو هدف مهم؛ یکی هدف اساسی ساختن انسان، پیراستن انسان از بدی ها، آراستن انسان به نیکی ها و فضیلت ها و خوبی ها؛ خلاصه انسان را انسان کردن؛ این هدف بالاست؛ اما هدف دیگری که انبیاء دارند که در نیمه راه این هدف قرار دارد، این است: تشکیل جامعه توحیدی، تشکیل نظام الهی، تشکیل حکومت خدا، تشکیل تشکیلاتی که با قوانین و مقرارت الهی اداره شود، این هدف همه انبیاء است...؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ» به یقین فرستادیم پیامبران خود را «البینات» همراه با دلایل روشن و روشنگر ... «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ» ... با آنها فرستادیم کتاب را، این یک؛ «وَ المیزان» با آنها میزان هم فرستادیم، میزان یعنی ترازو یعنی چه؟ یعنی هر پیغمبری که آمد، یک ترازو زیر بغلش بود، بزرگ یا کوچک؟، نه! منظور میزان یعنی وسیله ای که با او می توان تعادل و توازن اجتماعی به وجود آورد... چیست آن وسیله؟ ... بنده مراجعه کردم در ذیل این آیه به احادیثی که وارد شده، دیدم یکی از چیزهایی که میزان را معنا کردند، می فرمایند: «المیزان الامام» و دیدم درست است، کاملا تطبیق می کند، الهام می گیریم ما از این حدیث [که] میزان امام است.
امام آن کسی است که در جامعه باید حق را از باطل جدا کند، اوست که باید صف ها را مشخص کند. اوست که باید تعادل و توازن اجتماعی را برقرار کند، چرا؟ چون حاکم جامعه است. امام میزان است، معیار است، بدی ها و خوبی ها با او سنجیده می شود، راه ها با او تطبیق می شود. به علاوه اوست که ناظر است در اجتماع به اینکه مردم از توازن و تعادل خارج نشوند.(1)
ایجاد نشاط و شادابی زندگی
وقتی به شما می گویند انتظار بکشید؛ یعنی، این وضعیتی که امروز شما را رنج می دهد و دلتان را به درد می آورد، ابدی نیست و تمام خواهد شد. ببینید چه قدر انسان، حیات و نشاط پیدا می کند. این، نقش اعتقاد به امام زمان(عج) است. این نقش اعتقاد به مهدی موعود(عج) است.(2)
دو نوع زندگی برای آحاد بشر وجود دارد. یک زندگی، زندگی برای نیازهای مادی شخص است... اینگونه زندگی کردن، خصوصیت تلخی دارد... نوع دوم زندگی این است که انسان برای هدفی زندگی کند؛ هدفی که از خود او بیرون باشد. نمی گویم این هدف، همیشه الهی باشد. حتی اگر این هدف مادی هم باشد، اما مربوط به کل جامعه یا برای بشریت باشد... در این نوع زندگی هر چه می گذرد، انسان احساس می کند که عمرش تلف نشده است، چون برای یک هدف عالی زحمت کشیده است. اگر این هدف الهی باید به بشریت برگردد، به آرمان های خدایی برگردد، به صلاح و خیر بشر برگردد، به استقرار عدالت و به مبارزه با ظلم و جور مربوط شود، احساس می کند که به هدف نزدیک تر شده است. در پایان راه هم وقتی به پشت سر خود نگاه می کند، می بیند فرسنگ ها به هدف نزدیک شده است، لذا حسرت ندارد و احساس لذت می کند.(3)
در آینده ای قطعی بساط ظلم برچیده خواهد شد
خودِ این عقیده (مهدویت) نیز آثار و خصوصیاتی دارد که این خصوصیات برای همه ملت ها و ملت مسلمان ما، حیاتبخش است و عمده این خصوصیات و آثار هم، عبارت است از امید به آینده. امروز هر فرد شیعه، می داند که در یک آینده ای- آن آینده، ممکن است خیلی نزدیک باشد، ممکن است دوردست باشد، به هرحال قطعی است- این بساط ظلم و بی عدالتی و زورگویی، که امروز در دنیا هست، برچیده خواهد شد. می داند که این وضعی که مستکبران در دنیا به وجود آورده اند- که هر کسی حرف حقی بزند و راه حقی را دنبال کند، از طرف آنها مورد فشار قرار می گیرد و اراده فاسد خودشان را بر ملت ها تحمیل می کنند یک روزی از بین خواهد رفت و گردن کشان، طاغیان، یاغیان و قدرت های زورگوی عالم، ناگزیر خواهند شد که در مقابل حق، تسلیم بشوند یا از سر راه حرکت حق، برداشته بشوند هر فرد مسلمان- به خصوص هر فرد شیعه- این را می داند و به آن یقین دارد. این خیلی امیدبخش است. این موجب می شود که هر انسان خیرخواه و مصلح و علاقه مند به صلاح، کار و تلاش و مجاهدت خود را در راه صلاح، با امید به آینده انجام دهد. ببینید این عقیده چه قدر ارزشمند، دارای تاثیر و حیاتبخش است.(4)
پی نوشت ها:
1-ولایت و حکومت، صص 48-50؛
2-بیانات در جمع اقشار مختلف مردم در روز میلاد پربرکت حضرت ولی عصر(عج)؛17/10/1374؛
3-بیانات در دیدار اعضای نیروی هوایی ارتش در روز نیروی هوایی؛19/11/1371؛
4-سخنرانی رهبر معظم انقلاب، ۱۳۷۷/۹/۱۵؛
نظر شما