به گزارش خبرنگار شبستان، جلیل صفربیگی شاعر معاصر متولد سوم بهمن سال 1352 در روستای چالسرا در استان ایلام است. وی دانشآموخته و دارای مدرک کارشناسی ریاضی است. وی هماکنون معلم و به تدریس ریاضی اشتغال دارد.
اشعار وی غالبا در قالبهای رباعی و شعر سپید است. از او 15 کتاب به چاپ رسیده که شامل 10 مجموعه شعر، یک ترجمه، و 4 گردآوری است.
آنچه در زیر تعدادی از رباعی های جلیل صفر بیگی است :
من هو اسمه دوا یا عباس! / یا من هو ذکره شفا یا عباس /
نگذار خدا نکرده کافر بشوم /عباس خداست یا خدا...یا عباس
*******
افتاد در آغوش زمین سرو تنت /پیچید میان دشت عطر بدنت
تسبیح تو را ماه به گردن انداخت /سجاده ی آفتاب شد پیرهنت
*******
آن روز چقدر با صفا خواند نماز /انگار که با خود خدا خواند نماز
یک بار دگر قبله عوض شد آن روز /چون کعبه به سمت کربلا خواند نماز
******
چرخید خداوند به دور سر تو /زد بوسه به پاره پاره ی پیکر تو
والله که کشتی نجات همه است /گهواره ی کوچک علی اصغر تو
******
با اذن تو تیر پر به سوی تو گرفت /جا در سر و پیشانی و روی تو گرفت
وقتی که برید حنجرت را خنجر /صد بار اجازه از گلوی تو گرفت
***********
در سوگ تو سنگ می زند بر سینه /گل با دل تنگ می زند بر سینه
با سوز و گداز نوحه می خواند باد /باران چه قشنگ می زند بر سینه
************
ابر و مه و خورشید و فلک گریان است /دریا به خروش آمده و توفان است
با سوز و گداز نوحه می خواند باد /زنجیر زن دسته ی ما باران است
********
افتاد تب هلاک توی سرتان/یک آتش سهمناک توی سرتان
لب های رقیه از عطش خشک شده /ای این همه آب!خاک توی سرتان
*********
هر چند کلاس درس او یک واحه ست /راهی که به آنجا نرسد بی راهه ست
پیران همه طفل مکتب او هستند /این پیر طریقتی که خود شش ماهه ست
********
هم یاور و خواهر برادر هایش /هم بود برادر برادر هایش
یک عمر برای پدرش مادر بود /حالا شده مادر برادرهایش
*************
دستان بریده نعش بی سر دجله /تنها و غریب و بی برادر دجله
یک سوی حسین و سوی دیگر عباس /یک چشم فرات و چشم دیگر دجله
********
ان روز حسین یک صدا زینب بود /آیینه ی غیرت خدا زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب /آن روز تمام کربلا زینب بود
********
آن روح زلال و صیقلی زینب بود /آیینه ی غیرت علی زینب بود
هر چند امام و مقتدا بود حسین /پیغمبر کربلا ولی زینب بود
*******
انگار تمام شهر تسخیر شده /بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرمله ها آمده اند/ بازار پر از نیزه و شمشیر شده
*******
ایمان تو مرگ را به زنجیر کشید /در کرب و بلا خدا به تصویر کشید
لب تشنگی تو سنگ را آب نمود /هرم لبت آب را به تبخیر کشید
******
ما را چه شده؟ چرا همه خاموشیم؟ /با آل یزید دست در آغوشیم
حالا که نمی رویم همراه حسین /شمشیر به دشمنان او نفروشیم
پایان پیام/
نظر شما