به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از انتشارات شهید کاظمی، گاهی اوقات فقط تصاویر آدمهایی که توی جنگ هشت ساله یا سوریه و یا در انقلاب شهید شدهاند جلوی چشم به عنوان شهید ردیف میشوند.شاید شما هم مثل خیلیهای دیگر برایتان جالب باشد قصه پسر جوانی که در کف خیابانهای شمال شهر تهران شهید شده باشد آن هم نه در دهه شصت؛ در همین دوسال گذشته.شهیدی که فهمیدن ارزش خونش البته بصیرت و نگاه ژرفای بیشتری میطلبد. قصهاش را از زبان شیرین و پرخاطره مادرش بخوانید که هم همسر شهید است و هم مادر شهید.
محمدحسین حدادیان متولد 1374، بسیجی مخلص و پیرو خط ولایت و رهبری بود. او از ۷ سالگی عضو بسیج بود و در مسجد فعالیت می کرد. در بسیج هم بسیار فعال بود و هم خالصانه به انقلاب و مردم خدمت می کرد و همین شد پله پرش محمدحسین.
خون محمد حسین حدادیان را کسانی ریختند که عمری نان و نمک خوردند و بعد غریبانه او را زخم زدند.
اواخر بهمن96 در ایام شهادت مظلومانه حضرت زهرا(س) بود که خیابان پاسداران تهران شاهد توحش گرانی موسوم به دراویش و ایجاد ناامنی و به شهادت رساندن سه تن از نیروهای انتظامی بود. محمد حسین که از این آشوب ها و حتک حرمت ها خونش به جوش آمده بود به محل حادثه رفت. در همان لحظات بامداد، او را ابتدا به وسیله اسلحه شکاری مجروح و سپس توسط یک اتومبیل زیر گرفته و در شب شهادت حضرت زهرا(س) به فیض شهادت نائل شد.
در قسمتی ار کتاب آرام جان می خوانیم:
انگار زخم پای محمد حسین ذره ذره روحم را می خورد. نمی توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دوتا توت خشک گذاشتم در دهانم.
تا توت نم پس داد و مزه اش رفت زیر زبانم، هری دلم ریخت. مزه شیرینی توت.
بی هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقا مهدی…
کتاب «آرام جان»؛ زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمد حسین حدادیان به روایت مادر، به قلم محمد علی جعفری در قطع رقعی و 160 صفحه همزمان با دومین سالگرد شهادت شهید حدادیان توسط انتشارات شهید کاظمی، روانه بازار شد.
نظر شما