از «استثناگرایی» تا «اغواگرایی» آمریکایی

تحت تأثیر روزافزون جمعیت ثروتمند یک درصدی آمریکا طی فرآیند ایجاد « قرن جدید آمریکا » استثناگرایی تبدیل به اغواگرایی آمریکایی شده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، از زمان اضمحلال دوران استعماری، آمریکایی‌ها مدت‌ها پیش از اینکه حتی یک هویت ملی داشته باشند همواره احساس می‌کردند که نقش ویژه‌ای در جهان دارند و این‌گونه است که ماهیت اصلی اسثناگرایی آمریکا همواره موضوع مورد بحث ‌تحلیلگران بوده است.

بسیاری سعی کرده‌اند با ادعاهای خود نقش ویژه آمریکایی‌ها در جهان را یک قضا و قدر مذهبی خاص و ویژه القا کنند اما الکسیس توسکوویه اولین کسی که به گونه‌ای سیستماتیک این مسئله را مورد توجه قرار داد به مفهومی دقیقا مخالف تأکید کرد: هزاران دلیل ویژه دست به دست هم داده‌اند تا موضوعات عملی صرف را در ذهن آمریکایی‌ها تثبیت کنند.

عجیب آنکه اصطلاح دقیق استثناگرایی آمریکایی برای اولین بار برای رد نظریه توسکوویه از سوی ژوزف استالین مورد استفاده قرار گرفت و اما در مدت 70 سال استثناگرایی آمریکایی به مشهودترین نحو با مفهوم امپریالیسم از طریق عبارت «قرن آمریکا» مرتبط بوده است.

این عبارت یا واژه از سوی هنری لوس، ناشر تایم لایف در فوریه سال 1941 میلادی یعنی ده ماه قبل از اینکه حمله به بندر پرل در ژاپن ،آمریکا را به جنگ جهانی دوم بکشاند، ساخته شد.

دموکراسی استثنایی آمریکا!

نمی‌توان انکار کرد که به طور کلی جهان جدید در چندین دهه گذشته برای مردم دنیا مانند سرزمین فرصت‌ها تلقی می‌شد و مستعمره‌های آمریکا مکان‌هایی بودند که بهترین و بیشترین فرصت را به شمار چشم‌گیری از مردم برای مستقر شدن می‌دادند اما شیوه‌ای که از طریق آن اکثر مردم موفق به دست‌یابی به این سرزمین به اصطلاح نوین فرصت‌ها و آزادی‌ها می‌شدند از طریق پذیرفتن بندگی و بردگی بود و وقتی این سرزمین در فراهم کردن شغل کافی برای همه ناموفق شد طرح B که همان تجارت بردگان آفریقایی بود، آغاز شد.

خود این سرزمین منشأ اولین مراحل سری جنگ‌های طولانی مدت آمریکایی شد که منجر به نسل کشی های فراوان در جهان شد و هنگامی که انقلاب آمریکا به وقوع پیوست بخش اعظم آن از سوی برده‌داران مدافع آزادی مانند واشنگتن، جفرسون و پاتریک هنری رهبری شد.

اگرچه بحث‌های اولیه آنها در زمینه خوسته‌های جهانی بود اما اعضای واقعی احقاق حقوق در سیستم سیاسی آنها را اقلیت نسبتا کوچک مردان سفیدپوست ثروتمند و مرفه تشکیل می‌دادند.

تعهد آنها برای برقراری دموکراسی لیبرال حقوق محور برای همه شعف‌انگیز و فرح‌بخش بود اما بسیاری از داشتن آن محروم بودند، تساوی فقط برای انسان‌های متمکن بود و ... .

پراکندگی در درون حکومت و جنگ‌های داخلی منجر به جنبش طرفدار القای برده‌داری تا دهه 1830 شد که به دنبال خود جنبش حقوق زنان در دهه 1840 را در پی داشت.

حرکت‌های انجام شده در آمریکا موجب انقلاب‌های فرانسه و لهستان در اروپا شد که بیش از یک قرن منازعاتی را در پی داشت که در آنها آمریکا در تلفیق‌ با نیروهای مدرنیزه‌کننده داخلی اروپا ، جهان قدیم را تغییر داد.

از استثناگرایی تا اغواگرایی:

اما آمریکا توانایی پیش رفتن با  با دنیایی که به خلق کردن آن کمک کرده بود را  نداشت. دولت رفاه اجتماعی اروپا پاسخ مستقیم به خواسته‌های عمومی برای یک زندگی بهتر بود، خواسته‌هایی که جرقه‌های آغازین آن از طرف خود آمریکا زده شد اما هنگامی که  آمریکا به اروپا شبیه‌تر شد، صنعتی‌تر و شهری‌تر شد و کارگران شهری کم‌کم جای مزرعه‌داران روستایی را گرفتند، مقاومت برای یادگیری از پیشرفت‌های اروپایی به طور روزافزونی غیرمنطقی شد.

سیستم سیاسی آمریکا نیز به خاطر عدم انعطاف و خلاقیت که سیستم‌های پارلمانی دیگر را  تبدیل به شکل غالب دموکراسی در دیگر نقاط جهان کرده بود، دچار عقب‌ماندگی شد.

این امتناع سخت‌گیرانه برای یادگیری از دیگران به ویژه در قلمرو سیاسی متناقض با سنت‌های عام آمریکا بود. در قرون گذشته همه چیز در آمریکا از غذا گرفته تا موسیقی در بهترین شرایط بود، آمریکایی‌ها همواره تأثیرهای گوناگونی از کشورهای مختلف می‌گرفتند، آنها را با یکدیگر تلفیق می‌کردند و آن را بر اساس معیارهایی که داشتند از آن خود می‌کردند.

اما اکنون آمریکایی‌ها نمی‌توانند چنین حالتی را در قلمروهای سیاسی و اقتصادی یعنی جایی که افراد قدرتمند ظهور پیدا کرده‌اند تا به کرات روح ابتکار و آمریکا را سرکوب کنند به وجود بیاورند.

تحت تأثیر فزاینده جمعیت ثروتمند یک درصدی، استثناگرایی آمریکا تبدیل به اغواگرای آمریکایی شده است: سردمداران سیاسی و اقتصادی از مشاهده آنچه دیگران انجام می‌دهند و استفاده آن برای پیشرفت مردم‌شان امتناع می‌کنند و سپس مردم را با وعده‌های دروغین پیشرفت و دموکراسی در عرصه سیاسی و وعده‌های کاپیتالیستی در عرصه اقتصادی فریب می‌دهند.

دولت رفاه اجتماعی درهم‌ریخته آمریکا اولین نمونه این ناکارآیی است اما فقدان سیاست درست صنعتی در این کشور عجیب تر به نظر می‌رسد. در حقیقت در مورد دولت رفاه اجتماعی هم می‌توان چنین چیزی را گفت.

تحصیلات عمومی یا دولتی جهانی یک ایده آمریکایی قبل از رسیدن به دیگر نقاط جهان بود، علاوه بر این بیشتر آمریکایی ها با بکارگیری فرآیند مورد سوبسید واقع شده زمین‌های ارزان یا رایگان ،صاحب‌خانه‌های سر مزرعه و تحت حمایت زیرساخت‌های عمومی بودند.

اما وقتی دولت رفاه صنعتی به وجود آمد ناگهان همه چیز تغییر کرد. فهمیدن چرایی این تغییر چندان سخت نیست: اولین نیروهای کار صنعتی عمدتا مهاجر بودند که ابتدا از ایرلند و سپس از دیگر کشورهای جنوبی و مرکزی می‌آمدند و بیشتر آنها کاتولیک یا یهودی بودند.

این روند ادامه داشت تا اینکه رکود اقتصادی بزرگ اقتصاد آمریکا را در مخمصه بسیار سختی انداخت و موجب شد که آمریکا تازه بتواند خود را به لحاظ اقتصادی به پای آلمان برساند که دولت رفاه اجتماعی خود را نیم قرن پیشتر ایجاد کرده بود.

حتی پس از آن 30 سال دیگر طول کشید تا آمریکا تسهیلات مراقبت‌های پزشکی را آن هم برای شهروندان طبقات بالای اجتماع فراهم آورند که البته این مربوط به 50 سال پیش یعنی 130 سال پس از آن می‌شود که آلمان سیستم مراقبت‌های پزشکی جهانی خود را تأسیس کرد.

به هر حال آنچه با مطالعه تاریخ آمریکا می‌توان دریافت این است که دولتمردان و ثروتمندان قدرتمند آمریکایی با تبانی یکدیگر برای به وجود آوردن قرن جدید آمریکا همه امکانات را از چندین دهه گذشته در اختیار تعداد معدودی از آمریکایی‌ها قرار داده‌اند که اکنون تنها یک درصد از جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند و به این ترتیب تحت تأثیر روزافزون این یک درصد، استثناگرایی آمریکا را تبدیل به اغواگرایی که دارای آثار مخرب درونی نیز هست، کرده‌اند.

پایان پیام/
 

کد خبر 89577

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha