خبرگزاری شبستان: تا عصر عاشورا که تنها حماسه و خون بود، پس از عصر عاشورا مقاومت بود و پیام رسانی و اسارت، اگر اسارت هم نبود، حماسه حسینی معنا پیدا نمی کرد. دشمن آتش به جان رزم نابرابر انداخت اما یک حماسه در دو مرحله و در دو جلوه از یک حقیقت، با خون امام و یاران امام آبیاری شد و با وفاداری، پیام رسانی و فداکاری کاروان اسیران به ثمر نشست و ما امروز باید بدانیم که این مکتب چه به ما آموخت و ما از آنان چه پندی گرفته ایم.
عاشورا نه یک حادثه بلکه یک فرهنگ است، فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب که نقشی حیاتی را در استحکام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد آن ایفا کرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیای خاصی محصور نمانده است، بلکه همواره الهام بخش تشیع در راستای انقلاب ها، جنبش ها و قیام های راستین شیعه بوده است.
از همین رو نزدیک به 14 قرن است که هنوز ندای کیست مرا یاری کند ساکن کربلا به گوش می رسد و مطمئنا هر لبیک به این خواسته زمینه های ظهور مهدویت را فراهم می سازد. لبیکی که حضرت روح الله در عصر جدید برای اولین بار بدان پاسخ گفتند.
1-"همانا مردم منتظر قدوم شما هستند، امیری جز تو نیست بر ایشان پس ای فرزند رسول الله با عجله به سوی ما بشتابید، که باغها سبز شده و میوه ها رسیده وگیاهان و درختان پر برگ و سبز شده اند ، پس اگر بسوی ما بیایی بر سپاه و لشگر خود وارد می شوید."
فراز بالا گوشه ای از نامه نگاری و دعوت کوفیان از اباعبدالله است که پس از مرگ معاویه در سال 60 هجری و استنکاف آن حضرت از بیعت با یزید و حرکت از مدینه به مکه، مکاتبه شد. تعداد این نامه ها را تا 600 نامه در روز و تعداد کل نامه ها را 12 هزار نوشته اند.
گفتنی است در چرایی عزیمت کاروان آل الله به کربلا به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در جایی دیگر دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و دعوت کوفیان، حضرت اباعبدالله از اوضاع حکومت انتقاد می کنند از فساد و حرام خواری ها و ظلم و ستم انتقاد می کنند و اینجا امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بینند.
البته حقیقتاً باید گفت هر سه مورد به نوعی تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العمل های امام بر اساس امتناع از بیعت، پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است.
اما انقلاب بزرگ حسین تا انقلاب حسینی خمینی و اندیشه ی حسین تا اندیشه خمینی فرزانه قرن ها فاصله دارد ولی کاملا محسوس است که این دو فریاد تا چه اندازه به یکدیگر نزدیک اند. نهضت عاشورا به لحاظ ماهیت اسلام خواهی، اصلاح طلبی و ظلم ستیزی اش، همواره الهام بخش انقلابیون و حرکت های اصلاحی بوده است. انقلاب اسلامی ایران نیز از آن سرچشمه سیراب شد و از محتوای عاشورا الهام گرفت. امام امت با الهام از فرهنگ عاشورا، روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید و آنها را به حکومت اسلامی و حاکمیت ارزش های والای انسانی فراخواند.
2-در میان منابع تاریخی مردم کوفه اهل خیانت معرفی شدند که زود تسلیم شدن در کنار زود سرکشی کردن و... از روحیات آنها به شمار آمده است.
اما باید دانست که مردم کوفه یکپارچه و مثل هم نبودند. گروهی با عنوان اشراف کم و بیش با بنی امیه هم داستان بودند، گروهی هم جزء شیعیان بودند و گروهی دیگر یعنی اکثریت کوفیان به دنبال مطامع دنیوی و منافع شخصی خود بودندکه این موضوع به مانند نهضت کربلا بارها مورد بهره برداری امویان قرار گرفت.
با این تقسیم بندی دعوت کنندگان سیدالشهدا به مسلخ نینوا را می توان این گونه برشمرد:
- شیعیان خالص مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و... که این گروه در اقلیت بودند.
- توده مردم که اکثریت نامه نگاران را تشکیل می دادند و عمدتا دنبال منافع مادی خود و درصدد رهایی از ظلم بنی امیه بودند که تحت تاثیر جو ایجاد شده اقدام به این کار نمودند.
- بزرگان قبایل و اشراف مانند شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و... که اتفاقا شورانگیزترین نامه ها را برای امام مظلوم، اینان نوشتند و به امام گزارش لشکری آماده را دادند.
اکنون باید یادآور گردید که تاریخ، معلم انسان هاست، بنابراین نباید تنها در مطالعه تاریخ بماهو تاریخ اکتفا کرد، بلکه باید از مطالعه زندگی صحنه سازان تاریخ درس گرفت و آن را به کار بست که اما جای بسی سوال است چرا افرادی همانند حبیب بن مظاهر تا آخرین قطره خون از حریم ولایت دفاع می کنند و تمام هستی خود را در راه هدفشان، نثار می نمایند؟ و در مقابل اشرافی مانند شبث که خود علم مبارزه با ظلم را برافراشته و پیشرو در دعوت حضرت بودند به مقابله با ایشان پرداختند؟
براستی افرادی به مانند حبیب، عاشق حقیقی و واقعی اهل بیت (ع) بوده اند که اراده آنها تنها زبانی نبود بلکه سعی می کردند در عقیده و افکار، اخلاق، بینش سیاسی، زندگی فردی و اجتماعی به گونه ای رفتار نمایند که ائمه (ع) دستور داده اند.
بررسی زندگی امثال شبث بن ربعی به ما کمک می کند که به شناخت جریان نفاق در امروز بپردازیم. شبث مرد متلون و منافقی بود که در زندگی مشی خاصی نداشت و روزگارش را با رفتارهای متناقض و همکاری با گروههایی که از نظر فکری و سیاسی با هم مخالف بودند، می گذرانید. مرور زندگی سراسر نفاق او به خوبی بیانگر این موضوع است البته نفاق ویژگی اصلی همه دشمنان امام حسین درعاشورا بود که با نوشتن نامه و دعوت امام و سپس جنگ علیه آن حضرت نفاق خویش را ظاهر ساختند.
این ملعون در حادثه عاشورا سرآمد افراد رنگارنگ است. زرپرستانی که به هر قیمتی و با محقق ساختن هرگونه بلا و مصیبت برای دیگران و با پیوستن و رصد متوالی جناحهای غالب در پی به دست آوردن منافع خویشند.
اما بر خلاف وی حر بن یزید ریاحی که بصیرت خویش را در کوران فتنه ای که از کاخ سبز اموی در شام بپا خاسته به دست آورده بود در مهم ترین درسی که به ما آموخت، برایمان برملا کرد که قضاوت واقعی در مورد چهره ها و اشخاص، جز از مقام ولایت بر نمی آید. به تعبیری دیگر اگر تاریخ در صبح دهم محرم سال 61 هجری متوقف می شد، شاید حر بن یزید ریاحی که راه را بر انسان کامل مسدود کرد و حسین(ع) را در صحرای کربلا گرفتار نمود منفورترین چهره در کربلا شناخته می شد اما ساعتی نمی گذرد که حر بن یزید ریاحی با توبه ای مبتنی بر بصیرت، به خط امامت و ولایت می پیوندد و تا پیش از ظهر عاشورا نام خود را به عنوان یکی از درخشان ترین چهره های تاریخ اسلام ثبت می کند. حر بن یزید ریاحی با توسل به کیمیای ولایت، وجودش را به طلا مبدل کرد و در یک نیمروز، فاصله بعید از جهنم تا بهشت را به سادگی پیمود. پس اگر انسان چنین ویژگی شگرفی دارد که منهای بی نهایت تا مثبت بی نهایت را در دمی می پیماید، چگونه می توان راجع به افراد قضاوت کرد و به بیراهه نرفت. بی حساب نیست که امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر فرمودند: "ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی!"
3- ولی کاش می شد پیش از زمانی که لشکریان کوفه خونی بر زمین بریزند و علی اکبر و عباس را به شهادت برسانند و حرمله گلوی علی اصغر (ع) را نشانه برود و شمر ابن ذی الجوشن تیغ بر گلوی حسین بن علی(ع) بنهد و حبیب بن مظاهر پیر میدان دار عشق بر خاک بوسه زند و صدای العطش کودکان بلند گردد و کاروان اسارت قدم به مسیر اسیری بگذارد و ام البنین بی بنین شود و... برای پیشگیری از تکرار مصائب عاشورا به مانند یاران کربلایی خط سیاسی خود را پیوسته بر اطاعت از امام و مخالفت رفتاری و گفتاری با دشمنان امام استوار نماییم و در این زمینه قمر بنی هاشم(ع) که باور و اعتقادش، تمام تلاشها و موضعگیریهای او را در مسیر ولایت قرار داده است، بهترین اسوه ولایتپذیری است به طوری که او این ویژگی را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن، تقاضای دشمن برای جدا شدن او از صف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس(ع) بود.
همچنین بیاییم یکبار دیگر در میدان مقدس نبرد علیه دشمنان، علیاکبروار از حریم ولایت دفاع کنیم البته تاریخ انقلاب اسلامی ایران خود گواهی است براین ادعا که علی اکبرهای زمانه همیشه بدون کمترین ادعایی در صدر صف نهضت به دنبال ولی زمانه خویش در حرکتند.
4- اما یادمان باشد زینب تنها بانویی است که عالی ترین نمونه شهامت، بینش، کفایت، خردمندی، قدرت روحی و تشخیص موقعیت را داراست. حماسه کربلا و حسین (ع) ماندگارترین و آموزنده ترین حماسه ای است که از سال 61 هجری تا به حال و برای همیشه تاریخ زنده و پایدار بوده و هست. حادثه ای به بلندای تاریخ انسانیت، واقعه ای بزرگ و فرا تاریخی که مختص یک مکان و زمان و دین و آئین نیست. در این واقعه پرشور و بزرگ، نقش زینب کبری خواهر حسین، دختر فاطمه و علی، حیاتی و بسیار تأثیرگذار بوده است. زینب، قهرمان کربلا و نماد و سنبل مقاومت و پایداری در طول تاریخ و خصوصاً در جریان عظیم کربلا است به طوری که وظیفه داشت نگذارد این خون مقدسی که ریخته شد به هدر رود، گمان هم نمی رود مبالغه باشد اگر بگوییم زینب کسی که پس از وقوع این مصائب آن را مصیبتی جاوید و فراموش نشدنی قرار داد. به تعبیر دیگر خون در کربلا تمام شد و حادثه نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه عاشورا به پایان رسید اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامی ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعی دائمی شود، عبارت است از درک زینب کبری از نهضت والای حسینی.
و امروز ما باید با تعلم از کلاس درس وفاداری و تبلیغ هوشمندانه زینب کبری توشه بگیریم تا بتوان پرچم این انقلاب را به صاحب اصلی آن برسانیم.
باشد که او بیاید تا پرچم سرخ قبه ساکن کربلا را عوض نماید.
پایان پیام/
رضا باقرپور
نظر شما