آزاده ای که تاریخ چون او را هرگز به خود نخواهد دید...

حضرت با اسب وارد آب شد او در نهایت تشنگی بود، کفی ازآب برداشت تا بنوشد، ناگاه بیاد عطش برادر افتاد،آب ننوشید و مشک را پر از آب کرد.

خبرگزاری شبستان: هرگاه سخن از کربلا و واقعه عاشورا می آید امکان ندارد که پهلوانی، فداکاری و ادب حضرت ابوالفضل العباس (ع) که که سراسر غرق در ولایت پذیری بود در نظر نیاید.
مولایی که روز میلادش عنوان جانباز به خود گرفته است چراکه جانبازی های او در دشت کربلا دل خصم را به لرزه در آورد و نامش زیبایش را در تاریخ زنده نگاه داشت تا جایی که امروز نه تنها مسلمانان و شیعیان بلکه غیرمسلمانانی که شاید ندانند عباس که بود و چه کرد؟ نام زیبایش را بر فرزندان خو می نهند نا م که زینت بخش نهمین شب از محرم حسینی است.
حضرت عباس (ع) در چهارم ماه شعبان سال بیست و ششم هجری در مدینه به دنیا آمد. او فرزند بزرگ ام البنین (س) و پسر چهارم امیرالمومنین علی (ع) است. مادر او فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله کلاب است که تاریخ گواهی می دهد که پدران و دایی های ام البنین (س) در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دلیری در هنگام نبرد ستوده اند، افزون بر این، آنان علاوه بر شجاعت وقهرمانی، سالار و بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند، آن چنان که سلاطین زمان در برابرشان سر تسلیم فرود می آورده اند. اینان همانانند که عقیل به امیرالمومنین علی (ع) گفت: در میان عرب از پدرانش شجاع تر و قهرمان تر یافت نشود.


ام البنین (س) درحماسه کربلا چهار فرزند خود به نام های عباس، جعفر، عون و عثمان را به پیشگاه الهی هدیه کرد و خود طلایه دار پیام آوران کربلا پس ازحضرت زینب (س) شد. مسلم است از چنین مادر طاهر و پاکدامنی فرزندان صالحی متولد شود که هر یک حماسه جاویدانشان بر تارک روزگار بدرخشد.
حضرت عباس(ع) نیز یکی از آن آزادگان است. در مورد شمایل آن حضرت، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین گفته:"عباس بن علی (ع) مردی خوش صورت و زیباروی بود و چون سوار بر اسب می شد پاهای مبارکش به زمین کشیده می شد و به او قمر بنی هاشم نیز می گفتند و پرچمدار لشکر حسین (ع) در روز عاشورا بود. نام آن حضرت را امام علی (ع) انتخاب کرده است. حضرت ابوالفضل (ع) نه فقط برادر جسمانی حضرت حسین (ع) بود بلکه برادر ایمانی و روحانی آن حضرت نیز بوده است. روی همان اصل و قاعده ای که پیغمبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) از نور واحد بودند و مکرر پیغمبر(ص) به آن وجود مقدس " انت اخی فی الدنیا و الاخره" می فرمود. این اخوت و برادری لازمه اش تساوی و برابری آن دو در جمیع جهات و درجات نیست. مقام امامت بالاتر، و ابوالفضل (ع) تابع امام بوده است. او عبدی صالح بود.

 

فضایل حضرت عباس(ع)
ادب: حضرت علی(ع) از همان اوایل خردسالی حضرت عباس(ع) ، توجه خاصی به تربیت او داشت و او را به تلاش ها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی، شمشیرزنی و سایر فضایل اخلاقی ، تعلیم و عادت داده بود.
روایت شده است که حضرت عباس(ع) بدون اجازه در کنار امام حسین(ع) نمی نشست و پس از کسب اجازه مانند عبدی خاضع دو زانو در برابر مولایش می نشست. او تربیت شده حضرت علی(ع) است که از همین مکتب درخشان درس ادب آموخته بود.
حضرت عباس (ع) هیچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع ) را برادر خطاب نماید مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا دریاب.
یقین: ویژگی است که کمتر در غیر معصوم ایجاد می شود، اما حضرت عباس (ع) از همان کودکی، یقین به وجود آفریدگار یکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ویژگی مستظهر به عنایات الهی بود و از این رهگذر ویژگی های دیگر خود را متبلور می ساخت.
وفا: وفای او نسبت به اهل بیت (ع) به غایت زیاد و در خور نخستین است. در وفا همین بس که باقر شریف قریشی، نویسنده عرب زبان معاصر، در کتاب" حیاة الامام حسین بن علی علیهما السلام " می نویسد:" در تاریخ انسانیت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگیرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع ) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسین (ع) نمی توان یافت که براستی همه ارزش های انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت."
دلاوری: دلاوری حضرت عباس(ع) نه تنها در حماسه کربلا نمایانگر بود، بلکه در صفین نیز نمایان شده بود به ویژه در جنگ صفین افراد زیادی را کشت و حیرت همگان را از آن دلاوری برانگیخت.
و اما روز عاشورا و مبارزه حضرت عباس (ع)
وقتی که تمام اصحاب ویاران حضرت امام حسین (ع) شهید شدند و جز حضرت عباس و سیدالشهدا (ع) هیچکس زنده نماند، حضرت عباس نزد برادر بزرگوار خود رفت و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، اجازه بفرمائید تا جان خودم را فدایت کنم. حضرت امام حسین (ع) اشکش جاری شد و فرمود: اول قدری آب برای کودکان تهیه کن، آن حضرت مشکی برداشت و سوی آب فرات رفت در حالی که چهار هزار نفر مسلح به تیر وکمان نگهبان آب بودند، دشمنان دورش را گرفتند حضرت خود را به قلب لشگر زد و هشتاد نفر را به خاک وخون افکند، دشمنان وقتی چنین دیدند پا بفرار نهادند، حضرت با اسب وارد آب شد او در نهایت تشنگی بود، کفی ازآب برداشت تا بنوشد، ناگاه بیاد عطش برادر افتاد،آب ننوشید و مشک را پر از آب کرد.

 

چگونگی شهادت حضرت عباس (ع)
هنگامی که حضرت به سوی خیام می رفت کمانداران راه را بر او بستند و لشگریان ابن سعد هم همراهی کردند و حضرت را محاصره نمودند، آن حضرت شجاعانه شمشیر می زد و می کشت، ناگاه نوفل ازرق که در جایی کمین کرده بود از کمینگاه در آمد و با کمک زید بن ورقا و حکیم بن طفیل سنبسی طائی دست راست حضرت را جدا کردند.
حضرت فوری مشک را بر دوش چپ خود افکند و شمشیر به دست چپ خود گرفت و نبرد را ادامه داد و شعری می خواند:
والله اِن قَطعتم یَمینی
انی احامی ابداً عَن دینی
و عَن امام صادق الیقینی
نَجْلِ النبی الطاهر الامین
نبی صدق جائنا بالدینی
مُصَّدقاً بالواحد الامین
مشک آب را برشانه چپ قرار داد بار دیگر نوفل ازرق، ضربه ای دیگر زد و دست چپ حضرت را از مچ جدا نمود. طولی نکشید که رجز دوباره عوض شد در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. راویان نوشته اند به هر زحمت بود مشک آب را چرخاند و آن را به دندان گرفتن و خودش را روی آن انداخت تا سالم بماند اما سپس تیری آمد و به مشک رسید و آب مشک از دست رفت.
تیری دیگر می آید بر سینه حضرت می نشیند و عده ای گفته اند عمودی آهنی بر فرق مبارکش می خورد و او را از اسب به زمین می اندازد اینجا بود که برادر خود حسین را برای اولین بار به نام برادر مرا دریاب خطاب می کند مقام معنوی عباس آنقدر زیاد بود که بخود اجازه نمی داد کمتر از مولا به برادرش بگوید حضرت صدای برادر را شنید خود را به بالین برادرش رساند همینکه بدن پاره پاره و دست های جدا شده او را می بیند گریه می کند و می فرماید "الان انکسر ظهری و قلت حیلتی" اکنون پشتم شکست و چاره من گسسته و کم شد.
ام البنین دختر خزام بن خالد بن ربیعه است ام البنین خواهر شمر ذی الجوشن یعنی شمر دایی حضرت عباس و دایی ناتنی امام حسین بوده است.
حضرت عباس قبرش نزدیک محل شهادتش کنار شریعه فرات است و سن ایشان لحظه شهادت 34 سال بوده است.

اى زصهباى حسینى سرمست دستگیر همه عالم بى‏دست
ما همه دست بدامان توایم میزبان غم و میهمان توایم
اى علمدار سپه کو علمت علم و دست زبازو قلمت
چرا اى غرقه خون از خاک صحرا برنمى‏خیزى حسین آمد به بالین تو از جابر نمى‏خیزى
نماز ظهر را باهم ادا کردیم در مقتل شده وقت نماز عصر آیا بر نمى‏خیزى
منم تنهاى تنها و عزیزانم به خون غلطان چرا بر یارى فرزند زهرا بر نمیخیزى
جمال حق ز سر تا پاست عباس به یکتائى قسم یکتاست عباس
شب عشاق را تا صبح محشر چراغ روشن دلهاست عباس
خدا داند که از روز ولادت امام خویش را میخواست عباس
اگر چه زاده ام البنین است ولیکن مادرش زهراست عباس
پایان پیام/
 

کد خبر 88867

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha