خبرگزاری شبستان – البرز: شب و تاریکی این روزها مأموای دل هایی است که با معرفت و حبّ امیرالمومنین (ع) به ساحت مقدس سیّد زنان عالم حضرت زهرا سلام الله علیها ایمان و باور دارند. لحظات سنگینی که بر دل های محبان اهل بیت(ع) می گذرد همه از غم بی مادری است.
اینجا دیگر مرثیه ها هم از درد این غم کم نمی کنند که فراق از دست دادن مادری همچون حضرت زهرا سلام الله علیها غم کم و مصیبت ناچیزی نیست. شهر آرام می گیرد و روزهای دهه فاطمیه بدون حضور سردار سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی یکی از پی دیگری می گذرد.
تصاویر شهید حاج قاسم سلیمانی در پهنای قاب های عکس بر روی در و دیوارها خودنمایی می کند و جگر آنانی را می سوزاند که به خاطر دارند خود شهید از نبودنش در فاطمیه امسال خبر داده بود.
اینجا دیوار به دیوار خانه ها، پرچم عزاداری فاطمیه برپا است و در عین حال یاد و خاطره شهید بزرگ محور مقاومت بی داد می کند. اینکه هر یک از عاشقان و شیفتگان بر این باورند که باید حاجت های اصلی خود را در این ایام بگیرند، سخن دیگری است که آن را از علمای دینی و امامان مساجد نقل به نقل شنیده اند.
کرج- شامگاه 8 بهمن 98- مسجد صاحب الزمان(عج)
صدای مرثیه از بلندگوی سیّار بیرونی مسجد می آید. اهالی محل پای کار عزاداری هستند. مسجد با حضور مردم، مردمی اداره می شود. عده ای به داخل مسجد می روند و عده ای دیگر بیرون می آیند.
کودکان سینی های چای را در دست گرفتند و هر یک سعی می کند از دیگری برای تعارف به مردم پیشتازی کند. برای آنان یک رقابت برای خدمت گذاری است و برای رهگذران، برکت و تبرّک از خانه خدا.
نگاه کودکان هر از گاه راه گریز می گیرد از رانندگانی که آنان را چون فرشتگانی آسمانی می بینند که بی ادعا در این نیمه شب و این سرمای شلاق وار برای خادمی حضرت زهرا سلام الله علیها آمده اند.
« سردت نیست؟ این ساعت شب چرا مسجد هستی؟»
یک کودک 8 ساله است. هم سن و سال چند کودک دیگر که کنار او ایستاده اند. جلو می آید و در حال که سینی چای را تعارف می کند، بی ادعا و بی تکلف تنها یک کلمه می گوید: « برای حضرت زهرا(س)».
چند نوجوان دیگر نیز کمی آن طرف تر ایستاده اند و پا به پای چند نوجوان ایستگاه صلواتی مسجد را می چرخانند. یکی قند می آورد. آن دیگری آب سماور را پر می کند. و قشنگ تر از همه یکی از نوجوان ها مأمور جمع کردن پلاستیک های برجای مانده روی زمین است.
« از اول فاطمیه در مسجد باز بوده است. هر شب برنامه عزاداری حضرت زهرا (س) داشتیم. همه از بچه های مسجد هستیم. فرقی هم نمی کند از بچه های کانون فرهنگی مسجد یا پایگاه بسیج. هرکس که پای کار باشد بیشتر تلاش می کند. فکر می کنیم هر حاجت و خواسته ای که داشته باشیم از این شب ها می گیریم.»
اینها گفته های محسن سرلک از نوجوانان برومند مسجد است که در کنار دیگر نوجوانان مسجدی تقلای خدمت دارد. حتما فردا مدرسه دارد. سرما هم که از سرخی دست و صورتش پیدا است. اگر این مِهر و ایمان به اهل بیت (ع) نیست، نامش را چه می توان گذاشت؟! آری اینجا عشق جاری است.
همسایه های مسجد در خانه هایشان به روی مسجد باز است. هر از گاه بیرون می آیند و به بچه های می گویند که اگر کاری دارند به آن ها بسپارند. گویا سفره ای پهن شده است و هر کس به طریقی دلدادگی و عشق خود را برای عزاداری مادر اهل بیت(ع) نشان می دهد. کسی تماشاچی نیست. همه در تلاش هستند.
کرج- ایستگاه صلواتی حضرت زهرا (س)، قرارگاه ولیعصر (عج) کانون فرهنگی مسجد
آن ها ساکنان همین کوچه های نزدیک مسجد هستند. عده ای نوجوان و جوان مسجدی که با برپایی ایستگاه صلواتی حضرت زهرا (س) آمده اند تا به مردم یادآوری کنند که این روزها عطر شهادت بزرگ بانوی عالم بر جهان مستولی شده است. نزدیک غروب است و ایستگاه صلواتی از ظهر برپا است. چند دانش آموز خود را بعد از پایان مدرسه به جمع دیگر نوجوانان و جوانان رسانده اند.
برای نوجوانان این کار بیشتر از پخش شربت و چای جذابیت دارد. هر کدام بر سر مسیر راه خودروها قرار گرفتند و منتظرند تا هر راننده ای که بخواهند برای او نام « فاطمه الزهرا(س)» را به نگارش در بیاورند.
« دست هاتون رنگی میشه؟ شاید خیلی ها هم دوست نداشته باشند که شیشه ماشین هاشون رو مزین کنند؟»
عزاداری حضرت زهرا (س) باید مثل عزاداری امام حسین (ع) پررنگ باشد. این رو محمدجواد می گوید. صدای روضه و مرثیه از بلندگوها پخش می شود. به او می گویم: این صداها مردم را اذیت نمی کند. اهالی محل معترض شما نیستند؟ نگاهش را به حالت سوالی می چرخاند و می گوید: حضرت زهرا(س) شهید شده است. همسایه هم از این کار ما راضی هستند. ما هم مراقب هستیم صدای بلندگوها بلندتر از حد معمول نشود. بعد هم باید نشان بدهیم که عزادار هستیم. باید یک کاری کنیم که آن هایی که نمی دانند بدانند که شهادت حضرت زهرا(س) است.
گفته های محمدجواد را در مورد اهمیت عزاداری برای اهل بیت(ع) را در گوشه ذهن یادداشت می کنم. اینکه این کودک ۱۲ یا ۱۳ ساله این اندازه زیبا از اهمیت عزاداری برایم گفت، به نظرم نکته با اهمیتی است. او فلسفه عزاداری در شهادت حضرت زهرا (س) را با فهم کودکانه که به احتمال زیاد در فرآیند تربیت خانه و مسجد آموخته است به زیبایی بیان کرد.
محلّه های کم برخوردار به صورت معمول نسبت به مناطق مرفه نشین، نسبت به دین و آموزه های معرفتی گرایش بیشتری دارند. این را از گذر لحظه ای در میان کوچه پس کوچه های شهر درک کردم. مناعت طبع، مهربانی، گذشت، ایثار، باورهای دینی، سلوک و عطر ایمانی محله های قدیمی که هنوز دو قطبی گری غنی و فقیر در آن عادت نشده است، دیدنی است.
کرج- ۸ بهمن- مسجد جامع رجایی شهر
از نخستین ساعات صبح خیل کثیری از مردم آمده اند. آمده اند تا شهدای گمنام دوران دفاع مقدس را بدرقه و تشییع کنند. در مسجد جامع رجایی شهر غوغایی برپا شده است. این روزها اصلا حال و هوای رجایی شهر دگرگون است. این احتمالا از عنایت شهدا است. منطقه ای که هر از گاه برای کاسبان زر و زور و تزویر در آنسوی مرزها، محل تجمع آشوب های خیابانی هدایت شده است، این روزها معطر به عطر شهداء است.
بچه های مسجد با محوریت کانون فرهنگی هنری مسجد جامع در تب و تاب آماده سازی مراسم هستند. هر یک گوشه ای از کار را گرفته است. مردم از فلکه اول به سمت مسجد در حال حرکت هستند. شعارهای فاطمی یکی پس از دیگری سر داده می شود.
ایام فاطمیه برای بچه های مسجد مشق عشق و ولایت است. مدرسه بی نام نشانی که دهه فاطمیه نام دارد. این را از گام های استوار و دل های پر ایمان کودکان، نوجوانان، جوانان و آنانی دیدم که خواب راحت را برخود حرام کردند و حضور در جمع های مردمی را برای خدمت به حضرت زهرا سلام الله علیها انتخاب کردند. باشد که این مشق عشق تحقق ظهور منجی بشریت باشد.
* مهدیه دانایی
نظر شما