بدنه علمی کشور مبتلا به سندرم اژدهاکُشی است/ در دانشگاه‌ها و مدارس، انسان‌های پی‌جو تربیت نمی‌کنیم

احمدیان با بیان‌اینکه اگر جوشش علمی نباشد، وابستگی ایجاد می‌شود، گفت: سندرم اژدهاکُشی به بدنه علمی کشور ‌آسیب می‌زند. ما اساساً در دانشگاه‌ها و مدارس خود، انسان‌های پی‌جو تربیت نمی‌کنیم.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: سال ها از زمانی که بحث از تحول علوم انسانی در مجامع آکادمیک و حوزوی به میان آمد، می گذرد. اینکه چه شد صاحبنظران به این نتیجه رسیدند که علوم انسانی فعلی برای جامعه اسلامی ما نمی تواند به مثابه نسخه درمان باشد، بحثی مفصل است اما شاید یکی از مهمترین دلایل این باشد که این علوم برای ما نافع نبودند و دردی از جامعه دوا نمی کردند. البته در این میان کم هم نبودند افرادی که معتقد به اجرای بی چون و چرای دیدگاه های اندیشمندان غربی برای یک جامعه اسلامی بودند. اکنون البته هر دو طیف همچنان طرفداران خود را دارند اما گویا با تحول و رشد تکنولوژی، اگر نگوییم کاملا اما حداقل تا اندازه ای اندیشه ها نیز متحول شدند و بسیاری که حتی در گذشته مبلغ علوم انسانی غربی بودند، امروز پی بردند که هر جامعه ای بنا بر فرهنگ بومی خود باید رو به جلو حرکت کند، نَه نسخه های وارداتی جوامع دیگر.

 

در بررسی این مهم بر آن شدیم مساله تحول در علوم انسانی را با «مهدی احمدیان»، عضو هیات علمی دانشگاه دفاع ملی به بحث و گفت وگو بگذاریم که در ادامه حاصل آن را می خوانید:

 

چرا سخن از تحول علوم انسانی به میان می آوریم؟ بسیاری معتقدند از نو ساختن آن هم در روزگار کنونی و عصر ارتباطات نمی تواند چندان حرکت درستی باشد. واقعا تحول به چه معنا است و چه نیازی به آن در بدنه علمی کشور داریم؟

 

قبل از پاسخ به این پرسش باید بگویم اصولا هر جا که علم برای عالِم، درونی نشده باشد و به بیان دیگر جوشش علمی نباشد، وابستگی ایجاد می‌شود.

 

علم قیمت دارد. اگر کسی به دنبال آن بود که علم را رایگان در اختیار ما قرار دهد؛ قطعاً باید درباره منافع و پشتوانه‌های اخلاقی او تحقیق کنیم. در جهان مادی‌گرا، هزینه‌کردن برای اشاعه علم منطقی نیست، مگر آنکه افراد بدانند با این رویکرد منافع بیشتری عایدشان می‌شود.

 

نکته دیگر این است که آن علمی که امروز با آن سر و کار داریم، «زبان» ما را تسخیر کرده است. امروز در کار پژوهشی وقتی از کسی سوال می‌شود که موضوع و کلیات تحقیق او چیست، پس از آنکه طرح ارایه شود و زمان داوری فرا رسد، داوران و مخاطبان به ازای هر واژه کلیدی، یک معادل انگلیسی می‌خواهند، اینچنین است که می‌بینیم همه کلمات کلیدی پژوهشگر و معنا و ارتباط آن‌ها، ترجمه‌ای از زبان دیگر است. به قول معروف می‌شود گفت که پژوهشگر با زبان بومی خودش تولید فکر نمی‌کند؛ و اینگونه می شود که زبان بومی در روندی تدریجی به حاشیه می‌رود.

 

بنابراین، باید برای حل مسائل بومی و حفظ دارایی‌های ارزشمند بومی مانند زبان، جوشش علمی داشته باشیم. باید به یاد داشت که وقتی از تحول در علوم انسانی صحبت می‌شود، مقصود یک جهش گذرا در یک مقطع زمانی نیست، و به جامعه ما هم محدود نیست. این جوشش علمی در کشورهای نسبتاً پیشرو در عرصه علم نیز به دوام پیگیری می‌شود و آنان هم پیوسته به دنبال تحول در علوم هستند. بنابر این، بدنه علمی کشور نیاز به یک تغییر اساسی در جهت‌گیری‌های خود دارد.

 

هیچ کس بر تلاش ها و فعالیت های دهه های اخیر اندیشمندان علوم انسانی چشم نبسته است اما چرا تولید علم در جامعه ما صرفا در انحصار کاغذ در آمده است؟ به بیان دیگر فقط مقاله می نویسم و چاپ می کنیم و عموما کاربردی سازی مورد توجه نبوده است، علت چیست؟

 

شاید بهتر باشد این سوال را با یک سوال پاسخ دهیم! آیا پژوهش‌هایی که صورت می‌پذیرد پژوهش واقعی است؟ نمی‌شود هر کاری را پژوهش نام نهاد. پژوهش قرار نیست قالب بازاری داشته باشد، بلکه کاربرد آن است که حرف اول را می‌زند. منتهی ما از دو جهت با مشکل مواجهیم، یعنی هم پژوهش‌های اصولی را با جدیت دنبال نمی‌کنیم و هم از سوی دیگر در عموم موارد «ناظر به کاربرد» پژوهش نمی‌کنیم. ما در هر دو طرف عرضه و تقاضای علمی با مشکل مواجهیم. همان طور که برخی اعتقادی به صنعت داخلی ندارند و فکر می‌کنند صرفاً می‌توانیم واردکننده باشیم، در عرصه علوم انسانی نیز چنین رویکردی به وفور دیده می‌شود. تا زمانی که وضع اینچنین باشد، کسانی که به دنبال نوآوری در علوم انسانی باشند، سرخورده می‌شوند. گویی برخی فقط به دنبال رونق بازار انتشار مقالات هستند

 

نکته مهم دیگر این است که سبک تفکر ما در کارهای پژوهشی به طور عمده تابع تفکر «غرب قدیم» است که معمولاً با عنوان مکتب پوزیتویسم (اثبات‌گرایی) شناخته می‌شود. برخی اعضای جامعه علمی از این سوگیری آگاه هستند، و می‌گویند ما در قالب پوزیتیویسم فکر می‌کنیم؛ اما شاید بسیاری از پژوهشگران ما اصلا درک نکنند که سبک تفکر دیگری هم در کار علمی وجود دارد. این تفکر وارداتی به اندازه‌ای گسترش یافته است که گاه رویکردهای نوین پژوهشی در بدنه جامعه علمی ما پذیرفته نمی‌شود. این در حالی است که رویکردهای نوین، اجتماعی‌تر و مسئله‌مدارتر هستند.

 

گاه ما در کشور و در ساحت علم، با پدیده اژدهاکشی مواجه می‌شویم. داستان اژدهاکشی این است که یک نفر را به سرزمین اژدها می‌فرستیم تا دوره‌ای خاص را در آنجا بگذراند و او می‌رود و کار می‌کند و متخصص اژدهاکشی می‌شود. او در واقع سال‌ها در همان مسیر نیازها و چارچوب‌های پژوهشی آن جامعه اژدهاکش قدم بر می‌دارد. برای مثال، در اقتصاد اسلامی، رزق حلال اصالت دارد؛ اما در لیبرالیسم اساساً سد ریاضیات اجازه ورود جدی به این مسائل را به پژوهشگر نمی‌دهد. از این رو، ممکن است اقتصادخوانده‌ها سال‌های سال حتی یک مقاله هم درباره درآمد مشروع و کسب حلال ننویسند. مثال دیگر، مقابله با فساد اقتصادی است که در کشور ما مسئله متفاوتی دارد؛ اما تدریس و پژوهش در آن به اندازه‌ای که نیاز است مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

 

آیا این مساله فقط در مورد افرادی که خارج از ایران تحصیل کردند صدق می کند؟

 

خیر؛ پشت پژوهش های داخل کشور نیز این مساله وجود دارد. سندرم اژدهاکشی همواره وجود دارد، اگر به پیش نیازهای تربیت پژوهشگر موفق و اجرای پژوهش خوش‌کاربرد بومی توجه نشود.  

 

علت چیست؟

 

نکته مهم این است که مفهوم پژوهش در زبان فارسی با مفهوم «پی‌جویی» پیوند خورده است. بسیاری از افراد به عنوان پژوهشگر فعالیت می‌کنند، اما به دنبال این نیستند که سرنخ‌ها را برای حل مشکلات دنبال کنند. ما اساساً در دانشگاه‌ها و مدارس خود، انسان‌های پی‌جو تربیت نمی‌کنیم. 

 

شاید یکی از مشکلات مهم به تصور ما یا تعریف ما از علم بازگردد. برخی قائل به این هستند که کار علمی مساوی با کار بی‌طرفانه است. این تفکر به «غرب قدیم» بازمی‌گردد، اما در جهان کنونی چنین دیدگاهی غالب نیست. زمانی که ما چنین دیدگاهی را پرورش می‌دهیم، در واقع از رقابت قدرت بیرون می‌افتیم. این در حالی است که در مراکز قدرت جهان، کارهای علمی جهت دهی دارند؛ و با سندرم اژدهاکشی به شدت مقابله می‌شود. باید توجه داشت که علم و قدرت جداشدنی نیستند و اگر ساختار قدرت در یک کشور در راستای منافع عامه باشد خیرش به همه می‌رسد، اما اگر چنین نباشد مافیای علم شکل می‌گیرد.

 

آیا می توانیم علوم انسانی اسلامی را همان علم نافع قلمداد کنیم؟

 

علمی که جوشیده از ذهن بومی ما است قطعاً برای ما نافع است، چون برای به‌دست‌آوردن آن با مساله‌ای درگیر شده و پی‌جوی آن می‌شویم. بنابر این، هر نتیجه‌ای حاصل شود، نفس این کار نافع است؛ حتی اگر ظاهرش این باشد که مشکل حل نشده باشد، چراکه تلاش ناموفق هم موجب رشد و سکوی پیروزی خواهد شد. نه فقط راهکارها، که خود مسئله‌شناسی هم بخشی از علم است. بنابر این آن روزی که به سمت تولید علم بومی حرکت کنیم، به علم نافع رسیده‌ایم.

 

کد خبر 883759

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha