انقلابی که لبخندهای جاودانه ات به راه انداخته است

دلاور ایرانم، شیر مادر حلالت، تا زنده بودی ابوالفضل وار(ع) کنار خیمه های ایران ایستادی تا مبادا نگاه چپ نامردان خواب را از چشمان ایرانت برباید و الان خون به ناحق ریخته ات چه ها که نکرد.

خبرگزاری شبستان - ایلام- معصومه صیدیوسفی:  حاج قاسم عزیز: تمام این چند روز محو لبخند زیبایت، فقط حسرت به دل مانده ام که چرا دیر شناختمت، می دانستم نماد قدرت ایران و خاورمیانه ای، می دانستم پی خدمت به کشور و مردمی، اما هرگز از روح بزرگ و عرفانی ات خبر نداشتم، خبر نداشتم در عین اینکه نامی پرآوازه و چشمانی نافذ داری، اما تا نام خدمت به ایرانت را می شنیدی، چه در سیل، زلزله، در جنگ نامردی نامردان در نبرد سخت و نرم، پا در رکاب مولایت پی خدمت بودی.

 

مالک علی(ع):
دلم تنگ خنده های متواضعانه ات است، اینجا در سوگ تو یک ایران سیاهپوش شده است، چه انقلابی به راه انداخته ای!  قیام کن، قیام کن و ببین عظمت ایران باشکوهت را که با نام تو و رفقایت ایران شده است.  بدون شک بهای خون تو تنها در این پنج حرف خلاصه می شود.( ا- ت -ح- ا- د)


نمیدانم چه رازی میان قطعات پازل عشقی که  در این چند روز کنار هم چیده ای نهفته است، میلاد ام المصائب (س)، شب جمعه، ایام فاطمیه، دمشق و دست خط به یادگار مانده ات.


اردیبهشت 95 چقدر زیبا راه را نشانمان دادی، هنوز طنین صدای دلنشینت درگوشم می پیچد، باید شهید بود تا شهید شد و تو ای سردار عشق شهید بودی! شهید بودی که آن روز در میان سلفی های عظیمی که از دل دردمند سیل زدگان گرفته می شد نه به فکر نام بودی و نه نان! بر دستان لرزان پیرمرد سیل زده با تواضع مثال زدنی ات بوسه زدی، چشمان پر از اشکم هنوز بر قاب تلویزیون خشک مانده و تنگ قنوتی است که گلبرگ محبت را از پسربچه ی یتیم گرفتی.

 

دلاور ایرانم شیرمادر حلالت:
تا زنده بودی ابوالفضل(ع) وار کنار خیمه های ایران ایستادی تا مبادا نگاه چپ نامردان خواب را از چشمان ایرانت برباید و الان خون به ناحق ریخته ات چه ها که نکرد...

 

ای نماد ایثار و مقاومت:
حالا نه یک ایران بلکه یک دنیا سیاه پوشت شده اند، چرا که زندگی ات هم شهادت بود و یا به قول خودت شهید بودی که شهید شدی و اینگونه بود که به قربه الی الله رسیدی.

 

شهید زنده، سرباز ولایت:
چه بگویم که نبودنت دردی عظیم است، اما چه کسی غیر از تو سزاوار چنین مرگ با عظمتی است؟
مگر نه اینکه کنار اروند میان اشکهایت شهادت را آرزو کردی؟
مگر نه اینکه شهیدوار زندگی کردی تا شهید شدی؟
مگر نه اینکه به خدایت نامه نوشتی که عاشق دیدارتم؟
مگر نه؟؟

پس مبارکت باد و تو را مژده می دهم که قطره قطره خون به ناحق ریخته تو و همرزمانت پایمال نخواهد شد...


به خون به ناحق ریخته ات «من» دختر کرد ایلامی با غیرت علی(ع) وار، کمر همت می بندم  و یا علی(ع) گویان برای پیشرفت علمی ایران عزیزم پا در رکاب رهبرم در نبرد عقل و جهل می تازم و تازیانه های نفرتم را بر سر جنایتکاران و مزدوران می کوبم.

کد خبر 882834

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha