به گزارش خبرگزاری شبستان: اقلیتهای مذهبی گروههایی هستند که به مذهبی غیر از مذهب اکثریت اعتقاد دارند. اقلیتهای مذهبی در ایران و حتی کشورهای مختلف جهان، حضور دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی اقلیتهای مذهبی را به رسمیت شناخته که شامل ایرانیان زرتشتی، کلیمی، مندائی ـ صابئی، مسیحی اعم از آشوریان و ارمنیان هستند. بخشی از جمعیت ایران نیز شامل اهل سنت هستند که قانون اساسی آنها را به رسمیت شناخته است.
در همین رابطه گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین «مرتضی واعظ جوادی» رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، انجام داده ایم که متن آن را در ادامه میخوانید:
ـ در قرآن و متون دینی چه حقوقی برای اقلیتهای دینی تعیین شده است؟
از عمدهترین مباحثی که در منابع وحیانی خصوصاً قرآن کریم وجود دارد، مسئله اقلیتهای دینی است. در تعریف اقلیتهای دینی باید در ابتدا به متون دینی توجه کنیم. در این رابطه، نکته اول این است که این اقلیتها همیشه و همه جا اقلیت نیستند، مثلاً در کشور ما اسلام دین اکثریت است و بعضی از مردم پیرو ادیان زرتشتی، یهودی، نصاری و دیگر فرقههای دینی هستند که جزء اقلیتهای دینی محسوب میشوند، اما در کشورهای دیگر، اسلام و مسلمانان به عنوان اقلیت شناخته میشوند؛ پس این قاعده به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد.
نکته دیگر این است که چه کسانی جزء دسته اقلیتهای دینی قرار میگیرند؟ در آیه ۱۹ سوره آلعمران خداوند میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ...؛ به یقین دین در نزد خداوند همان اسلام است». انبیای الهی هر کدام به نوبه خود از درگاه الهی تلقی کرده و به جامعه ابلاغ کردهاند. مثلاً دین مسیح دینی است که از سوی خداوند نازل شده و حضرت مسیح(ع) آن را تلقی کرد. دین موسی نیز از سوی خدا آمده و موسی(ع) ظرفیتی برای تلقی آن داشته است. اگر از دین مسیح، دین موسی، دین ابراهیم یا دین زرتشت سخن گفته میشود، اینها به لحاظ علت قابلی این انتساب را پیدا میکنند و به لحاظ علت فاعلی، صاحب اصلی دین فقط و فقط خدای عالم است که حقیقت دین را «اسلام» نامیده و خالصاً برای خود داشته و در هر دورهای که انبیای الهی مأمور ابلاغ و رسالت پیام الهی میشدند به میزان خاصی به آنها اعطا میکرده است. اگر تورات به موسی، انجیل به عیسی و یا زبور به داوود(ع) نازل شده، همه بر این اساس است که علت فاعلی و مبدأ اصلی آنها ذات پروردگار بوده و این تشتت فقط به جهت علتهای قابلی و تلقی است.
خداوند در آیه ۴۸ سوره مائده میفرماید: «...لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا...؛ ما برای هر قومی از شما شریعت و طریقهای مقرّر داشتیم». بر اساس این آیه، دین واحد است، اما شریعتها مختلفاند. شریعت عیسوی، موسوی، ابراهیمی، نوحی و شریعت محمدی، شرایعی هستند که اصل آنها با هم مشترک است. بنابراین کسانی که از سوی پروردگار عالم به عنوان حامل و پیامرسان دین انتخاب شدهاند، باید به عنوان صاحبان دین به جامعه معرفی شوند، اما آن چیزی که بشر بخواهد بر اساس تفکر و کجاندیشی خودش داشته باشد دیگر دین نیست؛ پس فرقههایی مانند بهایی یا وهابی دین محسوب نمیشوند. اینها نحلههای فکری و فرقهگراییهایی است که در طول تاریخ برای همه ادیان به وجود آمده و نمیتوانند در عرض سایر ادیان معرفی شوند. اینها دین نیستند، بلکه اندیشههایی بشری هستند که بر اساس نگرشهای استعماری و استکباری و جهل عدهای از مردم ساخته شده و به عنوان دین به جامعه القا شدهاند. در واقع فرقه وهابیت برای جهان اهلسنت و فرقه بهائیت برای جهان تشیع ساخته و به عنوان دین به مردم عرضه شد، در حالی که اصلا جایگاه دینی ندارند. پس اقلیتهای دینی صرفاً به آن دسته از اقلیتهایی گفته میشود که پیرو ادیان الهی و صاحب کتاب هستند و انبیای آنها در قرآن جایگاهی اساسی دارند.
متأسفانه مناسباتی که در سایه متولیان و بزرگان هر دین باید میان ادیان شکل بگیرد، به وجود نیامده و ارتباط میان جوامع مسلمان، مسیحی، یهودی و امثال آنها بسیار ضعیف است، چرا که بزرگان آنها سعی نکردند مباحث دینی را میان خودشان به گفتوگو بگذارند. در حالی که شاهد بسیاری از احتجاجات دینی ائمه(ع) هستیم که بزرگترین آنها، احتجاجات حضرت ثامنالحجج علی بن موسی الرضا(ع) است. ایشان با پیروان همه ادیان الهی به گفتوگو مینشستند و بر اساس منابع آنها در خصوص دیدگاههایشان اظهار نظر میکردند. این رسم هم در زمان پیامبر(ص) و هم در ادوار پس از ایشان در زمان امام محمدباقر(ع) و امام صادق(ع) تا زمان امام حسن عسکری(ع) رواج داشت و صاحبان ادیان پرسشها و شبهات خود را از امام عصرشان پرسیده و جوابی دریافت میکردند. فقدان این گفتوگوها ضعفی است که امروز وجود دارد، امروزه جوامع دینی از هم خبر ندارند و فقط در خصوص مباحث علمی و تخصصی در زمینه مسائل اعتقادی با هم ارتباط دارند. این عدم استفاده از توانمندیها و دانشها، برای کشوری که اقلیتهای مذهبی دارد، نقص و ضعف محسوب میشود.
در همین راستا، متأسفانه حقوق مشخصی برای ارتباط متقابل میان دین اسلام و سایر ادیان تعریف نشده است و فقط نوعی حقوق شهروندی برای اقلیتها وجود دارد که از ناحیه حاکمیت تعیین میشود. اگرچه ادیان رسمی که رسمیت دینی آنها در نظام جمهوری اسلامی پذیرفته شده است، از حقوقی مانند تبلیغ دین خودشان یا داشتن نماینده در مجلس و مراودههای علمی برخوردار شدهاند.
- یعنی در قرآن هم مشخصاً حقوقی برای صاحبان ادیان الهی ذکر نشده است؟
مبانی این ادیان ذکر شده است، اما چیزی به نام «حقوق» وجود ندارد. گاهی سؤال این است که آیا اهل کتاب مانند پیروان دین مسیح، یهود، زرتشت یا صائبین رسمیت دارند؟ بله، اسلام به اینها رسمیت بخشیده و به پیامبر نیز فرموده است که با آنان وارد مذاکره شود. یعنی اصل حقوق اینها به عنوان ادیان ابراهیمی مورد پذیرش اسلام است، اما کم و کیف آن باید بر اساس فقه و قوانین جاری کشور تعیین شود، اما در این دو بعد نیز متأسفانه آن کمال ارتباطی نه از نظر علمی و نه از نظر عینی در کشور ما ایجاد نشده است.
- یعنی باید نظامی حقوقی و جداگانه مخصوص اقلیتهای دینی تدوین میشده، اما این کار را انجام ندادهایم.
بله. هم فقه باید مطابق با مبانی کتاب و سنت بتواند مناسبات اجتماع را به لحاظ فقهی و حقوقی تدوین کند و هم قوانین جاری کشور باید بر اساس فقه اسلامی تنظیم شوند که ما در هر دو بعد ضعفهایی داریم.
- در جامعه اسلامی، چه رویکرد و مواجههای با اقلیتهای دینی باید داشته باشیم؟
جامعه متأثر از عالمان و اندیشمندان دینی است و زمانی که آنها نظمی را در این رابطه ایجاد نکنند، طبیعی است که جامعه هم نسبت به این حقوق بیگانه شود. البته یکسری مباحث تفسیری وجود دارد و خوشبختانه مفسرین، خصوصاً حضرت آیتالله جوادیآملی در تفسیر تسنیم، به این مسائل پرداختهاند که میتواند به عنوان یکی از منابع اصیل و عمده شناخت ادیان و مبانی حقوقی اقلیتهای دینی محسوب شود، اما کار عمده را دانش فقه باید انجام دهد که انجام نداده است. طبیعی است در جوامعی که اندیشمندان باید در این حوزهها مسئولیتها را برعهده بگیرند و به هر دلیلی این کار را نکردهاند، مردم هم فقط به احترام متقابل انسانی اکتفا میکنند. البته امروزه انتظار میرود که حرمت ادیانی که به رسمیت شناخته شدهاند، از سوی جوامع و حاکمیت حفظ شود و نیاز است که برای تحقق این مسئله، بررسی مجددی انجام شود.
- پس میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که چون ما یک نظام حقوقی مخصوص اقلیتهای دینی تدوین نکردهایم، نمیتوانیم بگوییم رفتاری که امروز در جامعه با آنها صورت میگیرد، به معنای احترام به حقوق آنهاست.
بله. چیزی به عنوان رعایت حقوق بر اساس یک نظام حقوقی خاص برای آنها وجود ندارد، فقط سلسله ارتباطات متعارفی وجود دارد که جوامع و افراد برحسب اخلاق و خصیصههای خودشان از آن برخوردار هستند و گاهی اوقات چه بسا همانگونه که افرادی حقوق اقلیتها را شخصاً رعایت میکنند، افرادی نیز این حقوق را رعایت نکنند.
- در سالهای اخیر مباحثی از سوی نهادهای حقوق بشری در خصوص اقلیتهای دینی در کشورهای مختلف مطرح میشود که بعضاً در خصوص نحلههای فکری ساختگی است و به دلیل طرح همین مباحث، کشور ما و حتی برخی کشورهای دیگر به نقض حقوق بشر در مورد اقلیتها متهم میشوند. ارزیابی شما در خصوص این مباحث چیست؟
برای گروههایی که عنوان اقلیتهای دینی را یدک میکشند و حقیقتاً بر اساس معیارهای وحیانی ما اقلیت دینی نیستند، نمیتوان حقوق مستقلی قائل شد. اینها مدعیانی هستند که ادعای راستینی ندارند و چه بسا خودشان هم در گمراهی و ضلالت قرار دارند که عمدتاً نیز همینگونه است، یعنی اینها جوامعی هستند که به لحاظ فکری قوت چندانی ندارند، اما در تیررس دشمنیها و شیادیها قرار گرفته و پیرو آنها میشوند. از این نظر، حاکمیت باید با یک نظم فرهنگی و یک نظام علمی با آنها مقابله کرده و کانونها، سمینارها و مناظراتی را با قوت تمام برگزار کرده و با آیینی که به نوعی به آنها تحمیل شده است، آشنا کند. این ضعفی است که بابت آن باید از متولیان فرهنگی بخواهیم از طریق برگزاری نشستهای علمی و دعوت به گفتوگو و مناظره، آنها را به میدان فکر و عمل بیاوریم. بعضی از مراجع بزرگ تقلید در خصوص انحرافات افراطیگری و رادیکالیسم در اسلام جلساتی برگزار کردند که در خصوص روشن ساختن افکار جهانی نسبت به انحرافات آنها بود و البته بعضاً خود آنها نیز از این همایشها استفاده کرده و راه برایشان روشن میشود.
همانگونه که حضرت علی(ع) فرمودند «انسانها یا برادر دینی تو هستند و یا در انسانیت با تو مشترکاند»، ما نیز باید مطابق این سخن، عدالت اجتماعی را در این حوزهها به کار ببندیم. صرف اینکه اینها انحرافات فکری و دینی پیدا کردند و به جریانهای ناصواب پیوستند، نباید بهانهای باشد که فشارهای ناعادلانه به آنها وارد شود. بنابراین آنچه به عنوان نقض حقوق بشر گفته میشود، اگر به لحاظ بخش اول باشد، سخن درستی نیست، یعنی اگر بگویند چرا اقلیتهای دینی را مورد تهدید و آسیب قرار میدهید، حکومت میتواند ادعا کند که از نظر ما اینها صاحب دین نیستند، چون امروزه دین تعریف دیگری پیدا کرده است. در یکی از کشورها اگر دو یا سه نفر ثبتنام کنند و خواستار دینی باشند، مجوز آن را میگیرند. از اینها نمیتوان به عنوان اقلیتهای دینی نام برد، چرا که معیارهای یک دین، خصوصاً یک دین آسمانی، باید برای آنها وجود داشته باشد، اما آنها کاملاً ساختگی بوده و مشخص است که دین نیستند. ولی اگر کسی در خصوص فرقههای جعلی از مرز عدالت و انصاف بگذرد، نیاز نیست سازمانهای حقوق بشری در این زمینه مدعی شوند، بلکه خود جامعه اسلامی به این امر معترض میشود و اجرای عدالت در همه سطوح را از حاکمیت انتظار دارد.
منبع: ایکنا
نظر شما