به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از شهرستان جاسک، این بار پای درد و دل دامنه کوه ها و کوه پایه ها بنشینیم و برایشان گوش تیز کنیم و فکر بِجَهانیم!
آوازه محرومیت جاسک فقط صدایِ دیروز نیست، صدایِ امروز هم هست اما دلمان بخواهد که صدایش در فرداهایِ ما و بچه هایمان نپیچد!!
از غرب و مرکز که بگذریم قدم در طلوع خورشید می گذاریم و کوه ها رُخ نشان می دهند!! جاده ها رنگ قیر نشان آسفالتی شان پریده و کم کم ناپدید می شوند، خاک این عنصر انسان ساز روی زمین قدم رنجه می کند و زدن به دل و دامنه کوهستان سخت می شود!!!
باریکیِ مسیر و ماشین نَرو بودنش، بازار موتورسیکلت ها را داغ کرده است و چه طاقت می فرساید زندگی برای ساکنینی که آنتن های موبایلشان هِی می پرد!!!
تلویزیون رسانه است اما برای مردم آن جا ملیت خود را از دست داده و چه دردناک است که بی خبری همیشه خوش خبری نیست!!!
و اما چطور و چگونه دانستنی ها، سواد خواندن نوشتن و.... به آن جا می رسد؟؟؟
«نوگین، گیشدان، جانوری،میسکنک، تنگدف، باسیدی، مگاه، گورسر، سهتو، توجیدر، گورسر، تنگ شادنی زهی، خیرآباد، دسکی، سیرجاه، چیدگی، شهریدف، گوربوجا» روستاهای کوه و کمر خورده ای هستند که قریب به ۲۰۰۰ نفر عزیزِ شریف را در خود جای داده اند و ۳۰۰ آینده ساز که در سه مدرسه دولتی و مابقی مدرسه غیر دولتی با همت و شکیبایی نیروهای بسته حمایتی درس میخوانند!!!
نیروهایِ جان نثاری که ۸ ماه بدون اینکه حق زحمتشان پرداخته شود ایستادگی و صبوری کرده اند!!!چه می توان گفت؟؟؟
آیا می توان از مدرسه های کپری در سرمای سخت زمستان کوهستان و گرمای گرمِ تابستان چشم پوشید؟
آیا می توان کانکس فلزی که خورشید به سمتش چشم تیز میکند فاکتور گرفت؟؟
اصلا می توان ۵۵ کیلومتر را دوید تا به جاده ی اصلی رسید؟
برایِ عظمت کوه ها و عظمت دردها یک جا کاری کنیم!!!
برای آن ها که مانده اند در مسیر و برای کودکی که آرزویش را می خواهد بنویسد و بلند بلند در گوش کوه ها بخواند و از انعکاس آن قوت بگیرد و امید در فردایش بپیچد...
نظر شما