خبرگزاری شبستان-اصفهان: «حامد عسکری» شاعر، ترانهسرا و روزنامهنگار در ابتدای کتاب «پریدخت»، داستان آغاز نامههای خیالی دو شخصیت خیالی در زمان قاجار را پیش روی خوانندگان کتابش گذاشته و به نشر مهرستان اصفهان سپرده است و در مقدمه کتاب آورده: «سیدمحمود و پریدخت ساکن طهران بودند. سید محمود را فرستادهام پاریس برای تلمذ طبابت و پریدخت را چشمانتظارش گذاشتم. هر دو از دوری هم میسوزند و کلمه به کلمه این نامهها راوی این سوختن است. در این فراق چندین ماهه، این نامهها بین این دو نفر رد و بدل شده است و بعد هم هر دویشان توی تاریخ این سرزمین گم شدهاند.» و ادامه میدهد: «امر خطیر عاشقی فقرهای است که این روزها یا یادمان رفته یا از روی نسخه فرنگیاش تقلید میکنیم. خدا کند این نامهها به درد عشاق روزگارمان بخورد».
در حاشیه برنامه «پریدختخوانی» با حامد عسکری به گفت و گو نشستیم که در ادامه می خوانید.
ورود از وادی نظم به نثر برای شما چه تجربهای به همراه داشته است؟
نظم و نثر در عین اینکه هر دو بستر ادبیات ما هستند، دو ساحت متفاوتاند و محتوایی که در ذهن نویسنده شکل میگیرد از او میخواهد که آن را به نثر بنویسد یا به نظم. در وادی نظم هم برخی اوقات مضمونی در ذهن شاعر شکل میگیرد که ممکن است تبدیل به غزل، ترانه، مثنوی یا قالبهای دیگر شعر شود. در ۳۶ سالگی به شدت از ورود به وادی نثر ترس و دلهره داشتم اما کودک درون من عاشق ریسک، سرعت و هیجان است و خوشبختانه کتاب پریدخت با استقبال خوبی مواجه شد.
پیش از نگارش «پریدخت» در حوزه نثر چه تجربیاتی داشتید؟
قبل از نوشتن «پری دخت» هم روزنامهنگاری را تجربه کرده بودم و هم نوشتن در فضای مجازی در شبکههای اجتماعی را و به نظر من شعر در دنیای امروز ما، مانند پاتیناژ در باجه تلفن است و نمیتوان در یک فضای کوچک هنرنمایی کرد. انسان برخی حرفها دارد که احساس میکند بد نیست شنیده شوند و در وادی نثر هم محک بخورد.
چرا به سبک نامه نگاری روی آوردید و چگونه به نامهنگاری عاشقانه علاقمند شدید؟
پدرم دانشجوی زاهدان بود و ما ساکن بم بودیم. 4-5 ساله بودم و یادم میآید که پدرم به مادرم نامه مینوشت و هر از گاهی شخصی در خانه ما را میزد و پاکتی میآورد و به مادرم میداد و همیشه برای من سوال بود که این کاغذها چیست که اینقدر مادرم را تحتتأثیر قرار میدهد. وقتی سواد خواندن و نوشتن پیدا کردم یک روز که در خانه تنها بودم، صندوق نامهها را پیدا کردم و همه را خواندم که همه نامهها با فاطمه جان شروع میشد و به قربانت حبیب ختم میشد. از همانجا انگار به نامه نوشتن ارادت پیدا کردم و بعدها خودم در دوران نامزدی و بعدتر برای همسرم نامه مینوشتم.
خاصیت نامه نوشتن این است که حسابشده و فکرشده حرف میزنی و نمیتوانی زیر حرفهایت بزنی چون به مخاطب نامه امنیت واژگانی دادهای و وقتی کلمه را به بند میکشی بار تعهد و قدرت آن بیشتر میشود. من همیشه خودم را مدیون نامه میدانستم.
چرا شخصیت داستان هایتان مربوط به زمان قاجار است؟
دوره قاجار دوره عجیبی است. در این دوره نهضت ترجمه آغاز شده، مطبوعات شکل گرفته و با رفت و آمد به سایر نقاط دنیا میفهمند در دنیا چه خبر است. در این دوره زن کمکم از پستو بیرون میآید و آنهایی که از طبقه مرفه هستند سواد هم پیدا میکند. زبان دوره قاجار، زبانی بین زبان درباری، دیوانی و دبیری و زبان محاورهای و کوچه و بازار است و برای همین از زبان این دوره برای کتابم استفاده کردم.
به نظر شما نامهنگاری یک سنت میان عاشقان است؟
نامهنگاری یک سنت بین عشاق است. اگر کلمه نداشته باشیم، نمیتوانیم فکر کنیم. کلماتی در پس ذهن ما هستند که خیلی کم از آنها استفاده میکنیم و کمکم دایره واژگانی ما کوچک میشود. بعضی وقتها باید از کلمات ظریفتری در گفتوگوهای خود استفاده کنیم.
نامه نوشتن ما را وادار به فکر کردن میکند و همین که وقت گذاشته و فکر کردهاید برای محبوب ارزشمند است و به علاقه در رابطه اضافه میکند. یکی از اهداف من این بود که عشق زلال ایرانی را در این کتاب نشان دهم و اینکه چه شد که از عشقهای اساطیری خود به خرس ولنتاین رسیدیم./
نظر شما