خبرگزاری شبستان _شیروان؛ مادر خانه یک بار دیگر به میز داخل پذیرایی نگاه می اندازد تا کم و کسری نداشته باشد، انارهایش را که با زحمت دانه کرده است. آجیل را ھم در ظرف ھای آجیل خوری ریخته است، ھندوانه قرمز ھم در وسط سفره اش دلبری می کند، چندین نوع میوه را ھم کنار سفره گذاشته و برای آخرین بار قبل از آمدن فرزندان، نوه ھا و نتیجه ھا از بودن دیوان حافظ در کنار سفره شب یلدا مطمئن می شود. سپس بر روی صندلی می نشیند و ھمراه شوھرش که پدر خانواده محسوب می شود، منتظر صدای زنگ در حیاط می مانند تا خانه شان در بلندترین شب سال، حال و ھوای متفاوتی بگیرد. شبی که ھرچند فقط یک دقیقه از شب قبلش طولانی تر است اما ھمان یک دقیقه برای خانواده ھایی که حضور ھمه اعضایشان گرمابخش دورھمی شان است، غنیمتی گران بھاست.
رسم و رسوم زيبای كردهای شمال خراسان در شب يلدا
در گذشته خوراک ویژه «بجیرک » شامل ترکیب مقوی و انرژی بخشی از دانه های گندم بود که عنوان نمادی از این شب شناخته می شد. نقل روایت های امیرارسلان نامدار و نشستن بخشی های نامدار کُرد چون مرحوم سلطان رضا بخشی و رحیم بخشی و علی بابا رستمی و … بر تکیه گاه و برافروختن آتش در اجاق ها و شنیدن حکایات متعدد و منظوم عاشقانه کردی از دیگر برنامه های شب چله بود.
خوردن قارمه و اوونگ های میوه و بازی های فکری
در این شب، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ابراز محبت بر نوه ها و فرزندان را اکمل و مادربزرگ ها با نگاهی از سر اغماض به بساط انبارهای ها.!. دست و دل بازی را آشکار کرده و هر آنچه در اندرونی قرار داشت تقدیم مجمع ها که نوعی سینی مسی بزرگ بود، از تنقلات که به اصطلاح کوردی دنه می گویند پُر و در وسط نهاده تا میل شود.
پدر بزرگ های باسواد نیز از خواندن شاهنامه برای کودکان دریغ نورزیده و بساط شاهنامه خوانی داغ بود و آونگ های انگور و گلابی ها و هندوانه ها یا همان قرپوزها را که زیر کاه های کاهدان ها قرار داشت از راه می رسید و چشمان کودکان، قلب هندوانه ها را نشانه می رفت و قبل از اینکه بخورند آب از دهانشان جاری می شد و برخی نیز با قرار دادن سیب زمینی های زیر ذغال حجت را بر خوردنی ها تمام می کردند؛ خلاصه شبی بود از شب ها که بازی های فکری نیز رایج بود و بیشتر شامل چیستان ها می شد.
پا در تنور
از آنجا که کدبانوی خانواده احتمال می داد که شب چله جمع خانواده جمع و نان تازه باید بر سر سفره قرار گیرد تنور را با ریختن هیزم روشن و پخت نان را شروع می کرد. پخت نان بیشتر در غروب صورت می گرفت تا نان تازه و گرم بماند، غروب شب چله کودکان روستا و محله با دیدن روشنایی تنورها بر کناره های تنور رفته و پاهای خود را داخل تنور گذاشته تا توسط حرارت بجای مانده از پخت نان گرم شود و از این فرصت کوتاه تا زمانی که بدنشان گرم بود کنار تنور می نشستند و گل می گفتند و صدای خنده شان انرژی بخش زمین و زمان بود، هیچ قهر و کینه ای در کار نبود و تدوام دوستی بود و مهربانی.
شب شنیدن چیروک
داستان های کُردی که به چیروک معروفند جایگاه خاصی را در ادبیات مردم شمال خراسان دارد، در شب چله هنر چیروک گویان بر همگان بیشتر ثابت می شد چراکه قصه گویی و سخنوری در جمع، کار هرکسی نبود چه بسیار کهنسالانی که قصه بلد نبودند و از شنیدن چیروک از زبان روایان چیروک ها لذت می بردند و صد البته بچه ها بیشتر استفاده میکردند.
چله بردن برای عروس
یکی از رسوم زیبای کردهای شمال خراسان در شب یلدا این است که در این شب کسانی که نامزد هستند برای نامزد خود طَبَقهایی به نام “سرچلگی بوکان” میفرستند که معمولا این کار از طرف خانواده داماد انجام میشود. درون خوانچهها شیرینی، پرتقال، سیب، انار، هندوانه، آینه و پارچه قرار داده شده که با پولک و تور تزیین میشود، هنگام غروب، زنان فامیل برای کمک به منزل داماد میروند و در این مراسم، شادی و پایکوبی هم میکنند.
پس از آن طَبَقهای آماده بر سر افرادی گذاشته میشود تا روانه خانه عروس شود و مادر عروس پس از تحویل گرفتن طبقها، هدایایی مانند پول یا شیرینی به کسانی که طَبَق ها را حمل کرده اند، میدهد و فردای این شب، مادر دختر تمام طبقها را در اتاق مهمان میچیند و از زنان فامیل دعوت میکند تا برای صرف شیرینی و میوه به منزلشان بیایند.
نظر شما