جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

قافله دوشادوش سپاه حر به نینوا رسید. ناگاه سواری پیدا شد؛ مسلح و کمانی بر دوش افکنده، از کوفه آمده بود. به حسین(ع) و یارانش سلام نکرد و نامه ای از عبیدالله بن زیاد به حر داد. در نامه نوشته بود: ...

 

خبرگزاری شبستان: در فرهنگ دینی، مرتکبان گناه و تماشاگران صحنه گناه برابرند. آن که گناه ببیند، اعتراض نکند، باز ندارد و بی تفاوت و خاموش نظاره‌گر شود با گناهکار و تبهکار یکی است. امیر مومنان علی (ع) می فرماید: ای مردم، خشنودی و رضایت بر عملی، یگانگی پاداش و کیفر را در پی دارد. ناقه ثمود را یک نفر بیشتر پی نکرد اما مجازات عذاب همه قوم را فرا گرفت. چرا که نوعی رضا و خشنودی و سکوت در جامعه بود.

کربلا و عاشورا، حماسه غیرت و خروش است. پاکان پارسا و غیرتمند، همین که مظلومیت حق و گستاخی باطل را دیدند، نه سکوت کردند، نه توجیه کردند و نه به پرهیز و گریز تن دادند. حتی وقتی امام، راه گشود تا بروند و بیعت از همگان برداشت و سیاهی شب را پرده شرم و شتر راهوار خواند، صبوران بصیر ماندند و نرفتند. گفتند: « إنا علی نیاتّنا و بصائرنا» و این نمایش عظیم غیرت در هیچ جای تاریخ با این شکوه و عظمت، یافتنی نیست. اگر صحنه روز عاشورا را با مدد تخیل و به گواهی و استناد تاریخ برای خود مجسم کنیم، حماسه غیرتمندی صحابه بیشتر چهره می نمایاند؛ آن سو، بیش از سی هزار مسلح با پشتوانه مستمر کمک‌های گوناگون از کوفه و دسترسی کامل به آب، این سو، حداکثر دویست نفر با کودک و زن، بدون پشتوانه نیرو، در محاصره کامل، در بمباران تبلیغاتی و با تردیدناپذیربودن شکست (ظاهری نظامی) کشته شدن، غارت و اسارت کودکان و زنان و با این همه مصیبت، نستوه و استوار و بشکوه پابرجا ماندن!! 

 

میهمانان به نینوا می رسند

 روز دوم محرم  است، قافله اباعبدالله(ع) دوشادوش سپاه حر به نینوا رسید. در این هنگام سواری پیدا شد؛ مسلح و کمانی بر دوش افکنده، از کوفه آمده بود. به حسین(ع) و یارانش سلام نکرد و نامه ای از عبیدالله بن زیاد به حر داد. در نامه نوشته بود: " باری، همانجا که نامه ام را دریافت می کنی بر حسین و یارانش سخت بگیر و او را دربیابانی بی آب و سبزه و پناهگاه فرود آر. به آورنده نامه دستور داده ام مرا از اعمال و تصمیمات تو با خبر سازد و از تو جدا نشود تا فرمانم را اجرا کنی؛ والسلام.

حر پس از خواندن نامه آن را به امام (ع) داد و گفت: جز اجرای فرمان امیر چاره ای ندارم. در همینجا فرود آی و بهانه برای امیر مساز. امام فرمود: بگذار به دهکده غاضریه، که فاصله ای اندک دارد یا در شغیه فرود آییم. حر گفت: به خدا قسم نمی توانم، این فرستاده دیده بان من است. یزید بن مهاجر کندی (ابوشعثاء) فرستاده را شناخت و گفت: مادرت سوگوارت شود چه آورده ای؟ او گفت: امام خویش را پیروی کرده ام! ابو شعثاء گفت: عصیان پروردگار کرده ای، تبهکاری و عار و نار خریده ای. سپس این آیه را خواند: "وجعلنا هم ائمه یدعون الی النار و یوم القیامه لا ینصرون"

 

حضرت فرمود: اعوذ بک من الکرب و البلاء

گویا در همین موقعیت "زهیربن قین"پیشنهاد جنگ با حر را داد و امام(ع) فرمود: دوست ندارم آغاز گر جنگ باشم. البته این پیشنهاد را به منازل پیشین نیز نسبت داده اند. زهیر پیشنهاد کرد :در همین نزدیکی دهکده ای است در زمین پر پیچ وخم که فرات از سه سو آنرا در بر گرفته است و مناسب است به آنجا برویم. امام فرمود :نام آن چیست؟ گفت "عقر". امام (ع) فرمود: "اللهم انی اعوذ بک من العقر". عقر را به معنای نازایی و سرگشتگی دانسته اند. در این موقع امام حرکت کرد و به کربلا فرود آمد.حر نیز رویاروی او فرود آمد. امام به زهیر بن قین شهادت خود، حمل سر بر نیزه به دست زحر بن قیس و ورود به مجلس یزید و دست خالی و بی بهره بیرون آمدند زحر را خبر داد. ورود حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را به کربلا روز پنجشنبه دوم محرم ذکر کرده اند. کاروان پاکبازان عاشق سرانجام به کربلا می رسد؛ به زمینی که پیش از وقوع حادثه محرم سال 61 هجری ناشناخته است امام لحظه ورود از نام این دیار می پرسد. شاطیءالفرات، طف، عمورا، نواویس، نینوا، عقر و نامهای دیگر که نوشته اند گواه ناشناختگی این سرزمین است که در پاسخ امام گفته می شود وقتی به نام کربلا می رسند، امام زمزمه می کند: الله انی اعوذ بک من الکرب و البلاء سپس می گوید: این همان زمین است. به خدا سوگند همینجاست که بار می گشاییم و خوابگاه شتران و ریزشگاه خون ماست و پیامبر مرا به این زمین وعده داد و در سخن او تردید و خلافی نیست. عاشورا سال 61 هجری، این نام را بر زبانها انداخت و از آن پس نام کربلا هم طراز حماسه، ایمان، عشق و تدام اندوع و سوگ و مظلومیت شد.

 ادامه دارد...

کد خبر 86909

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha