خبرگزاری شبستان: فرا رسیدن محرم حسینی همه ساله یادآور حضور پرشور مردمی از هر قشر و طبقه و حتی هر دین و مذهب برای نشان دادن اوج اندوه و ماتم خود از شهادات مظلومانه امام سوم شیعیان علی رغم گذشت قرن ها است امری که شاید بعضی از سهل اندیشان و جاهلان آن را بیهوده و در موادری احمقانه بخوانند اما غافل از آنند که عزاداری رسمی است که نه تنها در مذهب حقه شیعه بلکه در تمامی ادیان آسمانی رواج داشته است.
از این رو در مقاله ذیل کوشیده شده تا نگاه ادیان به این مفهوم عمیق را مورد بررسی قرار دهیم:
هرز چند گاهی دیده و یا شنیده می شود که بیگانگان و یا مخالفان عقاید تشیع با بهانه های مختلف و طرح شبهات و اشکالات گوناگون موضوع نوحه سرایی، عزاداری و گریه بر بزرگان دین را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و با جو سازی و تبلیغات مسموم سعی بربی ریشه و خرافی جلوه دادن این گونه مراسم در اذهان مردم مسلمان، خصوصاً جوانان عزیز دارند برای مثال به برخی از شبهاتی که اینان مطرح می نمایند، اشاره می کنیم: «این عزاداری ها را علماء شیعه از خود ساخته و وارد دین نموده اند» «نوحه و گریه برای در گذشتگان ، هیچ ریشه دینی و اعتقادی ندارد» و...
ما در این نوشتار با یاری پروردگار مهربان قصد داریم موضوع عزاداری، گریه و تألم وتأثر عاطفی و احساسی در برابر مصائب از دیدگاه کتب دینی معتبر و مورد اتفاق ادیان را مورد بررسی و سپس به اثبات آن بپردازیم؛ موضوع گریه و ندبه و سر دادن ناله و غم در مواجهه با مصائب نه تنها اختصاص به مذهب شیعه و دین اسلام نداردبلکه در ادیان و مذاهب دیگری چون یهودیت و اهل سنت نیز ریشه داشته و مورد قبول و اتفاق این مکاتب است ؛ادبیات تحقیق (پیشینه-موضوع-محتوا) برای اثبات این مدعی به این شواهد استناد می گردد.
موضوع اندوه و گریه ریشه قرآنی دارد؛ در قرآن کریم به آیه «و قال یا اسفی یوسف وابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم » بر میخوریم که نشان دهنده سوگواری و گریه حضرت یعقوب (ع) در فراق حضرت یوسف (ع) است. در ذیل آیه 29 سوره مبارکه دخان که بیان می دارد: «فما بکت علیهم السماء و الارض» (به فرعونیان که غرق شدند آسمان و زمین گریه نکرد) در تفسیر برهان چند حدیث نقل شده که علی (ع) فرمود: لکن باین (حسین بن علی (ع) ) آسمان و زمین گریه می کنند و از امام صادق (ع) روایت شده که: از وقت قتل یحیی آسمان بر کسی نگریست تا حسین (ع) که کشته شد پس آسمان گریست.
نظیر این روایات در مجمع البیان و سفینه البحار و ... بسیار است.
قال الصادق (ع) : بکت السماء علی الحسین (ع) اربعین یوماً بالدم
قال الصادق(ع) : لم تبک السماء احداً منذ قتل یحیی بن زکریا حتی قتل الحسین (ع) فبکت علیه
امام صادق(ع) : بکت السماء علی یحیی بن زکریا و علی الحسین بن علی علیهما السلام اربعین صباحاً و لم تبک الا علیهما آسمان بر سوگ جانگداز حسین (ع) و حضرت یحیی (ع) چهار روز گریه کرد و بر کسی جز این دو آزادمرد و آزادیخواه و استبداد ستیز نگریست راوی می گوید: گفتم: سرورم گریه آسمان بر آنان چگونه بود؟ قلت : و ما بکائها؟ آن حضرت فرمود: گریه آسمان خونرنگ و غمزده می نمود و به هنگام غروب نبز کرانه های آن چنین بود : « قال (ع) : کانت تطلع حمراء و تغیب حمراء"
در ذیل همین آیه در صحیح مسلم که از منابع موثق اهل سنت و جماعت است روایت شده است که : « لما قتل الحسین (ع) بکت السماء بکائها حمرتها » « هنگامی که حسین (ع) کشته شد آسمان گریست و گریه او سرخی آنست» و از تفسیر ثعلبی که از دیگر منابع اهل سنت است چنین نقل شده است: «قال سطر نادما بایام قتل الحسین (ع) » « در روزهای قتل حسین (ع) بر ما خون بارید"
اما گریه آسمان و زمین با توجه به آنکه قابلیت ذکر و نسبیح خداوند را نیز دارا می باشند امری ثابت است، گرچه ما حقیقت آن را شاید نتوانیم درک نمائیم.
پس، از دیدگاه قرآن سوگواری و عزاداری مطلبی کاملاً متقن و ثابت شده است.
از دیدگاه روایت نیز موضوع مورد بحث چه در روایات شیعه و چه روایات کتب اهل سنت دارای ریشه و پایه ای مستدل و منطقی است.
ابتدا به برخی از این روایات از دیدگاه اهل سنت اشاره می نمائیم: « مسلمانان در جنگ احد هفتاد شهید دادند. در مدینه، هرکس برای بستگان خودگریه میکرد. چشمان پیامبر (ص) با دیدن صحنه، پر از اشک شد و فرمود : "عمویم حمزه گریه کننده ندارد"
پیامبر (ص) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد
ابن مسعود می گوید: پیامبر (ص) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد. جنازه حمزه را رو به قبله نهاد و ایستاد و با صدای بلند گریه کرد و صفات خوب حمزه را برشمرد.
اسماء همسر جعفر بن ابیطالب (ع) که از زنان با ایمان و فداکار صدر اسلام بود، میگوید : جعفر در جنگ موته به شهادت رسید. بر رسول خدا وارد شدم، ایشان فرمودند : «ای اسماء : فرزندان جعفر کجایند؟ »آنان را پیش حضرت آوردم؛ آنان را در آغوش کشید و گریه کرد و گفت : «جعفر امروز به شهادت رسید» ماجرای گریه پیامبر(ص) بر فرزندش ابراهیم(ع) که در صحیح مسلم و نیز گریه آن حضرت بر فاطمه بنت اسد (س) در مستدرک صحیحین حاکم نیشابوری آورده شده است.
گریه پیامبر بر نوه خویش: « دختر پیامبر (ص) به آن حضرت پیام داد که نزد ما بیا که پسر من در حال جان دادن است. پیامبر برخواست و همراه سعد بن عباده و مردانی از اصحاب خویش به دیدار آنها آمدند.کودک را که در حال نفس زدن و جان دادن بود نزد آن حضرت آوردند. سرشک دیدگان پیامبر (ص) به جوشش آمد. سعد گفت : ای رسول خدا چه می بینم! حضرت فرمود : این رحمت و عطوفتی است که خداوند در دلهای بندگانش قرار داده است و خداوند تنها بندگان رحیم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشایش قرار میدهد".
گریه پیامبر (ص) بر مزار مادرش آمنه: "پیامبر اکرم (ص) قبر مادرش را زیارت کرد و گریست و همه اطرافیان را گریانید".
گریه پیامبر بر فرزندش حسین (ع): « از ام الفضل دختر حارث روایت کنند که او بر پیامبر خدا وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشایندی دیدم! حضرت فرمود : چه دیده ای؟ گفت: خیلی سخت است ! حضرت فرمود : چیست؟ گفت : دیدم گویا قطع های از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت! رسول خدا (ص) فرمود: چیز خوبی دیده ای فاطمه، «ان شاء الله» پسری به دنیا می آورد و در دامان تو جای می گیرد» گوید پس از آن، فاطمه – همان گونه که پیامبر فرموده بود – حسین را به دنیا آورد و او در دامن من جای گرفت. روزی خدمت رسول خدا (ص) رسیدم و حسین (ع) را در دامن آن حضرت نهادم؛ اندکی بعد توجهش از من منصرف شد، به ناگاه دیدم دیدگان پیامبر (ص) سیل آسا اشک می بارد؛ گفتم : ای نبی خدا! پدر و مادرم به فدایت، شما را چه می شود؟
فرمود: جبرئیل به دیدارم آمد و به من خبر داد که: امتم به زودی این پسرم را می کشند». گفتم : این را؟ فرمود : آری، او قدری از تربت سرخش را نیز برای من آورد"
اما روایات شیعه: در کتاب اصول کافی باب فقد العلماء از امام کاظم (ع) چنین می خوانیم: «آنگاه که مؤمنی از دنیا برود ملائکه و بقعه های زمین که در آنها عبادت می کرد و درهای آسمان که اعمالش از آنها بالا برده میشد بر او گریه میکنند...»
اگر برای چیزی گریه خواهی کرد برای حسین بن علی بن ابیطالب (ع) گریه کن
در خصوص گریه و اندوه بر مصیبت امام حسین (ع) تعداد روایات فراتر از تواتر است که از باب نمونه به یک مورد از آنها اشاره می کنیم:
این حدیث، حدیث معروفی از امام رضا (ع) به ریان بن شبیب است که جملاتی از آن را نقل می کنیم: « ای پسر شبیب اگر برای چیزی گریه خواهی کرد برای حسین بن علی بن ابیطالب (ع) گریه کن ... هفت آسمان و زمین ها برای کشته شدن او گریستند ....
ای پسر شبیب پدرم حدیث کرد از پدرش از جدش که چون جد من حسین (ع) کشته شد آسمان خون بارید با غباری سرخ رنگ ... ای پسر شبیب اگر بر حسین (ع) بگریی چندان که اشک تو بر گونه ات روان گردد خدای تعالی هر گناهی که کرده باشی بیامرزد خرد یا بزرگ، اندک یا بسیار ...
در کتاب قاموس کتاب مقدس در مورد اشک چنین می خوانیم:
اشک (مز 56 : 8 احتمال می رود که این آیه در زبور وارد است) اشاره به بعضی از عادات قدیم های رومانیان باشد که اشک عزاداران را در شیشه جمع کرده در قبور اموات می گذارند تا دلالت نماید بر آنکه زندگانی خویشان و اقرباء میت از مرگ او بسیار تلخ است و حزن و اندوه ایشان بغایت شدید
جالب آنکه در کتاب عهد عتیق یا تورات کتابی با عنوان « مراثی ارمیای نبی» وجود دارد که مؤید موضوع مرثیه است که به قسمتهایی از آن اشاره می نمائیم:
"چگونه شهری که پر از مخلوق بود منفرد نشسته است! چگونه آنکه در میان امت ها بزرگ بود مثل بیوه زن شده است! چگونه آنکه در میان کشورها ملکه بود خراجگذار گردیده است شبانگاه زار زار گریه میکند و اشکهایش بر رخسارهایش میباشد. از جمیع محبانش برای وی تسلی دهنده ای نیست . همه دوستانش بدو خیانت ورزیده ، دشمن او شده اند . یهودا به سبب مصیبت و سختی بندگی ، جلای وطن شده است در میان امتها نشسته ، راحت نمی یابد. و جمیع تعاقب کنندگانش در میان جایهای تنگ به او در رسیده اند. راههای صهیون ماتم می گیرند ، چونکه کسی به عیدهای او نمی آید. همه دروازه هایش خراب شده کاهنانش آه میکشند دوشیزگانش در مرارت میباشند و خودش در تلخی"...
خداوند جمیع شجاعان مرا در میانم تلف ساخته است. جماعتی بر من خوانده است تا جوانان مرا منکسر سازند. و خداوند آن دوشیزه یعنی دختر یهودا را در چرخشت پایمال کرده است. به سبب این چیزها گریه می کنم . از چشم من ، آب می ریزد زیرا تسلی دهنده و تازه کننده جانم از من دور است . پسرانم هلاک شده اند زیرا که دشمن ، غالب آمده است.
"می شنوند که آه می کشم اما برایم تسلی دهنده ای نیست ؛ دشمنانم چون بلای مرا شنیدند ، مسرور شدند که تو این را کرده ای. اما تو روزی را که اعلان نموده ای خواهی آورد و ایشان مثل من خواهند شد. تمامی شرارت ایشان به نظر تو بیاید و چنانکه با من به سبب تمامی معصیتم عمل نمودی ، به ایشان نیز عمل نما . زیرا که ناله های من بسیار است و دلم بی تاب شده است".
" یهوه قصد نموده است که حصارهای دخترصهیون را منهدم سازد. پس ریسمانکار کشیده ، دست خود را از هلاکت باز نداشته ، بلکه خندق و حصار را به ماتم در آورده است که با هم نوحه می کنند".
"چشمان من از اشک کاهیده شد و احشایم به جوش آمده و جگرم به سبب خرابی دختر قوم من بر زمین ریخته شده است . چونکه اطفال و شیر خوارگان در کوچه های شهر ضعف می کنند".
"یهوه آنچه را قصد نموده است بجا آورده و کلامی را که از ایام قدیم فرموده بود به انجام رسانیده ، آن را هلاک کرده و شفقت ننموده است . و دشمنت را بر تو مسرور گردانیده ، شاخ خصمانت را بر افراشته است. دل ایشان نزد خداوند فریاد بر آورده ، (می گوید) : ای دیوار دختر صهیون ، شبانه روز مثل رود اشک بریز و خود را آرامی مده و مردمک چشمت راحت نبیند".
"به سبب هلاکت دختر قوم من ، نهرهای آب از چشمانم می ریزد. چشم من بلا انقطاع جاری است و باز نمی ایستد. تا خداوند از آسمان ملاحظه نماید و ببیند."
به مصادیق و نمونه های دیگری توجه فرمائید : در سفر پیدایش تورات قسمتی از داستان حضرت یوسف (ع) را مطرح می کند: "پس ردای یوسف را گرفتند و بز نری را کشته ، ردا در خون فرو بردند . و آن ردای بلند را فرستادند و به پدر خود رساتیده ، گفتند : « این را یافته ایم ، تشخیص کن ردای پسرت است یا نه .» پس آن را شناخته ، گفت :« ردای پسر من است علامت تعجب جانوری درنده او را خورده است ، و یقیناً یوسف دریده شده است .» و یعقوب رخت خود را پاره کرده ، پلاس در بر کرد ، و روزهای بسیار برای پسر خود ماتم گرفت . و همه پسران و همه دخترانش به تسلی او برخاستند . اما تسلی نپذیرفت، و گفت : « سوگوار نزد پسر خود به گور فرود می روم .» پس پدرش برای وی همی گریست ..."
" و یوشع و مشایخ اسرائیل جامه خود را چاک زده ، پیش تابوت خداوند تا شام رو به زمین افتادند ، و خاک بر سرهای خود پاشیدند"
عکس العمل مرد خای به هنگام شنیدن خبر قتل و عام یهودیان: "و چون مرد خای از هر آنچه شده بود اطلاع یافت ، مردخای جامه خود را دریده ، پلاس با خاکستر در بر کرد و به میان شهر بیرون رفته ، با آواز بلند فریاد تلخ بر آورد"
عکس العمل ایوب به هنگام شنیدن خبر مرگ فرزندان :« ... آنگاه ایوب برخاسته جامه خود را درید و سر خود را تراشید و به زمین افتاده..."
عکس العمل دوستان ایوب به هنگام تسلیت گفتن به :« و چون سه دوست ایوب ، این همه بدی را که بر او واقع شده بود شنیدند ، هر یکی از مکان خود ، یعنی الیفاز تیمانی و بلدد شوحی و سوفر نعماتی روانه شدند و با یکدیگر همداستان گردیدند که آمده ، اورا تعزیت گویند و تسلی دهند . و چون چشمان خود را از دور بلند کرده، او را نشناختند ، اواز خود را بلند نموده ، گریستند و هریک جامه خود را دریده ، خاک بسوی آسمان بر سر خود افشاندند . و هفت روز و هفت شب همواره بر زمین نشستند و کسی با وی سخنی نگفت چونکه دیدند درد او بسیار عظیم است".
حزقیال نبی پیشگویی می کند که ماتم شهر صور با در آوردن لباسهای قلابدوزی شده و پوشیدن لباسهای خاص عزا خواهد بود : « ... مصیبت بر مصیبت می آید و آوازه بر آوازه مسموع می شود . رؤیا از نبی می طلبند ، اما شریعت از کاهنان و مشورت از مشایخ نابود شده است . پادشاه ماتم می گیرد و رئیس به حیرت ملبس می شود و دستهای اهل زمین می لرزد."
" ... خداوند یهوه به صور چنین می گوید : « آیا جزیره ها از صدای انهدام تو متزلزل نخواهد شد هنگامی که مجروحان ناله کشند و در میان تو کشتار عظیمی بشود؟ و جمیع سروران دریا از کرسیهای خود فرود آیند . و رداهای خود را از خود بیرون کرده ، رخوت قلابدوزی خویش را بکنند. و به ترسها ملبس شده، بر زمین بنشیدند و آناً فاناً لرزان گردیده، درباره تو متحیر شوند. پس برای تو مرثیه خوانده ، تو را خواهند گفت : ای که از دریا معمور بودی چگونه تباه گشتی علامت تعجب آن شهر نامداری که در دریا معمور بودی چگونه تباه گشتی!"
"پس یوآب به تفوع فرستاده، زنی دانشمند از آنجا آورد و به وی گفت : « تمنا اینکه خویشتن را مثل ماتم کننده ظاهر سازی ، و لباس تعزیت پوشی و خود را به روغن تدهین نکنی و مثل زنی که روزهای بسیار به جهت مرده ماتم گرفته باشد ، بشوی . و نزد پادشاه داخل شده ، او را بدین مضمون بگویی".
"و تامار خاکستر بر سر خود ریخته ، و جامه خود رنگارنگ که در برش بود ، دریده و دست خودرا بر سر گذارده ، روانه شد. و چون می رفت ، فریاد می نمود ..."
"وکلام خداوند بر من نازل شده، گفت : « اما تو ای پسر انسان برای صور مرثیه بخوان!"
حضرت مسیح (ع) در مورد تورات فرموده است: "گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم . نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم . زیرا هر آینه به شما می گویم ، تا آسمان و زمین زائل نشود ، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زائل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد ، در ملکوت آسمانها کمترین شمرده شود .» لذا بر این اساس مسیحیان عالم نیز می بایدبه آنچه در عهد عتیق آمده مانند آیاتی که در خصوص عزاداری و سوگواری ذکر شد ، معتقد باشند.
مطالب ذکر شده دلایلی بود که به اختصار در اثبات آئین سوگواری و عزاداری ذکر از دیدگاه ادیان رسمی دنیا، عنوان گردید؛ امید آنکه با مطالعه و تحقیق و بررسی دقیق نسبت به برپایی و بزرگداشت شعائر الهی بیش از پیش عامل باشیم.
" و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین "
پی نوشت ها:
1- یوسف آیه 84
2- (قاموس قرآن ج 1 ص 222)
3- قاموس ج 1 ص 223
4-روایات زیر ذیل آیه 29 دخان آمده است:
5-نورالثقلین ج6ص463
6- برهان ج7ص164
7- مجمع البیان ج26-25 ص 359
8-شفاء الصدور ص 352
9- (شفاء الصدور ص 359)(تفسیر قرطبی ج16ص141-در المنثور سیوطی ج6ص31- ینابیع الموده قندوزی ص357) ـ از منابع اهل سنت
10-سیره الحلیه ج 2 ص 206
11-سیره الحلیه ج 2 ص 60
12-طبقات ابن سعد ج 8 ص 282
13-ج4 ص1808 ح2315
14- ج3 ص108
15- صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب قول النبی (ص) : یعذب المیت ببعض بکاء اهله علیه. کتاب المرضی، باب عباده الصبیان، ج 4، ص 3 و 191، کتاب التوحید، باب ان رحمه الله قریب من المحسنین، صحیح مسلم کتاب الجنائز، باب البکاء علی المیت ج 2 ص 636 ح 11، سنن ابی داود کتاب الجنائز، باب البکاء علی المیت ج 3 ص 193 ح 3125 ...
16-صحیح مسلم ج 2 ص 671. کتاب الجنایز باب 36 ح 108، مسند احمد ج 2 ص 441، سنن سنائی ج 4 ص 90 کتاب الجنائز، سنن ابن ماجه ح 1 ص 501 ح 1572
17- مستدرک صحیحین، ج 3 ص 176 – تاریخ ابن عساکر ح 631 – مجمع الزوائد ج 9 ص 179 – فصول المهمه ابن صباغ مالکی ص 145
18-(قاموس ج 1 ص 222)
19-نفس المهموم ص 32)
20- (قاموس کتاب مقدس مستر هاکس ص 72)
21- مراثی ارمیا باب 1 آیات4-1
22- مراثی باب 1 آیات 16-15
23-مراثی ارمیاء باب 1 آیات 22-21
24- مراثی ارمیاء باب 2 آیه 8
25-مراثی ارمیاء باب 2 آیه11
26-مراثی ارمیاء باب 2 آیات 18-17
27- مراثی ارمیاء باب 3 آیات 50-48
28-سفر پیدایش باب 37 آیات 35-31 الی آخر
29-یوشع باب7 ی6
30- استر باب 4 ی 1
31- ایوب باب 1 ی 20
32-ایوب باب2 آیات 13-11
33-حزقیال باب 7 آیات 27-26
34-حزقیال باب 26 آیات 17-15
35- سموئیل 2 باب13 آیات 2و3
36- سموئیل 2 باب 13 ی19
37-حزقیال باب 27 آیات 1و2
نویسنده: اسماعیل رضایی
پایان پیام/
نظر شما