به گزارش خبرگزاری شبستان ، پس از گذشت چندین ماه از جنبش اشغال وال استریت که در اعتراض به نظام فاسد اقتصادی آمریکا به راه انداخته شده است در سراسر شهرها و مناطق این کشور شاهد دستگیری ، ضرب و شتم ، پاشیدن اسپری فلفل و توهین به همه آمریکایی هایی هستیم که فقط برای دستیابی به یکی از خواسته ای خود که رها شدن از نظام فاسد کاپیتالیستی است به خیابان ها آمده اند و به همین دلیل است که اگرچه این جنبش در ابتدا تنها با انگیزه از میان برداشتن فساد مالی آغاز شد اما اکنون مهم ترین انگیزه ادامه آن خلق دموکراسی حقیقی است که مردم آمریکا به خوبی دریافته اند که همواره از آن محروم بوده اند.
چرا باید نسبت به معترضان آمریکایی این رفتارهای خشونت آمیز صورت بگیرد ؟ فقط برای اینکه آنها از حق خود برای آزادی بیان و گردهمایی برای بیان خواسته های جمعی خود استفاده می کنند ؟ و فقط برای اینکه نسبت به بر باد رفتن ثروت های ملی ، کاهش درآمد خود و افزایش بی رویه قدرت سیاسی بر مردم که بر همه زندگی آنها سایه افکنده است اعتراض دارند؟
پاسخ واشنگتن به مطالبات همه مردمی که بدون خشونت پا به میدان گذاشته اند تا شعار تغییر باراک اوباما که هیچ گاه محقق نشد را عملی کنند تا کنون چیزی جز سرکوب نبوده است.
در حقیقت « کمیسیون عالی » کنگره آمریکا به جای اینکه فکر مناسبی برای حل این مشکل کرده و راه حل مناسبی را ارائه دهد از هم پاشیده است و علت این است که جمهوری خواهان از افزایش حتی یک پنی به مالیات ثروتمندان امتناع می کنند.
در عین حال ، دادگاه عالی آمریکا با ادعای اینکه همه شرکت های سرمایه داری آمریکایی متعلق به مردم هستند با حمایت سخت از عملکرد این شرکت ها اجازه می دهند تا سرمایه گذاران با همکاری سیاستمداران به هرکاری که می خواهند برای تامین منافع خود دست بزنند.
شرکت های سرمایه داری ،سیاستمداران و نهادهای دولتی آمریکا دست به دست هم داده اند تا با پیاده کردن قوانین نظام کاپیتالیستی اموال مردم را وارد جیب های پر از پول خود می کنند.
مقامات دادگاه عالی در سال گذشته میلادی تصمیمی را اتخاذ کردند که براساس آن همه محدودیت ها برای به کارگیری هزینه های گزاف در امور سیاسی به پایان رسید و میلیون ها دلار به حساب های سیاستمداران ریخته شد بدون اینکه حتی اثری از آنها باقی مانده باشد.
مدیران اجرایی بانک ها در آمریکا تبدیل به مسئولانی شده اند که به راحتی قوانینی را تصویب می کنند که تنها به نفع بانک ها و به گونه ای باشد که قبل از برآورده کردن نیازهای مردم منافع بانکداران ، سرمایه داران و سیاستمداران را تامین کند و به همین دلیل است که اکنون وضعیت بی ثباتی در وال استریت به وجود آمده است.
دیگر مقامات رسمی و بلند پایه آمریکا شامل تعداد زیادی از اعضای سابق کنگره با پیوستن به لابی های قدرت اقتصادی به همکاران سابق خود اصرار کرده و آنها را مجبور می کنند تا هر آنچه که مشتریان آنها می خواهند به انجام برسانند یا به عبارت دیگر قوانین اقتصادی را طوری تنظیم کنند که تنها به نفع سرمایه داران و سیاستمداران تمام شود.
میلیونرها و میلیاردرها در وال استریت و در پست های اجرایی با ادعای عشق به وطن در همه پولی که در چرخه اقتصادی کشور به دست می آید مشارکت نمی کنند و مصارف سیاسی آنها هم تراز با دیگر سرمایه گذاری های آنها است.
در اکثر اوقات این میلیونرها و میلیاردها خواستار نرخ های مالیاتی پایین و ضوابط و روابط دوستانه که تنها به نفع آنها باشد ، هستند.
چرا نرخ های مالیاتی برای ثروتمندان آمریکایی که همگی در وال استریت جمع هستند در حال حاضر پایین تر از نرخ مالیاتی آنها در کل سه دهه گذشته است ؟ و چرا با وجود اینکه کسری بودجه بلند مدت در بدترین و وحشتناک ترین وضعیت قرار داردنرخ مالیاتی ثروتمندان افزایش پیدا نمی کند ؟ و چرا 400 نفر از ثروتمندترین آمریکایی ها که ثروت آنها بیشتر از جمع ثروت های 150 میلیون آمریکایی از طبقات ضعیف یا متوسط است اکنون تنهاذ به طور میانگین 17 درصد از بار مالیاتی جامعه را بر دوش دارند؟
چرا شرکت های نفتی ، موسسه های کشت و صنعت ، پیمانکاران نظامی و صنایع دارویی از میلیاردها دلار سوبسیدهای دولتی و کاهش های ویژه مالیاتی استفاده می کنند ؟
به گفته کارشناسان انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 میلادی گرانقیمت ترین انتخابات تاریخ آمریکاست و هزینه ای معادل شش میلیارد دلار صرف آن خواهد شد.
اگر جنبش اشغال وال استریت تنها یک پیام اصلی دربر داشته باشد این است که افزایش بی رویه تمرکز درآمدها و ثروت های کشور در بخش کوچکی از جامعه آمریکایی هک ثروتمندترین افراد آن را تشکیل می دهند بزرگ ترین خطر را متوجه جامعه آمریکایی می کند که همان به خطر افتادن « دموکراسی » است.
در شرایط کنونی جامعه آمریکایی پول تبدیل به یک ثروت سیاسی شده است و این برای جامعه ای که ادعای دموکراسی دارد بسیلر خطرناک است.
وقتی مردم بی پول دور هم جمع می شوند تا نارضایتی خود را از همه این شرایط در جامعه به گوش دولتمردان برسانند به آنها گفته می شود که متمم اول قانون اساسی در اینجا کاربردی ندارد.
بر اساس متمم اول قانون اساسی آمریکا ، کنگره در خصوص تشکیل مذهب [بصورت ملی]، یا منع پیروی آزادانه از آن یا محدود ساختن آزادی بیان یا مطبوعات یا حق مردم برای برپایی اجتماعات آرام و دادخواهی از حکومت برای جبران خسارت هیچ قانونی وضع نمیکند.
اما نیروهای امنیتی به جای استفاده از این متمم با مردم مانند اشرار برخورد می کنند ، آنها را از پارک ها و فضاهای عمومی بیرون می اندازند و از اسپری فلفل برای سوزاندن چشم های همنوعان خود به جرم اینکه با استفاده از حق آزادی بیانمی خواهند حرف بزنند، استفاده می کنند.
در سراسر آمریکا همه مقامات رسمی می گویند که معترضان جنبش اشغال وال استریت باید بروند . حتی در دانشگاه ها که آزادی بیان یک امر بدیهی فرض می شود اجتماع های مسالمت آمیز با کابل و اسپری مواجه می شوند.
متمم اول قانون اساسی در جامعه آمریکایی جایی ندارد و در این کشور تنها پول است که حرف اول را می زند و مقادیر نامحدودی از آن برای رشوه دادن به سیاستمداران مورد استفاده قرار می گیرد.
بسیار نگران کننده است که در شرای کنونی بسیاری از آمریکایی در مشکلات سخت اقتصادی به سر میبرند ، مکبود شغل گویی به مشکلی حل نشدنی تبدیل شده و دانش آموزان با استعداد نمی توانند وارد دانشگاه شوند ، مشکل مسکن بحرانی شده و خدمات اجتماعی در بدترین وضعیت خود قرار دارد.
در این شرایط اگر به مردم اجازه تجمع و حرکت داده نشود آنها چطور می توانند درباره آنچه باید برای حل این مشکلات انجام شود سخن بگویند.
وقتی آزادی بیان به بدترین وجه ممکن محدود می شود و ارزشی برای آن وجود ندارد به طور قطع این منافع مالی هستند که به طور نامتناسب ارزش پیدا می کنند.
به همین دلیل است که معترضان وال استریت بر این اعتقادند که پیش از تصرف هر چیز باید در اندیشه تصرف آزادی و دموکراسی دروغینی باشند که سالهاست با آن فریب سیاستمداران را خورده اند.
آنها باید برای به دست آوردن آزادی و دموکراسی واقعی این دموکراسی دروغین را از میان بردارند زیرا می دانند که هیچ چیز بیش از آینده دموکراسی آنها با شیوه ای که سرمایه داران و سیاستمداران کشورشان در پیش گرفته اند در خطر نیست.
نظر شما