خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- علی یزدان دوست: جشنوارهی بینالمللی تئاتر کوردی سقز، در حالیکه پای به سومین دههی حیاتاش میگذارد؛ همچنان ناچار به رنجبری از ضعف زیرساختها، نبود چشمانداز و هدفگذاریهای بلندمدت و میانمدت و چشمدوزی به کمکهای قطره چکانی نهادهای دولتی است. رویدادی که با بهره مندی از پتانسیل فرهنگی و هنری برآمده از ویژگیها و موقعیتهای خاص اقلیمِ کردستان، میتوانست برگِ برندی فرهنگیِ ایران در آفرینش و یا هرچه بیشتر استوارسازیِ پیوندهای فرهنگی، هنری و اقتصادی ایران با جهان یا دستکم در گسترهای به پراکندگیِ جهانی مردم کُرد باشد.
گسترهای که در ایران؛ استانهای آذربایجانغربی، ایلام، کردستان، کرمانشاه و چند شهرستانِ کوچک در پهنای خراسان، گلستان و گیلان را در برگرفته و بیرون از مرزهای کشور به کردستانِ عراق، کردستانِ سوریه، کردستان ترکیه و بخشهایی از آسیای مرکزی به ویژه در قزاقستان و ترکمنستان و یا به برخی مناطقِ جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان و تاجیکستان میرسد. افزون بر اینها جنگهای درونی و بیرونیِ کشورهای یاد شده، مایهی مهاجرتِ شمار بسیاری از کُردها به اروپا بوده که بیشترینِ آنها در کشورهای سوئد، آلمان و فرانسه زندگی میکنند.
در چنین شرایطی، جشنوارهی تئاتر کوردیسقز به دلیل بیتوجهیهایی که ریشه در برخی فرصتسوزی و موقعیت نشناسیها دارد، نه تنها نتوانسته کلیدِ پیوندهای کارساز و کارگر فرهنگی درون و بیرون کشور باشد که برای زندهماندن و نفس کشیدن؛ هم به شیوهی باقیِ جشنوارههای هنریِ کشور و هم وام گرفته از زندگی شماری از کُردها، کولبرانه رویاها و ایدهآلهایش را از سالی به سالِ دیگر و از دورهای به دورهی آینده میکشاند.
این بماند که جشنواره محوری و برگزاری این شمارِ عجیب و غریبِ جشنوارهها، خود آفتِ به جان فرهنگ افتادهای است که هربار با نامی و بهانهای در گوشه ای از ایران متولد شده، بیهدفگذاری روشن، چند سالی را گذرانده و در بسیاری از موارد به زوال رفته و امروز بیآنکه آب از آب تکان بخورد، نام و نشانشان هم در خاطر کسی نیست. غُصهمان برای جشنوارههایی است که با همهی ضعفهای اساسی برآمده از روحیهی جشنواره محوری، دستکم در بیستسالگیشان، میتوانستند درخت پرثمری باشند با میوههای پیوندِ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و هنری و شکلدادن و گسترش ادبیات نمایشی، تولید و اجرای مستمرِ نمایشها و صد حیف که همچنان درگیرِ نیازهای آغازین خود هستند.
از غمِ این قصهی پرسوز همین بس که جشنوارههای به دورهی سیسالگی پا گذاشتهی کشور، البته آنان که همچون جشنوارهی تئاتر کُردی به همت کارورزان تئاتر توانستهاند از نابودی جان به در ببرند؛ همچنان دغدغهی تامین بودجه و از پسِ هزینههای اجرا و اسکان و پذیرایی برآمدن را دارند تا برسد به دغدغههای جدیتری مثلِ بهرهمندی از شمارِ تالارهای نمایشیِ مجهز اختصاصیِ تئاتر و سالنهای تمرین و دیگر نیازهایشان.
با این همه، جشنوارهی تئاتر سقز در شانزدهمین دورهی برگزاریِ خود [دستکم در دو روزی که از آن گذشته] و البته به گفتهی دبیر جشنواره «هیوا حاجی محمدی»، تاکنون یک ریال از بودجهی برآورد شدهاش تامین نشده؛ رویدادی امید بخش و بهرهمند از اتمسفرِ سالم فرهنگی است. رویدادی که اگر حتا از زمان تولدش تا به امروز بهرهای از سیاست گذاریِ درازمدت نداشته، اگر امروز به حال خود رها نشود و از همت بلند و نگاه روشن و مسئولانه به آیندهاش بهره ببرد؛ هنوز هم میتواند جورکِش گسلهای فرهنگیِ بخشهای دیگر باشد.
جشنوارهی تئاتر کوردی سقز، همچنان بارقهی امیدِ کارورزانِ کُرد تئاتر ایران به ویژه جوانترهاست و اگر میشد بهرهمند از خاستههای نخستینِ خود باشد و هر سال قدمی روشن به سوی آینده بردارد، شاید کلیدی و یا پُلی برای هرچه بیشتر پیوند خوردن تئاتر ایران با تئاتر جهان میشد. باشد که چشممان را قدری به تواناییهای خفتهی فرهنگی و اقلیمیِ کارا و گستردهی ایرانِ گرامیمان، بیشتر باز کنیم.
نظر شما