«نقد حسی» متاثر از منطق حاکم بر جهان دیداری ماست

منتقد هنر معتقد است نقد زیبایی شناسانه به مجموعه عوامل حسی می پردازد که در یک اثر هنری متبلور می شود و احساس مخاطب را برمی انگیزد.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : به هر میزان که خلق هنر عرصه ناخودآگاهی است، نقد آن عرصه خودآگاهی برای یافتن لایه های مختلف یک اثر هنری. از همین روست که شکل گیری و تداوم بسیاری از نحله های هنری در طول تاریخ، مدیون حضور مشاهده گران تیزبینی است که گاهی بیش از خود هنرمند به ذهنیت او نزدیک شده اند. گرچه در این میان هنرمندانی هم بوده اند که خود در این مسیر کوشیده اند اما به هر روی از اهمیت نقش نقد و جزئی نگری منتقدان نمی توان به سادگی گذشت. آن چه در پی می آید بخش نخست گفتگو با «فاروق مظلومی»، نویسنده و منتقد هنری است که به «نقد هنری در طول تاریخ» می پردازد:

 

در ابتدا درباره رویکردهای تاریخی به نقد هنر بگویید.

آن چه در تاریخ به عنوان نقد هنری مطرح بوده، یکی نقد تفسیری است و دیگری نقدی که بر مبنای اصالت حس  شکل می گیرد.

 

نقد تفسیری یا نقد هرمنوتیک بر تکنیک و دانش تمرکزمی کند و اصولا عقل گراست. اما نقد غیرتفسیری یا زیبایی شناسانه به مجموعه عوامل حسی می پردازد که در یک اثر هنری متبلور می شود و حس مخاطب را برمی انگیزد.

 

در نقد آثار انتزاعی کدام رویکرد بیشتر مورد توجه است؟

در آثار مدرن با اصالت حس سر و کار داریم چون برای خلق یک اثر انتزاعی هیچ تکنیک خاصی وجود ندارد. برای مثال تابلوهای انتزاعی دیوانگان یا روان پریشان را داریم یا نقاشی کودکان و آن هایی که سابقه فعالیت هنری نداشته اند اما به یکباره آثار انتزاعی قابل تاملی خلق کرده اند.

 

این نقد تنها دریافت های حسی را مورد توجه قرار می دهد.

 

درباره دریافت های حسی اندکی توضیح دهید.

به طور مثال «خط عمودی» برای ما آسمان نگر است و «خط افقی» زمین نگر. اگر روی تابلو خط عمودی بکشیم، رو به آسمان و گرم است اما خط افقی رو به زمین و سرد. به همین نسبت خط مایل در میانه این دو قرار می گیرد.

 

از سوی دیگر خط مایل حسی از چسبندگی بیشتر به دیوار یا تابلو در انسان ایجاد می کند در حالی که خط افقی و عمودی می خواهد خود را از تابلو جدا کند و به سمتی برود.

 

آن چه گفته شد نمونه هایی از دریافت های حسی است که نقد حسی بر مبنای آن شکل می گیرد.

 

 

این نوع نقد از چه زمانی شکل گرفت و توسعه پیدا کرد؟

کاندینسکی از هنرمندانی بود که این مباحث را با اکسپرسیونیسم انتزاعی در آثار خود مطرح کرد. البته از دوره کانت به اصالت حس اشاره شده بود. پس از آن نیز بومگارتن به آن پرداخت تا امروز که «نقد زیبایی شناسانه» به عنوان یکی از مهم ترین رویکردهای نقد هنری مطرح است.

 

 

آیا در این دریافت های حسی، «سلیقه» جایی دارد؟

این موارد عمومی است اما سلیقه ای نیست. مثلا وقتی می پرسیم میان «نقطه» و «خط» کدامیک زمان مند است یعنی نقطه بیشتر زمان را تداعی می کند یا خط، عموما خط را تداعی کننده گذر زمان می دانند.

 

همه این ها به شیوه های زیستی عمومی ما بازمی گردد و بالاتر از طبیعت قرار می گیرد.

 

اما کمتر از یک منطق قطعی مثل ریاضیات است.

بله، متاثر از منطقی است که بر جهان دیداری ما حاکم است. مثلا بیشتر آدم ها مستطیل عمودی را مستبدتر از مستطیل افقی می دانند.

 

اخیرا درباره ابعاد مستطیل دلخواه عموم یک نظرسنجی صورت گرفته که بر مبنای آن 96 درصد مستطیل طلایی را برگزیده اند. 

 

ادامه دارد...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کد خبر 866780

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha