خبرگزاری شبستان//گیلان
بعد از فتح مکه در سال نهم هجری به دنبال تبلیغ دین مبین اسلام در شهرهای مختلف، گروه های فراوانی از مناطق دوردست برای پذیرش اسلام و مناظره با پیامبر اکرم(ص) به حضور ایشان در مدینه شرفیاب می شدند؛ به همین جهت آن سال به نام "عام الوفود" یعنی سال ملاقات گروه ها با رسول خدا(ص) شهرت یافت. یکی از آن گروه ها چند نفر از اهل نجران و پیرو حضرت عیسی(ع) بودند که به مدینه می آمدند تا علاوه بر آشنا شدن با کسی که خود را پیامبر معرفی می کرد، از وضعیت دین جدید او آشنایی پیدا کنند. این گروه پس از ورود به مسجد مدینه و آشنایی با پیامبر اسلام، در مورد اعتقادات دینی خود با او به محاجّه پرداختند؛ اما مسیحیان پس از مناظره و شنیدن برهان های کافی از جانب پیامبر اسلام قانع نشدند؛ در نتیجه خدای سبحان به رسولش دستور داد تا با آنها به مباهله بپردازد:
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمُْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْکَاذِبِینَ»
«هر گاه بعد از علم و دانشى که (دربارهی مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود رادعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
با توجه به تفاسیر مختلفی که دربارهی این آیه بیان شده، نبی مکرم اسلام –صلالله علیه و آله- در ابتدا مسیحیان را دعوت به اسلام می کند و آنهادر مقابل خود را مسلمان و معتقد به خدا و عمل کننده به دستورات او معرفیمی کنند. پیامبر اسلام(ص) برای مسلمان خصوصیات و صفاتی را معرفی می کندکه از جملهی آن، اعتقادات صحیح در مورد حضرت عیسی(ع) است.مسیحیان زمان پیامبر اسلام(ص)، حضرت عیسی(ع) را به دلیل اینکه بدون پدر به دنیا آمده بود، به عنوان پسر خداوند قبول داشتند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ...» «یهود گفتند: عزیر پسر خداست! و نصارى گفتند: مسیح پسر خداست!...»
حضرت محمد(ص) با بیان ویژگی هایی از خداوند متعال،و نیز با بیان ویژگی هایی از حضرت عیسی(ع) از جمله خوردن و نوشیدن و... به آنها ثابت نمود که عقیدهی آنها خالی از حجت بالغه و عاری از صحت و درستی بوده و مسیح(ع) به عنوان مخلوق، نمی تواند فرزند خدا باشد. به دنبال این جواب، مسیحیان مسئلهی دیگری را مطرح نموده و دربارهی پدر عیسی(ع) سؤال می نمایند. در این هنگام از جانب خداوند، آیهای به پیامبر وحی می شود که در آن به مسئلهی شباهت تولد عیسی مسیح با حضرت آدم اشاره شده است:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسىَ عِندَاللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» «مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فوراً موجود شد. (بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)»
نبی اکرم(ص) در جواب آنها با تلاوت این آیه و با به چالش کشیدن تفکرات آنها، این مسئله را مطرح می کند که چگونه آنها مسیح را به دلیل نداشتن پدر، به عنوان پسر خدا قبول دارند؛ درحالیکه آدم را که نه پدر داشته و نه مادر، پسر خدا نمی دانند؟وقتی پیامبر اکرم(ص) با این بیان و استدلال از احتجاج و مناظره با مسیحیان نتیجه نگرفت، از جانب خداوند مأمور شد تابا آنها به مباهله برخیزد. اهل نجران نیز بعد از مشورت به این کار راضی شده و قرار بر این می گذارند تا فردا صبح هر دو گروه با فرزندان و همسران خود به محل تعیین شده آمده و برای نابودی اهل باطل دعا کنند.
پیامبر اکرم(ص) به همراه علیبن ابیطالب، فاطمه زهرا، حسن و حسین –صلواتالله علیهم اجمعین- روانه می شوند.مسیحیان نجران که به نبوت پیامبر(ص) ایمان داشته و دعای او را همانند انبیای پیشین مستجاب می دیدند، نابودی خود را در این ماجرا حتمی دانسته و هنگامی که مشاهده کردند ایشان عزیزترین نزدیکان خود را برای این کار راهی میدان کرده است، به صدق ادعای او پی برده و از مباهله منصرف می شوند. آنها در میان خود به این نتیجه می رسند که اگر ادعای او بی اساس بود، هیچگاه در صحنه ای که قرار است همراهان ایشان مورد لعن و نفرین قرار گیرند، اهل بیت خویش را سپر بلای خود قرار نمی داد؛ لذا آوردن آنها به این صحنه دلیل بر درستی دعوی ایشان و اطمینان خاطر از نابودی طرف مقابل است. این امر موجب شد تا مسیحیان از مباهله دست کشیده و به پرداخت جزیه به پیامبراسلام(ص) راضی شوند.
آیه مباهله سند برتری اهل بیت جریان مباهله علاوه بر اینکه دلیلی بر نبوت پیامبر اکرم(ص) است، برتری و فضیلت اهل بیت(س) او را که همراه حضرت به مباهله آمده بودند، اثبات می کند.این آیه بهطور روشن بر برتری و فضیلت اهلبیت(س) و آلعبا دلالت دارد. حتی به جرأت می توان گفت که در فضیلت اهل بیت(س)نازل شده است. سند این روایات و تفاسیری است که به وفور در میان گفته ها و سخنان مفسرین شیعه و اهل سنت یافت می شود. نمونهی بارز آن سخن امام رضا(ع) در اینباره است که میفرمایند: «خداوند، بندگان پاک خود را در آیهی مباهله مشخص ساخته و به پیامبرش دستور انجام مباهله با مسیحیان را داده است. به دنبال نزول این آیه، پیامبر اکرم، علی و فاطمه و حسنین –صلواتالله علیهم اجمعین- را با خود به مباهله برد. این مزیتی است که هیچکس در آن، بر اهل بیت(ع) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرافتی است که قبل از آن هیچکس از آن برخوردار نبوده است.» برخی از مفسرین اهل سنت،ذیل آیه مباهله، پس از اثبات وجود اهل بیت همراه پیامبر(ص)، دربارهی فضائل ایشان می نویسند:روایت شده که پیامبر اسلام با یک عبای پشمی سیاه رنگی از منزل خود خارج شدند، حسن(ع) آمد، او را داخل عبای خود نمودند؛ سپس حسین(ع) آمد، او را نیز داخل عبای خود قرار دادند؛ پس علی(ع) و فاطمه(س)آمدند. بعد از آن حضرت(ص) فرمودند: «خداوند فقط میخواهد پلیدی را از شما اهلبیت دور کند و شما را کاملا پاک سازد.»
وی بعد از بیان این واقعه می گوید: بدان که در مورد صحت این روایت بین مفسران و محدثان اتفاق نظر وجود دارد.
بررسی شبهات
شبهه اول. وجود کلمات و عبارات جمع در آیه با توجه به روایات و تفاسیری که در خصوص این آیه بیان شد،تنها کسانی که در این واقعهی تاریخی همراه پیامبر حضور داشتند، اهل بیت ایشان (علی، فاطمه و حسنین) بودند.برخی اهل سنت همین استعمال کلمات جمع را در آیه (ابنائنا، نسائنا و انفسنا) بهانه قرار دادند برای رد حضور اهل بیت(س) و شرکت کنندگان در جریان مباهله را، مؤمنین و اصحاب پیامبر میدانند.
و اما پاسخی که به این شبهه می توان داد این است که: 1. خداوند در این آیه آوردن خویشان و فرزندان را به هر دو گروه مسلمان و مسیحیان امر نموده، بنابراین امر فقط مربوط به شخص پیامبر نبوده است.
2. مراد خدا در آیه این بوده که هر یک از دو گروه باید تمام فرزندان، زنان و خویشان نزدیک خود را به صحنه بیاورند. رسول اکرم(ص) نیز برای امتثال فرمان خداوند متعال، تمام نزدیکان خود را به میدان آورد؛ لکن تعداد آنها از یک زن و دو فرزند و یک مرد تجاوز نمیکرد و اگر بیشتر از اینها بودند، حتما بقیه را هم در این قضیه دخالت میداد. 3. همچنین علاوه بر این آیه، در بسیاری از آیات دیگر نیز داریم که فعل و عبارت به صورت جمع آمده و لکن به شخص معینی اشاره دارد؛ مانند آیهی ذیل: «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ» «خداوند، سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است و ما بىنیازیم، شنید.»
براساس اعتراف عده ای از مفسرین، گوینده این سخن شخص خاصی به نام "حی بن احطب" و یا "نحاص" بوده است.
شبهه دوم. سن کم حسنین(س) نکته دیگری که این نویسنده مغرض در بیانات خود آن را زیر سؤال برده، سن کم امام حسن و امام حسین(ع) در این واقعهی تاریخی است. به نظر او حسنین(ع) در روز مباهله به سن تکلیف نرسیده و در واقع غیر بالغ بودهاند؛ در نتیجه مستحق ثواب نبوده و افضل صحابه به شمار نمی آیند.در جواب این سؤال باید گفت که اولاً انتخاب این دو نفر برای شرکت در مباهله توسط پیامبر اکرم(ص) صورت پذیرفته است و اگر شخص دیگری برتر از این دو بزرگوار وجود داشت، قطعا رسول خدا(ص) او را انتخاب می نمود. بنابراین آوردن حسن و حسین، به برتری آنها نسبت به دیگران دلالت می کند.ثانیاً رسیدن به کمالات و ازدیاد درک و فهم در افراد، به سن زیاد و بلوغ سنی آنها بستگی ندارد؛
همچنانکه حضرت یحیی(ع) بنا بر آیات قرآن مجید در سن طفولیت، به مقام نبوت نائل گشته و حضرت عیسی(ع) نیز در گهواره به اذن خداوند متعال سخن گفته و ادعای نبوت و پیامبری نمود.
شبهه سوم. دلالت تعبیر "نفس" بر امیرالمؤمنین(ع) از جمله اشکالات دیگری که در این مورد گرفته شده، نسبت دادن تعبیر "انفسنا" به حضرت علی(ع) است؛ درحالیکه معنی این کلمه (خودمان) به گوینده سخن (پیامبر) برمی گردد و علی (ع) شخص دیگری غیر از متکلم است.
در جواب این سؤال گفتهاند که: چون شخص پیامبر(ص) دعوت کنندهی مسیحیان به مباهله بود، طبیعتا و در عالم خارج شخص دعوت کننده و دعوت شونده نمیتواند یکی باشد؛ بدین معنی که انسان در بین جمع، خود را به آنچه در نظرش است دعوت نمیکند؛ لذا آوردن لفظ "انفسنا" که گوینده آن حضرت محمد(ص) است، باید شخصی غیر از خود ایشان باشد.از سویی دیگر احادیث زیادی از وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) نقل شده که در آن علی(ع) را نفس خویش معرفی نموده است؛ از جمله، حضرت در حدیثی می فرمایند:«علی(ع) از من و من از علی(ع) هستم. گوشت او از گوشت من و خون او از خون من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است.» در حدیث دیگری آمده است که: «علی نفس من
است.»
همچنین اجماع شیعه و اهل سنت است که حضرت علی(ع) در این واقعه حضور داشته و غیر از پنج تن آلعبا کس دیگری همراه پیامبر(ص) نبوده است. پس بدون شک علی، نفس پیامبر بوده که در آیهی مباهله معرفی شده است.علاوه بر آن، در آیه شریفه کلمهی "أبناءنا" به حسنین(ع) اشاره میکند و عبارت "نساءنا" دلالت بر حضرت زهرا(س) دارد؛ در نتیجه با تطبیق دادن الفاظ آیه با تفاسیر و روایاتی که درباره آن نازل شده، میتوان به دلالت واژهی "انفسنا" بر وجود مبارک علی(ع) پی برد. بنابراین اگر این آیه در مورد علی(ع) مصداق پیدا نمی کرد، حضور ایشان در داستان مباهله محلی از اعراب نداشت و پیامبر که در مقام امتثال امر خداوند بود، هیچگاه او را با خود به صحنهی مباهله نمی برد.
این واقعه با همه خصوصیات و لوازم و آثارش نظر محققان شیعه و سنى و حتى پارهاى از مستشرقین را بهخود جلب کرده است و این واقعه تاریخى از سه جهت قابل توجه و ملاحظه است: جهت اول: ظهور حقانیت اسلام در برابر مسیحیت. و جالب توجه آن است که تا به امروز نیز هیچ عالم و عابد مسیحى نخواسته است که بار دیگر به میدان مباهله با مسلمانان درآید تا بدین وسیله از اعتقاد راسخ خود به صحت ادعایش و یقین به حقانیت دینش خبر دهد ؛ بلکه در پیرامون واقعه مباهله حوادثى به ثبت رسید که عکس این مطلب را ثابت کرد و بخوبى آشکار شد که مسیحیان علائم پیغمبر خاتم را که در کتب آسمانى موجود در نزد خود خوانده بودند، بر پیامبر اسلام منطبق دیدند و او را در ادعاى نبوت بر حق مىدانستند و به تعبیر قرآن «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون» (بقره / 146)
ولى با این حال نمىخواستند از دین خود و موقعیت ویژهاى که نزد مردم خود پیدا کردهاند دست بکشند.
جهتدوم: اثبات فضیلتىعظیم براى علىعلیه السلام و زهراءعلیها السلام و حسنینعلیهما السلام که تنها همراهان رسولخدا در این ماجرا بودند و اختیار نمودن پیغمبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود، بهترین دلیل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسولخداست.
جهت سوم: دلالت آیه مباهله بر امامت على (ع) چرا که کلمه «انفسنا» در آیه مذکور شاهد بر وجود مقام و منزلتى براى خصوص علىعلیه السلام نزد رسولخداست که هیچکس بدان نرسیده و نخواهد رسید و هموست که در لسان وحى نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجاست که مىتوان گفت علىعلیه السلام افضل صحابه بلکه افضل خلق بعد از رسولخدا است و طبعا همه کمالاتى که براى رسولخدا ثابت است، براى او نیز ثابت مىگردد مگر اصل نبوت.
پایان پیام/
نظر شما