به گزارش خبرگزاری شبستان از کرمان، طی یک هفته گذشته و با برگزاری نخستین جشنواره شعر یادمان ولایت در شهر کرمان، فضای استان به ویژه این روزها در شهر ولایی جیرفت به عطر یاد و نام ولایت معطر شده است.
جشنواره بزرگ یادمان ولایت با حضور هفت استان و در رشته های مختلفی از جمله، شعر، تئاتر، آواها و نواهاو... در جیرفت طراحی شد و هدف اصلی از این اقدام بزرگ فرهنگی، پاسداشت حضور رهبر فرزانه انقلاب در دوران تبعید در شهرستان جیرفت بود.
در راستای این جشنواره، نخستین جشنواره شعر یادمان ولایت به دلیل برخورداری کرمان از ظرفیت قابل توجه شعری، به این شهر واگذار شد و شاعران استان های پیش بینی شده طی دو روز در کرمان به قرائت سروده های خود پرداختند.
شاعرانی که برای ابراز عشق و ارادت به ولی امر مسلمین جهان همو که بارش عاطفه از نگاهش می بارد و دستان آسمانی اش تو را به بیکرانه ها هدایت می کند، کیلومترها راه طی کرده بودند تا برای ثبت نام خویش در زمره خادمان ولایت به کرمان برسند.
اشعار زیبا و نغزی قرائت شد، در میان همه شاعران ولایی که در آن جمع حضور داشتند، چهره شاعری که حب ولایت در چشمانش جور دیگری می درخشید و سروده خود را تقدیم به امام خامنه ای کرد، توجهم را به خودجلب کرد...
فرزانه رهنما، دانشجوی سال سوم رشته دندانپزشکی دانشگاه رفسنجان که دارنده رتبه نخست شعر کلاسیک دانشگاه های علوم پزشکی کشور است و در چهار دوره برگزاری جشنواره های رضوی در استان همواره اشعارش برگزیده شده است در وصف ولی خود چنین سروده بود:
آهسته از پس کوچه های شعر من رد شد/بوی عبورش را نسیمی با وضو آورد
در واژه ها چرخیدم و دیدم قلم با خود/یک شاه بیت از دفتر گیسوی او آورد
وقتی که در شب سایه های شوم گم بودیم/راه تماشای فلق را یادمان می داد
لب می گشود و اتفاق واژه ها در او/خاموشی و اندام نخوت را تکان می داد
هرگاه با لالایی مسموم و غفلت بار/پلک بصیرت را به روی لحظه ها بستیم
بیدار ماند و با دلی پر غم دعامان کرد/"مردان جاویدان کجایند و کجا هستیم"
ای آنکه با قلب خلیج داغ و هرمزگان/با لهجه ی نمناک شالی ها سخن گفتی
با باغ های پرتقال تشنه ی جیرفت/از ابرهای این حوالی ها سخن گفتی
با دشت ها گفتی که در طوفان درد و آه/سر تا به پا البرز بودن را بلد باشند
مردابها جاری شدن را سمت اقیانوس/با شیوه های مرسوم دریاها بلد باشند
با اینکه تو همسایه این خاک پر دردی/یک آسمان در پشت چشمان خودت داری
از آبی چشم خزر تا قلب کارون را/ با لذتی شیرین، پریشان خودت داری
با اینکه در هر لحظه ای با امر دستانت/گردانی از مردان و شیران یلی داری
با رنج خود می سوزی ای سید علی، آقا!/مظلومی و ناگفته ها مثل علی داری
بیداری اسلامی که این روزها تا قلب اروپا هم پیشرفته است از دیگر موضوعات جشنواره شعر یادمان ولایت بود که موسی عصمتی، شاعر روشندل مشهدی شعری در همین زمینه با عنوان "گاری کش تاریخ" سروده بود:
مرد گاری کش اندوه، بسوزان خود را/ مثل تبدارترین کوه بسوزان خود را
تا که تکرار غم انگیز سیاوش بشوی/ آخرین تیر رها گشته ی آرش بشوی
مرد گاری کش تاریخ غم افریقا/ با تو برپا شده دیگر علم افریقا
از ته کوچه ی اندوه کمی دور بزن/ باز ای شعله ور ای کوه کمی دور بزن
تا که یخ بسته ترین کوه قدم بردارد/ یک نفر بعد تو شاید که علم بردارد
عطر سبزی تو شاید که بپیچد تا دور/ این همانی ست که باید که بپیچد تا دور
عطر سبزی تو انگار حقیقت دارد/ بویی از آینه و شور و شرافت دارد
تو بسوزان که کمی شعله به خرمن برسد/ دست این قافله را سنگ و فلاخن برسد
روزگاری ست که از جنس بریدن هستیم/ عازم مقصد گنگ نرسیدن هستیم
روزگاری ست که مثل برهوتیم عزیز/ بانگ توحیدیمان نیست، سکوتیم عزیز
خوابمان دیر زمانی ست که سنگین شده است/ حربه ی آخر ما نغمه ی آمین شده است
کعبه، مامور فرامین ابوسفیان است/ دین این قوم همان دین ابوسفیان است
مثل آواز دهل گوش خراشیم چنین/اگر و شاید و باید، بله،کاشیم چنین
مرد گاری کش اندوه بسوزان خود را/ مثل تبدارترین کوه بسوزان خود را
تا که از کاسه ی گاری تو غم برداریم/ با تو، با گاری تو، باز قدم برداریم
مصر مشتاق قدم های تو شاید بشود/ حال فرعونی یک عده کمی بد بشود
تا بدانند سر انجام، سرانجامی هست/ پر خاکستر این معرکه، اسلامی هست
گفتنی است، مجموعه اشعار برگزیده نخستین جشنواره شعر یادمان ولایت هم اکنون در دست چاپ است.
پایان پیام/
نظر شما