وقتی «هوشنگ عباسی» بار امانت پزشک فرهنگ دوست گیلان را به دوش می کشد

دکتر فائق سال‌ها پیش از آسوده خفتنش، امتیاز مجله‌ای را که خود تاسیس و منتشر می‌کرد به کسی سپرد که امینش بود و بیش از ۲۰۰ عنوان مقاله علمی و پژوهشی و ۳۰ عنوان کتاب در کارنامه فرهنگی خود دارد.

به گزارش خبرگزاری شبستان از رشت، به بهانه سالروز ولادت به دیدارش رفتم اما نه در مکان همیشگی. سال‌ها بود دفتر ماهنامه «ره‌آورد گیل» در طبقه اول ساختمان دکتر فائق قرار داشت. ساختمانی سه طبقه که مطب و منزل شخصی شادوران فائق، در منطقه آردکوبی خیابان امام‌خمینی رشت قرار داشت.

هر بار که می‌رفتم، همنشین اصلی «هوشنگ عباسی»، پزشک فرهنگ‌دوستی بود که جمع «اصحاب پنج‌شنبه» را به‌تازگی ترک گفته است. اگرچه دفتر ماهنامه «ره آورد گیل» بعد از فوت فائق تغییر کرده، اما تصویر زنده یاد «دکتر محمدعلی فائق» بر دیوار دفتر جدید، باز هم خاطرات همکاری بیش از دو دهه فعالیت عباسی و فائق را یادآور می‌شود.

فائق سال‌ها پیش از آسوده خفتنش، امتیاز مجله‌ای را که خود تاسیس و منتشر می‌کرد به کسی سپرد که امینش بود و بیش از ۲۰۰ عنوان مقاله علمی و پژوهشی و ۳۰ عنوان کتاب در کارنامه فرهنگی خود دارد. اگرچه این روزها با گران شدن کاغذ نشریات معتبر هم تیراژ خود را محدود کرده‌اند، اما هوشنگ عباسی همچنان امیدوار است بتواند تنها میراث معنوی دکتر فائق را زنده نگه دارد.

دفتر جدید «ره‌آورد گیل» ساختمان سابق نشریه «گیلان امروز» بود که مالکش، «کاظم شکوهی راد»، با مناعت طبع در اختیار تحریریه ره‌آورد گیل قرار داده است. اگرچه این بار صدای دکتر فائق از اتاق کناری به گوش نمی‌رسید، اما «هوشنگ عباسی» هنوز مرثیه‌خوان فائق بود و از آخرین روزهای زندگی فائق در بیمارستان می‌گفت و مراسم کفن و دفن و سنگینی تابوت فائق که بر دوش خود گذاشت.

عباسی این بار از گفتار و کردار ناصواب اطرافیان در نگه‌داشت میراث معنوی فائق، رنجیده خاطر بود با این حال همچنان دغدغه حفظ تاریخ و فرهنگ گیلان را دارد و تاکید می‌کند: « میراث دکتر فائق ۲ مجله ره آورد گیل و گیلان ما و انجمن مهرورزان گیل است و باید حفظ شود».

 

- «انجمن مهروزان گیل» و نشریه«گیلان ما» فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟

«انجمن مهروزان گیل» سال ۱۳۷۰ تاسیس شد و ابتدا نشست‌های فرهنگی سه نفره با حضور دکتر فائق، فریدون نوزاد و جعفر خمامی زاده بود و عصر هر پنج‌شنبه در منزل دکتر فائق برگزار می‌شد. بعدها افراد بیشتری به این جمع پیوستند. معروف‌ترین آنها دکتر سید حسن تائب، محمود بهزاد، سید محمدتقی میرابوالقاسمی، مهندس احمد محامد، فریدون پوررضا بودند و این جمع به «اصحاب پنج‌شنبه» معروف شدند. در جلسات انجمن ابتدا یک مقاله ارایه می‌شد و سپس شاعران گیلان سروده‌های خود را قرائت می‌کردند. مقالات جمع‌آوری شده این جمع، در مجله «گیلان ما» و بعدها در «ره آورد گیل» چاپ می‌شد.

 

- درباره دوره های انتشار مجلات یاد شده، توضیح دهید؟

سال ۱۳۲۸ و زمانی که دکتر فائقِ جوان، در حزب ایران با چند تن از دوستان خود همچون نوزاد، دکتر گلشنی، دکتر طلوعی فعالیت می‌کرد، از پدرش خواست تا مجوز نشریه بگیرد. مجوز گیلان ما زمانی به‌نام «میرزا علی فائق» دریافت شد که گیلان در اشغال متفقین بود و آن جوانان پرشور، مقالات تند و انتقادی در دفاع از میهن می‌نوشتند.

با کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، «گیلان ما» توقیف شد. بعد از انقلاب اسلامی، دکتر فائق این بار «گیلان ما» را به‌نام خودش به‌سال ۱۳۵۸ مجوز گرفت و «گیلان ما» بعد از ۲۶سال وقفه این بار به‌صورت هفتگی منتشر می‌شد، البته در همان سال‌ها فائق بیمار شد و برای مداوا ۶ ماهی به آمریکا رفت.

با وقفه انتشار، دوباره مجوز گیلان ما لغو شد. بعد از بهبودی، فائق دوباره درخواست مجوز کرد، اما به دلایلی این پروسه طولانی شد، بنابراین فائق درخواست جدیدی به نام «ره آورد گیل» به ارشاد فرستاد. نخستین شماره‌های «ره‌آورد گیل» در سال‌های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۸ به‌صورت دوفصلنامه و حاوی مقالات انجمن مهرورزان گیل منتشر شد تا اینکه مجوز رسمی، سال ۱۳۸۱ صادر شد و همان سال مجوز درخواستی «گیلان ما» هم صادر شد. بنابراین «گیلان ما» به‌صورت فصلنامه و «ره آورد گیل» به‌صورت دو فصلنامه چاپ می‌شد.

 

- چه سالی وارد «ره آورد گیل» شدید؟

سال ۱۳۸۴ دکتر فائق از من دعوت کرد تا با مجلات یاد شده همکاری کنم، آن زمان با نشریات دیگر در حوزه مردم شناسی همکاری داشتم از جمله دوماهنامه «گیله وا» که از سال ۷۰تا ۹۰سردبیر آن بودم. سال ۹۰ سردبیری «ره آورد گیل» به‌من سپرده شد و همزمان عضو شورای سردبیری «گیلان ما» هم بودم.

دکتر فائق به‌دلیل کهولت سن نسبت به آینده مجلات یاد شده احساس خطر می‌کرد و دوست داشت انتشار این مجلات بعد از فوتش تداوم داشته باشد. یادم هست همان سال‌ها مقاله‌ای در «گیلان ما» نوشتم تحت عنوان« رویای دکتر فائق» و عنوان کردم که میراث واقعی دکتر فائق ۲ مجله مذکور و « انجمن مهرورزان گیل» است و فرهنگ دوستدان گیلان باید برای حفظ آن تلاش کنند.

دکتر فائق ابتدا از فرزندان خود خواست تا این تشکیلات را ادامه دهند، البته فرزندان وی مقطع کوتاهی بعد از انقلاب به ایران بازگشتند و دوباره به آمریکا مهاجرت کردند. این درخواست، توسط فرزندان پذیرفته نشد، شما بهتر می‌دانید، انتشار رسانه مکتوب کمرشکن است علاوه بر هزینه بر بودن، مدیریت مطالب و پذیرفتن تبعات آثار مشکل است. دکتر فائق از من خواست مسئولیت هر دو نشریه را بپذیرم، ولی من قبول نکردم. سپس به منشی خود آقای مُشکی گفت که یک نامه به مدیرکل ارشاد بنویس و امتیاز دوفصلنامه «ره آورد گیل» در قالب ماهنامه به نام «هوشنگ عباسی» صادر شود.

 

- بعد از تغییر نام صاحب امتیاز، هزینه‌های ره آورد گیل را شما تامین می کردید یا دکتر فائق؟

از زمانی که مجوز به‌نام من صادر شد تمامی هزینه‌های «ره آورد گیل» اعم از صفحه‌بندی، چاپ، توزیع و ... را شخصا پرداخت کردم، فاکتورهای آن نیز موجود است. البته دفتر نشریه، کماکان یک طبقه از همان ساختمان سه طبقه دکتر فائق بود که با بزرگواری در اختیار «ره آورد گیل» قرار داده بود و بنا به علاقه‌ای که داشت، عموما در همان دفتر حضور داشت.

دکتر فائق در زمان حیات چندبار پیشنهاد داد که مالکیت دفتر نیز به‌نام من شود، ولی بنده امتناع کردم. بعد از فوت وی نیز ساختمان تخلیه و به وراث تحویل داده شد. سپس ساختمان سابق روزنامه «گیلان امروز» توسط دوست دیرینم شکوهی راد در اختیار بنده گذاشته شد البته ملک مذکور هم فروخته شده ولی قرار است تا زمان نوسازی، «ره آورد گیل» در کوچه منتهی به دبیرستان شریعتی ( خیابان آزادگان) فعالیت داشته باشد.

 

- گویا آخرین شماره ره آورد گیل هم اختصاص به دکتر فائق داشت. با افزایش قیمت کاغذ فکر می کنید ره آوردگیل تا چه زمانی منتشر شود؟

بله، یک شماره ره آورد اختصاص به ۷۰سالگی دکتر فائق داشت و در مراسم یادبود دکتر فائق که در پژوهشکده گیلان‌شناسی برگزار شد از تمبر یادبود فائق رونمایی شد، البته پیش از این نیز یک جلد کتاب تحت عنوان «شناختنامه دکتر محمد علی فائق» منتشر کرده بودم.

هزینه‌های انتشار هر روز افزایش می‌یابد، مضاف بر آنکه یارانه کاغذ هم توسط فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت نکرده‌ام. پیش از این، برای هر شماره مجله ۲۰هزار تومان هزینه می‌شد و مجله با جلد رنگی به قیمت  هشت هزار تومان به‌فروش می رفت. اگرچه اخیرا به‌خاطر هزینه‌ها مجبور شدم قیمت را به ۱۰هزار تومان افزایش دهم، ولی تا زمانیکه توان دارم با هزینه‌های شخصی تلاش می‌کنم میراث معنوی دکتر فائق همچنان منتشر شود.

 

- هوشنگ عباسی متولد ۳آبان ۱۳۳۳ چگونه از روستای «فخرآباد» از توابع« لشت نشا» پایش به جمع «اصحاب پنج‌شنبه» باز شد؟

بنده تحصیل در دبستان را در همان زادگاهم به پایان بردم و برای ادامه تحصیل در رشته ادبی به رشت آمدم. آن زمان «دبیرستان سام» تازه تاسیس شده بود و ساختمانی نوساز با اساتید به‌نامی همچون محمدتقی میرابوالقاسمی، هادی چینی کار، فرض‌پور ماچیانی و... روحیه پژوهشگری این افراد در بنده هم تاثیر داشت، به‌ویژه شادوران میرابوالقاسمی که علاوه بر تحقیق کتابخانه‌ای، میدانی هم پژوهش می‌کرد.

دیپلم که گرفتم از همان سال‌های نخست ۱۳۵۰، تحقیق و نوشتن را آغاز کردم. همان سال‌ها رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شدم ولی توان مالی خانواده اندازه‌ای نبود که بتوانم به تهران بروم، بنابراین به دانشسرای تربیت معلم رفتم، ساختمانی واقع در کوی بیانی رشت.

در دوره دانشسرا، شاگرد اول بودم و طبق سهمیه می‌توانستم در رشت تدریس کنم ولی از من خواسته شد سهیمه خود را به فرد دیگری بدهم و بنده برای تدریس به لشت نشا رفتم. حدود ۱۵سال در آموزش و پرورش خدمت کردم و بنا به دلایلی بازخرید شدم.

 

- گویا همان سال‌ها، در نشریه «دامون» هم قلم می زدید؟

سال ۱۳۵۸ بود که آقای «پوراحمد جکتاجی» مجوز «دامون» را گرفت و بنده با وی همکاری داشتم. سال ۱۳۶۱ که دامون توقیف شد، تحریریه، یک گروه به‌نام «انجمن گیلان‌شناسی» تاسیس کرد که آقایان جکتاجی، کریم ملاوردیخانی، فرهنگ توحیدی و برخی دوستان حضور داشتند. این انجمن ۲ سالی فعالیت کرد، سپس انجمن دیگری در همین راستا با حضور رحیم چراغی و غلامحسین عزیزی شکل گرفت و مقالات این انجمن در نشریه «صدای شالیزار» منتشر می‌شد.

سال ۱۳۷۰ جکتاجی مجوز انتشار«گیله وا» را گرفت و بنده ابتدا به‌عنوان مسئول دفتر و سپس به‌عنوان سردبیر «گیله وا» تا سال ۱۳۹۰ فعالیت داشتم. به‌جز دامون در نشریه مرادیان گروسی به‌نام «گیله مرد» و نشریه «جنگل» هم همکاری داشتم.

 

- البته همه هوشنگ عباسی در مجلات خلاصه نمی‌شود. کتاب‌هایی که به‌قلم شما منتشر شده، جزو با ارزشترین آثار در حوزه تاریخ گیلان است، شاید سرآمد آن، کتاب «لشت نشا سرزمین عادلشاه» باشد. از دیگر آثارتان بگویید؟

کتاب‌های نخست من توسط انتشارات گیلکان چاپ می‌شد. به‌عنوان نمونه، ۲جلد کتاب «شاعران گیلک و شعر گیلکی» که بیش از ۵۰۰ شاعر گیلانی را معرفی می‌کند و استقبال خوبی هم از این کتاب شد. کتاب«گیلان در سفرنامه‌های سیاحان ایرانی» کتابی در حوزه تاریخ گیلان از دید مستشرقین است.

سال ۱۳۸۱ که شورای نخست رشت، اولین کنگره همایش بازشناسی نهضت جنگل را برگزار کرد، بنده از اعضای هیات علمی و اجرایی همایش بودم، البته آن زمان جزو کمیسیون فرهنگی شورای نخست هم بودم، در این همایش هفت جلد کتاب با نظارت این هیات و دبیر علمی همایش (شادوران افشین پرتو) منتشر شد. دو جلد، اسناد تازه یاب درباره نهضت جنگل بود و بنده جزو تیمی بودم که وظیفه داشت با بررسی اسناد کتابخانه‌های مجلس، مرکز اسناد و کتابخانه ملی، کتابخانه ملک و کتابخانه وزارت امور خارجه، اسناد مربوط به جنبش جنگل را جمع‌آوری کند. کتابی هم تحت عنوان «بازتاب نهضت جنگل در هنر و ادبیات » بقلم بنده در همان همایش منتشر شد.

هوشنگ عباسی را ترک می‍کنم درحالیکه آهنگ جملات وی در ذهنم حک می‌شود؛ « بافرهنگ بودن باید در ذات آدم باشد. ممکن است فردی در یک روستای دورافتاده، بافرهنگ باشد و ممکن است فردی با اصل و نسب در قلب آمریکا، درکی از فرهنگ و اخلاق و انسانیت نداشته باشد.»

کد خبر 845690

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha