خبرگزاری شبستان- رشت، مهری شیرمحمدی؛ اگر چه شرق گیلان را با پارچههای «چاشو» و لباسهای رنگین قاسمآباد میشناسیم، اما «گلیم»های پرنقش و نگار غرب گیلان زبانزد خاص و عام است.
شهرستان تالش، یکی از مراکز مهم تولید گلیم است که بافندگان آن با الهام از عناصر طبیعت، نقوش گیاهی و جانوری را به زیبایی در دست بافتههای خویش خلق میکنند. روح بیآلایش هنرمندان بینام و نشان روستایی با طبیعت درهم آمیخته و با نقوش تکرار شوندهای همچون ترنج، لانه زنبوری، آیینه و گل، درخت، خرچنگ، گوزن، شکارگاه، برگ مو و برگ چنار و... گویی، نیرویی سحرآمیز را در تار و پود گلیم بهجا گذاشته و هر بینندهای را مسحور خویش میسازد.
اگرچه در گذشته گلیم و جاجیم مصرف خانگی و کاربردی بهعنوان زیرانداز داشت، اما بافتههای فعلی بسته به ذائقه خریداران امروزی تنوع بیشتری یافته است.
یکی از فروشندگان گلیم در شهرستان تالش میگوید: قبلا گلیم بهعنوان کفپوش منازل استفاده میشد و در هر خانهای هم یافت میشد، بنابراین گلیمها در ابعاد بسیار بزرگ بافته میشد.
«کیوان طومارزاده»، یکی از گلیمهای ۱۲متری بافته شده قدیمی را نشان داده و میافزاید: امروز کسی خریدار زیراندازهای عریض نیست. کوچک شدن مساحت خانههای امروزی چنین اجازهای نمیدهد. اکنون این گلیمِ عریض را بهعنوان پیشخوان میز فروش استفاده میکنم ولی در گذشته هر خانهای به تعداد اتاقها گلیم داشت.
وی که کارگاه تولیدی دارد با بیان اینکه عشایر تالش بیشترین حجم تولید گلیم را با استفاده از پشم گوسفند داشتند توضیح میدهد: بیشترین بافندگان فعلی من بافندگان خانگی و زنان روستایی و عشایر تالش هستند که پا به سن گذاشتهاند، البته کارگاهی هم دارم که بافندگان روزانه در آن فعالیت دارند ولی در این کارگاه بیشتر گلیم بافته شده متری تبدیل به کیف دوشی، کیف پول، کوسن، دمپایی و... میگردد.
طومارزاده با بیان اینکه عمده نقوش گلیم ذهنی است، ابراز میدارد: بافندگان سنتی، نقوش را هم بهطور سنتی و ذهنی میبافتند.
وی بیم آن دارد که با درگذشت بافندگان سنتی، گلیم تالش نیز نابود شود و در این باره میگوید: متاسفانه جوانترهایی که قصد فراگیری این هنر را دارند، نه با هدف تولید انبوه، بلکه یا برای دریافت بیمه مشاغل خانگی و دریافت تسهیلات از اداره میراث فرهنگی به دنبال یادگیری هستند و یا بهصورت تفننی برای خودشان میبافند و حاضر نیستند بهعنوان یک شغل درآمدزا برای آن وقت بگذارند.
«پریسا شاد قزوینی» طی مقالهای گلیم گیلان را «گنج پنهانی» توصیف میکند که با ذوق و سلیقه و خلاقیت بافندهاش در هم تنیده است.
این دکترای فلسفه و هنر دانشگاه الزهرا میافزاید: گلیمبافی یکی از هنرهای بومی ایران است که با سابقه هفت هزار ساله در هر منطقه، روش بافت یکسانی دارد اما تنوع نقوش در هر منطقه آن را با دیگر مناطق متمایز میکند.
این استاد دانشگاه توضیح میدهد: اغلب سازندگان و استادکاران علاوه بر جنبه زیبایی، باورها، عقاید، و علایق و افکار خود را هم در گلیم بهجا میگذارند و با الهام از پدیدههای طبیعی اطراف خود نقوشی ساده و بیپیرایه را در گلیم تجلی میدهند.
به گفته پریسا شاد، نوع بافت، رنگ و نقش گلیمهای تالش بهدلیل همجواری با استان اردبیل بسیار متاثر از نقوش این استان است و میافزاید: اغلب این نقشها که بهصورت ذهنی بافته میشود در طول سدهها سینه به سینه به بافندگان منتقل شده است. این تصاویر که بهنظر هندسی و انتزاعی میرسد، هرچند در نگاه نخست، ملهم از عناصر طبیعی است که همراه معیشت ساکنان منطقه میباشد، اما شباهت بسیار زیادی با آثار بهجا مانده از دوران پیش از تاریخ دارد و برگرفته از اعتقادات اساطیری مردم به عناصر طبیعی است. در واقع میتوان گفت نقوش گلیمبافی از معدود هنرهایی است که فرهنگ و اعتقادات گذشتگان را درون خود محفوظ نگاه داشته و سینه به سینه به نسل آتی منتقل کرده است.
براساس نوشتههای کتاب سه جلدی «فرهنگ گیلان» (گروهی از نویسندگان و به سرپرستی ابراهیم اصلاح عربانی)، برخی از این نقشمایههای گلیمهای تالش، به نقوش اساطیری بر میگردد. در سفالینههایی که به حدود پنج هزار سال پیش بر میگردد، طرحهایی است که در نقوش گلیم تالش تکرار شده است طرحهایی نظیر سگ، بز، طاووس، مار، کلاغ و کبوتر، هدهد، شیر، ببر، گاو، آهو و گوزن هم در نقوش سفالینههای کشف شده گیلان به چشم میخورد و هم امروز نیز همین نقوش با اندکی تغییر در نقشبندی گلیم قابل رویت است و این تکرار، نشان میدهد این تصاویر نمادی از باورها و اعتقادات مردم این منطقه از گذشتههای دور بوده است.
نگاهی به نقوش گلیمهای تالش ما را به هزارههای دور میبرد. نقش «گل خورشید» گویی گرمایی دوباره به زندگی میدهد، نقش «بته جقه» سرو آزاده ایرانی است که تندباد حوادث سرش را خمیده کرده ولی از پا نینداخته است.
خوشه گندم، برکت و نعمت را به مردم ارزانی میدارد، حیواناتی همچون بز کوهی، آهو و گوزن در همین کوههای تالش با مردم همزیستی داشتند و اسب که نشان وفاداری و نجابت بوده و هست و کبوتر که استعارهای بود از خوشبختی و نقش دختری ایستاده با موهای بلند که گویی آزادگی زن را در طبیعت گیلان به تصویر میکشد.
هزار رمز و راز در پس این بافتههای گلیم موجود است که با تغییر اندازه گلیمهای امروزی اشکال نیز تکرار و تنوع خود را از دست داده است.
حال، با تغییر نسل بافندگان از یک سو و تغییر ذائقه مصرفکنندگان باید دید این نقوش هزاران ساله اساطیری تالش تا چه زمانی دوام میآورد!
نظر شما