به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از بندرعباس، کودکانی که کار را انتخاب کرده اند تا سنگینی بار زندگی را از دوش پدر و مادر کم کنند، غافل از اینکه بدانند ساعات ها پرسه زدن در خیابان های شهر، کودکی هایشان را از آنها گرفته است.
کودکانی که در خیابان های مرکز شهر بادکنک می فروشند، در کنار میوه فروشی ها پلاستیک فروشی می کنند، پشت چراغ قرمز ها گل فروشی و دستمال کاغذی فروشی و در کنار پاساژهای بزرگ شهر ترازو گذاشته اند تا با وزن کردن سیری های مردم، شب دست پر به خانه برگردند تا چهره خوشحال مادر را ببینند و گاهی هم از ضرب کتک های پدر در امان بمانند.
« محمد »، کودکی که در خیابان برق در مرکز شهر بندرعباس مشغول بادکنک فروشی است، می گوید: عصرها از ساعت 6 تا 12 شب در خیابان ها بادکنک می فروشم و صبح ها مدرسه می روم.
وقتی از محمدرضا پرسیدم کجایی هستی؟ گفت: افغانیم، با پدر و مادرم 2 ساله که بندرعباس هستیم.
به محمد گفتم روزی چقدر درآمد داری: گفت حدود 10 تا 15 هزار تومان از بادکنک فروشی درمی آورم.
کمی آن سوتر، « یوسف »، کودک 8 ساله ای که کارتن جمع می کرد ،گفت: کارتن ها را جمع می کنم و به انبار می فروشم، پدرم کارگری می کند و پول ندارد که خرج ما کند و منم کار می کنم که پول برای خانه جمع کنم.
« احمد »، هم که ترازوی دیجیتالی را در کنار یکی از پاساژ های پر رفت و آمد گذاشته بود تا وزن رهگذران را بگیرد، می گوید: مجبورم کار کنم، چون بدهکاریم به مردم.
او در جواب این سوالم که وضع کار و کاسبی چطوره؟ گفت: خراب است، روزی 10 تا 15 هزار تومان کار می کنم.
« مریم »، نیز دختر بچه ای 9 ساله ای که رد زخم هایی در حد فاصل چشم های معصومش برجای مانده بود و در حال فروش دستمال کاغذی بود، حسرت رفتن به مدرسه را می خورد.
مریم می گوید: مامان و بابام میگن خودت خرج خودت را در بیار و با خرج خودت مدرسه برو، ما نداریم که برای تو خرج کنیم.
برایم جالب بود که این کودکان معصوم با همه کم توجهی که از پدر و مادرهایشان دیده بودند، اما باز هم خوشبختی پدر و مادرهایشان را آرزو می کردند.
وقتی از آرزوهایشان پرسیدم: مریم گفت: ارزو دارد کنار خانواده اش خوشبخت باشد.
احمد نیز گفت: آرزو دارد اتاقی پر از اسباب بازی داشته باشد و آرزوی جالب حسن و دوستش این بود که تمام بادکنک هایش را همین امشب بفروشد، با خرید تمام بادکنک های آنها آرزوهای این کودک برآورده شد، اما این کودکان انگار از آرزوهایشان هم سهمی نداشتند زیرا در چند قدمی آنها مردی منتظر بود که پول هایشان را بگیرد و چیزی به آنها ندهد.
طبق تحقیقاتی در خصوص وضعیت کودکان خیابانی که توسط سازمان بهزیستی انجام شده است، نشان میدهد که بیشترین آمار کودکان مربوط به گروه سنی 6 تا 11 سال است؛ بنابراین میتوان گفت که اغلب کودکان خیابانی به دلیل اینکه از سنین پایین کودکی زندگی در خیابان را تجربه میکنند بالطبع از سن کم از شانس یک زندگی رشد دهنده درکنار خانواده محروم شده و فرصت رشد و تکامل رادر کنار خانواده از دست میدهند.
سازمان بهزیستی هرمزگان در بهمن سال 97 مرکز نگهداری کودکان کار را راه اندازی کرد.
رئیس سازمان بهزیستی استان هرمزگان می گوید: مرکز ساماندهی کودکان کار ظرفیت پذیرش 30 نفر در زمینی به مساحت 180 مترمربع را دارد و دارای بخش های مددکاری ،پرستاری و نگهداری است.
در این مرکز خدمات روانشناختی، حقوقی و تربیتی به کودکان و خانواده های آنها ارائه می شود.
اما مشکلی که در این بین وجود دارد، این است که اکثر کودکان کار چون خانواده های تهیدستی دارند و این خانواده ها به کار کودک احتیاج دارند، دوباره بچه به خیابان بازمیگردد. چون خانوادهها به شدت نیازمند و آسیب دیده هستند و نیاز است خانوادههایی که فرزندانشان را به خیابان میفرستند، ساماندهی و تونمند شوند.
بنابراین آنچه باید اتفاق بیفتد برای ساماندهی کودکان کار، در اصل ابتدا باید خانوادههایشان ساماندهی شوند و مورد حمایتهای ویژه قرار بگیرند و با حداقلهایی تامین شوند تا چرخه کار کردن کودکان دوباره تکرار نشود.
« رنجبر »، رییس سازمان بهزیستی می افزاید: کودکان کار 20 روز در این مرکز نگهداری می شوند و در این مدت کارشناسان بهزیستی خانواده های آنها راشناسایی و برای بازگشت کودکان خانواده های آنان را مورد حمایت مالی و معیشتی بهزیستی قرار می دهند.
به گفته وی؛ اگر خانواده ای شرایط مناسب نگهداری فرزند خود را نداشته باشد، کودکان به مراکز شبه خانواده منتقل می شوند و تا توانمند شدن آنها در این مرکز می مانند.
هرمزگان در حال حاضر چهار مرکز شبه خانواده دارد.
سالانه بیش از 250 میلیون کودک در دنیا به نوعی محروم از کودکی می شوند که از این تعداد 120 میلیون نفر از آنها وارد بازار کار می شوند که امروزه فقر اقتصادی، اعتیاد والدین، بدسرپرستی والدین، آسیب های اجتماعی و ضعف فرهنگی مهمترین عوامل موثر بر شکل گیری پدیده کودکان کار است.
حدود 60 درصد از کودکان کار نان آور خانواده هستند که نشان دهنده تنگدستی خانواده ها برای فراهم کردن تحصیل و رشد کودک است.
از دیدگاه روانشناسان کودکان کار به دلیل اینکه زودتر از رسیدن به سن قانونی، وارد بازار کار می شوند و کار زودرس مانع رشد طبیعی، اجتماعی و روانی و جسمانی کودکان می شود که روی آوردن به کار و زندگی در خیابان موجب عوارضی مانند خشونت، بزهکاری و سایر انحرافات اجتماعی می شود که تبعات سنگینی برای جامعه دارد.
گزارش از صدیقه دشتی
نظر شما