خبرگزاری شبستان: پس از تصویب قطع نامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد علیه ایران و قرارگرفتن نام سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در لیست ترور ایالات متحده که تنها بخشی از سناریو اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران بود، گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی در نوامبر 2011 به نوعی پازل سهگانهی "نقض حقوق بشر، ترور و مسائل هستهای" را ایران تکمیل کرد. این قطعنامه که به طور قطع شدیدترین گزارش علیه فعالیت های هسته ای ایران است، صراحتا نظامی بودن فعالیت های هسته ای ایران را اعلام نمی کند اما با ارائه دلایل و مدارکی نتیجه گیری می کند که ایران در حال جمع آوری وسیع و تهاجمی اطلاعاتی است که تکنولوژی ساخت سلاح های هسته ای را در بر می گیرد.
پس از انتشار این گزرش به طور معمول احتمال حمله آمریکا به ایران در ذهن افراد نا آشنا به امورسیاسی و مناسبات بین المللی متصور گردید و رسانه های وابسته صهیونیستی با طرح سوالاتی که آیا تهدیدات نظامی علیه ایران جدی است؟ واکنش های بین المللی به این حمله چه می تواند باشد؟ و... به گمانه زنی ها و تحلیل های مختلفی در این ارتباط پرداختند.
البته شایعه حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران نه تنها به سوژه اول رسانه های وابسته صهیونیستی بلکه به سوژه ای برای قلم فرسایی گروهی از مخالفان نظام تبدیل گردید تا آنجا که این مزدوران با تحلیل های بی اساس مبنی بر وقوع جنگ، ضمن اعلام نگرانی از احتمال ویرانی و نابسامانی مردم ایران، نتوانستند خوشحالی خویش را از این رویداد پنهان کنند.
اما در ارتباط با احتمال حمله به ایران، شیمون پرز، اعلام کرد: "امکان حمله نظامی علیه ایران از گزینه دیپلماتیک بیشتر است."
همچنین وزیر امور خارجه بریتانیا با اشاره به اینکه رویارویی با حکومت تهران در آستانه ورود به مرحله ای خطرناک است، افزود: "آخرین گزارش مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته ای
جمهوری اسلامی، اظهارات مقامات حکومت ایران درباره صلح آمیز بودن این برنامه را مطلقا بی اعتبار کرده است."
باید اذعان نمود حمله به سایت هستهای ایران کاری عبث و بیهوده است زیرا این گونه مسائل منجر به دست کشیدن ایران از مسائل هسته ای نمی گردد اصلا در شرایط فعلی حمله به تاسیسات هسته ای و نظامی ایران امری ناممکن است زیرا هیچ ابر قدرتی قادر به انجام چنین ریسکی نیست و هزینه های آن بسیار بالاتر از فواید آن می باشد به گونه ای که "لئون پانتا" وزیر دفاع آمریکا هم دو روز پیش اعلام کرد که با فرض حمله به تاسیسات هسته ای ایران، تنها می توان تاخیری موقتی در پیشرفت اتمی این کشور ایجاد کرد و بنابراین حمله نظامی می تواند نتایج فلاکت باری برای آمریکا و متحدان منطقه ای اش داشته باشد.
در این ارتباط روزنامه وال استریت ژورنال طی مقاله ای عنوان نمود: "وقت آن رسیده که با دقت کامل فکر شود که انتخاب ایالات متحده در مورد ایران چه باید باشد. زیرا در جنگ عراق شاهد عواقب غیر عمدی و غیرقابل پیش بینی بودیم و یقینا در مورد حملات هوایی پیشگیرانه به منظور از بین بردن تاسیسات اتمی ایران نیز عینا چنین خواهد بود و بلکه بدتر از آن؛ به این معنی که ایران تنگه هرمز را خواهد بست، حملاتی موشکی علیه تاسیسات ایالات متحده در منطقه ترتیب می دهد یا جنگ با اسرائیل را آغاز خواهد کرد."
البته دولت مردان آمریکایی که مشغول ارزیابی و محاسبه بر مبنای هزینه و فایده هستند، مطمئنا می دانند که 40 درصد از نفت دنیا از تنگه هرمز ترانزیت می گردد و مسدود شدن این شاه راه فارغ از فاجعه مالی که به بار خواهد آورد یقینا باعث تضعیف و تخریب بازارهای جهانی و آسیبهای بزرگ برای اقتصاد ایالات متحده خواهد شد.
اما فارغ از هرگونه هیاهو، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی پیش در دانشگاه افسری امام علی(ع) در برابر این تهدیدات پوشالی فرمودند: "ما اهل تجاوز به هیچ ملتى و هیچ کشورى نیستیم؛ ما هرگز اقدام به جنگ خونین نمی کنیم اما ما ملتى هستیم که هرگونه تجاوز را، بلکه هرگونه تهدید را، با استوارى و با قدرت کامل پاسخ خواهیم داد. ما ملتى نیستیم که بنشینیم تماشا کنیم قدرتهاى پوشالىِ مادى که از درون کرمخورده و موریانهخوردهاند، ملت استوار و پولادین ایران را تهدید کنند. ما در مقابل تهدید، تهدید می کنیم. هر کسى فکر تجاوز به جمهورى اسلامى ایران در مخیلهاش خطور کند، باید خود را آمادهى دریافت سیلىهاى محکم و مشتهاى پولادین کند؛ از سوى ملت مقتدر ایران، از سوى نیروهاى مسلح؛ ارتش جمهورى اسلامى ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسیج مردمى، و پشت سر همه، ملت بزرگ ایران. و بدانند؛ هم آمریکا بداند، هم دستنشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژیم صهیونیستى در این منطقه بداند؛ پاسخ ملت ایران به هرگونه تعرضى، هرگونه تجاوزى، بلکه هر گونه تهدیدى، پاسخى خواهد بود که از درون، آنها را از هم خواهد پاشید و متلاشى خواهد کرد."
گفتنی است، شرایط کنونی منطقه و جهان به گونه ای است که آمریکا و اسرائیل دیگر نمی توانند روند امور را بر اساس منافع خود مدیریت کنند. قیام های کشور های عربی منطقه از یک سو باعث سقوط نظام های وابسته به غرب شده است و از سوی دیگر به دیگر کشور های غربی و آمریکا رسیده است تا آنجایی که جنبش وال استریت باعث بحران شدید داخلی آمریکا گردیده است.
از این رو این مسایل باعث خواهد شد تلاویو به تنهایی در تنگناها به فکر حل بحران های خود بر آید. اما گزارش مرکز مطالعات اسرائیل که سه تن از مهم ترین چهره های مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در تلاویو پس از سه سال مطالعات مداوم تهیه کرده اند، این فرضیه را نیز باطل می کند.
در این گزارش آمده است که اسرائیل در سال های آینده به سه دلیل در چنان تنگنایی قرار خواهد گرفت که در تاریخ این رژیم بی سابقه خواهد بود. نخست، انقلاب های منطقه، دوم شکست کامل فرایند صلح میان اسرائیلی ها و فلسطینیان و سوم افول نفوذ ایالات متحده امریکا و تاثیرگذاری اش بر خاورمیانه. تمامی این عوامل باعث می شود تا خاورمیانه شاهد دگرگونی های شدیدی باشد و معادله های تازه ای شکل بگیرد که درگیری های تازه ای را به وجود می آورد که طولانی خواهد بود و راه حل های بسیار سختی خواهند داشت.
با این تفاسیر اگر گزینه حمله به ایران را به نوعی لاف سیاسی و گزینه تنها روی میز ندانیم باید پرسید که این "قدرتهاى پوشالىِ مادى که از درون کرمخورده و موریانهخورده" به کدامین پشتوانه اقدام به چنین کاری خواهند نمود؟ آمریکا و دیگر دول غربی که امروز به شدت از بحران داخلی رنج می برند سودای حمله به کدام کشور را در سر می پرورانند؟
فلذا این گونه می توان تعبیر نمود که این تهدیدات پوشالی به هیچ عنوان پشتوانه عملی ندارد زیرا غربی ها مشغول ارزیابی توانایی های ایران هستند و تنها هدف از این تهدیدات آزمودن و سنجیدن فضای سیاسی ایران و میزان قدرت و توانایی های ماست.
پایان پیام/
رضاباقرپور
نظر شما