خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: به تعبیر رهبری بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) به تدریج اکثریت و خواص جبهه اهل حق، دچار دنیاطلبی و آلودگی و تباهی اخلاقی شدند، یعنی به سمت دنیا اقبال کردند از این جهت حکومت حضرت امیر(ع) دچار آسیب و گزند شد و حضرت نتوانست برنامه خود را ادامه دهد و حکومت امام حسن(ع) نیز دوامی بیش از شش ماه نداشت و در نهایت امام حسین(ع) را به شهادت رساندند.
این امر حکایت از آن دارد که جامعه اگر بیدار نباشد هر آینه ممکن است به بیراهه برود و حتی اگر در مسیر حق قرار داشت از آن منحرف شود. برآن شدیم با توجه به اینکه در آستانه اربعین حسینی قرار گرفتیم،واقعه عاشورا و ابعاد آن را از ابعاد دیگر بررسی کنیم و عبرت های عاشورا برای واقعه امروز را بررسی کنیم. در ادامه گفت وگوی خبرنگار شبستان با مهدی جمشیدی،عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را می خوانید:
عبرتهای عاشورایی در زمانه کنونی چه نمودی دارد، قرنها از این واقعه میگذرد به نظرتان در این روزگار چگونه میتوان از این واقعه درس گرفت؟
مقوله عبرتهای عاشورا که اولین بار از سوی مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) مطرح شد در واقع برخاسته از یک نوع روایت متفاوت از عاشورا است، به این معنا که روایت سنتی و رایج از عاشورا همان حادثه غمانگیزی است که همه بر شمردهایم اما در روایت جدید یک حادثه عبرت آموز تکرار شونده اعلام می شود که ممکن است جامعه ما هم به آن مبتلا شود، به بیان دیگر عاشورا امر صرفا سپری شده نیست بلکه تکرار شونده است، این روایت نتیجهای دارد و معطوف به عمل است و صرفا منحصر به گریستن و افسوس خوردن نیست بلکه در زندگی عینی ما خوانش معطوف به عملی است که سازنده است.
پس این روایت را باید قدر بدانیم چرا که اغلب روایتها از واقعه عاشورا ارتباط مستقیم و نزدیکی به زندگی ما ندارد حتی چه رسد به زندگی شخصی و حیات اجتماعی سیاسی ما، اما رهبری با گشودن افق تازه معرفتی نسبت به عاشورا، در حقیقت ما را کنش گران تاریخ امروز قلمداد کرد.
مسالهای که معظم له در مورد واقعه عاشورا و عبرت از آن م طرح کردهاند چه ابعادی دارد؟
نخست به این نکته اشاره کنم که برداشت رهبری از واقعه عاشورا آنچنان که باید در جامعه تثبیت نشده و روایت مسلط بیشتر همان روایتهای شخصی و احساسی محض و تاریخی است یعنی شاید اغلب عزاداریها و تماس با واقعه عاشورا، آنچنان که باید معرفتافزا نباشند بلکه ارادت و محبت را تهییج و تکریم کند که البته در جای خود شایسته است اما مساله آن است که در روایت عاشورا عناصر مغفولی هم وجود دارد که سهم شان ادا نشده است، از جمله معرفتبخشی که میتواند در زندگی امروز موثر باشد.
ایشان این مساله را در سال های 1371-1374-1377-1375 نیز مطرح کرده بودند. مساله ای که رهبری بیان می کند و چندینبار هم این پرسش را طی آن مطرح کردند این است که ما تامل کنیم که چه سلسله ای از حوادث اجتماعی رخ داد که در فاصله نه چندان زیاد پنجاه ساله از رحلت حضرت رسول(ص)، جامعه اسلامی و مسلمانان در سرزمین و شهرهای اسلامی به وضعیتی گرفتار شدند که امام حسین(ع) را آن طور مظلومانه و غریبانه و سبوعانه به شهادت رساندند و چه شد که حضرت به این جمعبندی رسید که ظاهرا چارهای جز این نوع ایثارگری ندارد و چه شد جامعه ای که پیامبر اکرم(ص) در راس آن قرار داشت، فقط پنج دهه بعد از رحلت، شخصیتی چون یزید را در راس قرار داد.
این دگرگونی بسیار عمیق است و ثانیا در ابعاد تاریخی این فاصله پنجاه ساله اصلا زمان زیادی نیست. بنابراین اتفاقات بزرگ در برهههای زمانی اندک رخ داده که بسیار مایه تعجب است اما چون ما در همین نیمروز عاشورا محبوس هستیم لذا اصلا به این پرسشها و دغدغهها نمیپردازیم و برایمان موضوعیت ندارد در حالی که باید در بخش عبرتآموز و درسآموز تامل کرد. رهبری اذهان را به این محورها معطوف کردند.
چه شد که جامعه اسلامی به این نقطه شوم رسید؟
پاسخ های متعددی پیرامون این مساله دادند، اما اغلب پاسخ های ارایه شده حول این محور میچرخد که جامعه بعد از پیامبر(ص) به سبب آن که نظام سیاسی جهت گیریهای مناسب و ارزشی را آنچنان که باید نداشت در نتیجه همه چیز نزولیتر و رقیق تر شد، به بیان دیگر نظام ارزشی جامعه به تدریج دگرگون شد.
در طول این پنج دهه بعد از پیامبر اکرم(ص) به این نظام ارزشی بیاعتنایی تدریجی شد و به گونه ای شد که حاکمیت به یزید رسید. بنابراین اتفاقی که افتاد این بود که آن معیارها تغییر کرد، در تاریخهای دست اول هم که بر جای مانده است مصادیق و نمونههایی از این تغییرات اجتماعی به چشم میخورد، مهمترین چیزی که برخی بزرگان از جمله رهبری اشاره کردند ثروت اندوزی و مال اندوزی بزرگان صدر اسلام (صحابه پیامبر) بوده است، به تعبیر رهبری بعد از رحلت پیغمبر، به تدریج اکثریت خواص جبهه اهل حق، دچار دنیاطلبی و آلودگی و تباهی اخلاقی شدند و یعنی به سمت دنیا اقبال کردند از این جهت حکومت حضرت امیر(ع) دچار آسیب و گزند شد و حضرت نتوانست برنامه خود را ادامه دهد و حکومت امام حسن(ع) نیز دوامی بیش از شش ماه نداشت و در نهایت امام حسین(ع) را به شهادت رساندند.
بنابراین آنچه که تعیین کننده در شکلدهی و حرکت به سمت واقعه عاشورا بود، انحراف اکثریت بوده است به این معنا که بسیاری از صحابه زاهد و و اهل معنا بعد از مدتی یا نزدیک به 10 سال اول از رحلت پیامبر(ص) روندی آغاز کردند و بعدها نیز اتفاقات ناخوشایندی افتاد و با شیب صعودی ادامه یافت.
در تاریخ «ابن اثیر» و دیگران مصادیقی از این نوع انحرافات آمده است که نشان می دهد چه قدر صحابه طراز اول پیامبر(ص) و بزرگان به سمت مال و مقام و دنیا اقبال یافتند.
در این میان قاعده ای هم هست که می گوید نخبگان، خواص و برگزیدگان بر جامعه موثر بوده و این خواص هستند که تعیین کننده خواهند بود و مسیر به جامعه می دهند، روشن است اگر نظام معنایی و ارزشی اغلب خواص تغییر کرده و ذهنیت آنها از آرمان طلبی به دنیاخواهی تبدیل شود طبیعتا عوام نیز به تدریج همین سمت و سو را انتخاب می کنند و جامعه تغییر ماهیت میدهد و از آن مدار و ریل طراحی شده از سوی پیامبر اکرم(ص) خارج می شود.
حرکت امام حسین(ع) برای قیام نیز ناظر بر همین مساله بود؟
قطعا، یعنی قطاری که به مدد پیامبر اکرم(ص) راه افتاد از ریل خارج شد و در معرض نابودی کامل قرار گرفت. بنابراین زمانی که سیدالشهدا(ع) این شرایط را مشاهده کرد بر ضد حکومت شورید و از آنجایی که اغلب خواص جامعه آلوده بودند حضرت نتوانست لشگر انبوهی را فراهم کند وگرنه روشن است که انحراف در جامعه و نظام سیاسی رخ داده بود و حضرت باید قیام می کرد تا دین جدش را اصلاح و امر و به معروف و نهی از منکر را زنده کند.
اما چرا جامعه و خواص و صحابه پیامبر(ص)، فرزند رسول خدا را تنها می گذارند، مگر آنها برداشت متفاوتی از وضعیت تاریخی دارند؟
بله برداشت متفاوتی دارند و بخش عمده و زیرین واقعه کربلا ناظر بر همین وضعیت است. نکتهای که مقام معظم رهبری مطرح کردند از این جهت به جامعه ما مربوط است که اگر جامعه دست پرورده پیامبر(ص) بعد از پنجاه سال این گونه به اضمحلال می رود و به آن نقطه سیاه و تلخ سوق پیدا می کند به طریق اولی جامعه ما که در راس اش حداکثر کسی مثل امام خمینی(ره) بود ممکن است گرفتار آن انحطاط شود و حتی در زمانی کمتر.
بنابراین عبرت های عاشورا هشداری بود که رهبری در اوایل دهه هفتاد مطرح کردند و البته ناظر بر اوضاع و احوال زمانه بود چون ایشان احساس کردند بعد از رحلت امام، جریان هایی قصد دارند که از زهد انقلابی، ساده زیستی انقلابی، از منش انقلابی حضرت امام عبور کنند و اشرافیت رسمی و حاکمیتی و تجمل گرایی را رقم بزنند و دنبال دنیاطلبی و افزون خواهی بروند، رهبری تلاش کرد از طریق شبیه سازی تاریخی آنها را بر حذر بدارد و هشدار دهد آنچه که بر سر انقلاب پیامبر اکرم(ص) آمد ممکن است بر سر انقلاب ما هم بیاید یعنی جامعه از مدار و محور خود خارج شود و از افق ارزشی که امام برای انقلاب طراحی کرده بود خارج شود البته به تدریج و نامحسوس.
در این میان باید از رهبری تکریم کرد که چگونه شروع این حرکت را دریافتند. این بصیرتی است که ایشان دارند. بسیاری از افراد تازه زمانی به خودشان می آیند که کار از کار گذشته است اما رهبری در همان نقاط ابتدایی و در لحاظ تاریخی آغازین این جهتگیری غلط متوجه مساله شده و چندین بار در فواصل مختلف زمانی هشدار دادند و نکته جالب آن که شبیه سازی تاریخی کردند.
نظر شما