قرارِ دل تاسوعائیان در بی قراریِ میان خیمه و علقمه

تاسوعای دیگری از راه رسید؛ روز، روزِ تو و روضه، روضه تو و قرارِ این دل ها در بی قراریِ میان خیمه و علقمه؛ آنجا که تو«هاجروار به سعی و هروله».

خبرگزاری شبستان-کرمان

 

تاسوعای دیگری از راه رسید؛ روز، روزِ تو و روضه، روضه تو و قرارِ این دل ها در بی قراریِ میان خیمه و علقمه؛ آنجا که تو«هاجروار به سعی و هروله».

 

تاسوعا به جای «روز نهم» بهتر است«روزی برای وسعت ظرفیت» دیده شود زیرا بیش از آنکه عطر نام گره گشای تو را یا باب الحوائج در آفاق و انفس بگستراند، مرام تو را فریاد می کند...عشق و ادب و وفاداری و بصیرت و خشوع و دهها فضیلت دیگر که توانِ قلم هنوز برای نوشتن وسعت ظرفیت تو اندک است.

 

 

قلم به دست گرفته ام تا برایت بنویسم در حالیکه نیک می دانم همه هستی و دار و ندار و اندوخته های من در برابر عظمت تو هیچ است؛ هیچ؛ و قلم نیز در اضطراب نوشتن و التهاب نقصان نگارش؛ با این همه اما جاذبه عمیق محبت تو که بارها و بارها خواندمت و تو اجابت کردی مدام این قلم را تحریک به نوشتن می کند.

 

 

واژه ها و قلم من ناتوان اما مگر می شود خوبی های تو را نادیده گرفت؛ نه، نه؛ باید بگویم و بنویسم هر چند که میلیون ها نفر در جای جای عالم تجربه نزدیک به من را دارند؛ تجربه شیرین حاجت روایی از آستان نورانی تو را. پس به حکم به وظیفه باید برایت بنویسم؛ باید بگویم از آن همه مهمان نوازی در حرم باصفایت تا دست گیری تو در پیچ و خم های دشوار زندگی که مرا یارای عبور از آن نبود اما تو مهربانانه و با همان دستانی که لب علقه جا گذاشتی بزرگوارانه دست های تهیِ مرا گرفتی «چه نجیبند غریبان که جدا می مانند دست هایی که لب علقه جا می مانند»

 

 

نام تو مثل آب مایه حیات است روحم را زنده می کند و چون فولاد که قلبم را محکم و با اطمینان می کند؛ اصلاً وقتی قصد آمدن به در خانه ات را می کنم، نکوبیده بر آستانه در، به رویم باز است و من می فهمم بی جهت نیست که تو را باب الحوائج خوانده اند.

 

آب این مایه حیات هستی اما نزد تو شرمسار است آنجا که «آب را ریختی و فصل شکوفایی بود  خاک بر سر شدن آب تماشایی بود»

 

تاسوعا که می شود، بازار ذکر«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین» چنان رونق می گیرد که جای سوزن انداختن نیست؛ کاشف الکرب عن وجه الحسین شاید چون «نبض عباس با عطش حسین می زند»

 

مرغ دلم امروز در صحن و سرای تو به پرواز درآمده تا از تو اذن ورود به عاشورا بگیرد؛ به رسم همه سفرهایی که از حرم تو اذن زیارت سیدالشهداء گرفته ام.

 

«جِئْتُكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَافِداً إِلَيْكُمْ وَ قَلْبِي مُسَلِّمٌ لَكُمْ وَ تَابِعٌ...السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ»

 

 

طاهره بادامچی

 

 

کد خبر 830532

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha