خبرگزاری شبستان، قم – محمدرضا جایروند: بیست و چهارم ذی الحجة الحرام، از روزهای بسیار مهم تاریخ اسلام است که «مباهله» نام دارد و سند افتخاری برای مسلمانان به ویژه شیعیان به شمار می آید.
ظهور حقانیت اسلام در برابر مسیحیت، اثبات فضیلتى عظیم براى امام علی(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و همچنین دلالت آیه مباهله بر امامت امام علی(ع) از مسائلی است که اهمیت این روز بزرگ را به اثبات می رساند.
مباهله یک روز استثنایی است
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره روز مباهله می فرمایند: روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد.
نکته مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم» در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم(ص) انتخاب می کند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد.
هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنایی بودن روز مباهله به این شکل است.
یعنی نشان دهنده این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که می گوید بیاییم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
روز مباهله عید معرفی امام علی(ع) نفس نفیس پیامبر(ص) است
آیت الله العظمی «صافی گلپایگانی» در پیامی که امروز به مناسبت فرارسیدن روز مباهله صادر کرد، از این روز به عنوان روزی بزرگ و جاودانه یاد کرده و از شیعیان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت(ع) خواست مجالس و محافل باشکوهی برپا کنند و درباره این موضوع مهم، سخنرانان، نویسندگان و مداحان، بگویند و بنویسند و سخنسرایی نمایند.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه روز مباهله، عید معرفی امیرالمومنین علی(ع) به عنوان نفس نفیس پیامبر گرامی اسلام(ص) است، افزود: شرکت دادن علی و حسن و حسین و فاطمه زهرا(ع) در مباهله که به تعیین و دستور خداوند متعال بود، دلیل بر آن است که این چهار نور مقدّس و عظیم، که با پیامبر در مباهله حاضر شدند، شایستهترین و گرامیترین خلق در نزد خدا، و عزیزترین اشخاص در نزد پیامبر رحمت بودند.
مباهله یک معجزه خالده و جزء مفاخر ما است
آیت الله العظمی «جوادی آملی» نیز در پیامی، روز مباهله را یک معجزه خالده الهی برشمرد و گفت: از مفاخر ما شیعهها همین 24 ذیحجه است و همین آیه مباهله است كه باید این روز را گرامی داشت، اینها جزء اعیاد رسمی ماست اینها جزء مفاخر و مدارك ماست اینها جزء دین ماست، این روزها را باید به رسمیت شناخت.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه یک تفکر جاهلی بود، بچههای دختر انسان بچههای انسان محسوب میشوند، اظهار داشت: مطلب مهمی که مربوط به جریان حضرت امیر(سلام الله علیه) است این است که درباره حسن و حسین(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿نَدْعُ أَبْنَاءَنَا﴾، تعبیر قرآن کریم است. ذات أقدس الهی از حسن و حسین(سلام الله علیهما) به عنوان فرزندان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعبیر کرد، معلوم میشود فرزند دختری مانند فرزند پسری فرزند آدم است.
وی ادامه داد: بنابراین این ایام فرصتهای بسیار مناسبی است و جزء ایام الهی است «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِی أَیامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»؛ همیشه نسیم به ساحل نمیوزد، آن وقت که نسیم هست فرمود خودتان را در معرض آن قرار بدهید! روز مباهله و روز نزول سوره مبارکه «هل أتی» از این قبیل است.
غفلت جوامع اسلامی از مباهله
این در حالی است که روز بزرگ مباهله در جامعه اسلامی ما به فراموشی سپرده شده و کم هستند افرادی که این روز را به یاد داشته و آن را گرامی می دارند.
یکی از طلاب فرانسوی جامعه المصطفی در این باره می گوید: مسلمانان به ویژه شیعیان در فرانسه توجه فراوانی به روز مباهله دارند و این روز را عید بزرگی قلمداد می کنند در حالی که این مساله در ایران به خوبی مورد توجه قرار نگرفته است.
وی می افزاید: شیعیان در فرانسه بسیاری از جشن های خود را در این روز برگزار می کنند و حتی بنده نیز مراسم عروسی خود را به یمن این عید بزرگ در روز مباهله برگزار کردم.
در روز مباهله چه گذشت؟
پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به «ابوحارثه» اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند.
«نجران» بخش با صفایی با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود.
در نامه حضرت محمد(ص) آمده است: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع). از محمد(ص) پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
نمایندگان رسول الله(ص) وارد سرزمین نجران شدند و نامه پیامبر را تقدیم اسقف کردند. وی نامه پیامبر رحمت(ص) را با دقت مطالعه کرد و برای تصمیم نهایی، شورایی مرکب از شخصیتهایی از «سبأ» از قبایل «مذحج»، «عک»، «حمیر» و «انمار» که دارای سرنوشت مشترک بودند، در معبد بزرگ نجران تشکیل داد.
یکی از افراد شورا، فردی به نام «شرحبیل» بود که نظریه پرداز آنها به حساب میآمد. از وی در این خصوص نظرخواهی کردند.
وی در پاسخ اسقف اعظم نجران گفت: من درباره مسائل مذهبی آگاهی چندانی ندارم، ولی ناچارم مطلبی را که میدانم، یادآوری کنم: ما بارها از بزرگان مذهبی خود شنیدهایم که روزی مقام نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که «محمد» از نسل اسماعیل و همان پیامبر موعود باشد.
نظریات گوناگون ارائه شد و برخی نظر به مخالفت و مبارزه با پیامبر(ص) دادند. اسقف نجران که فردی موحّد بود و علاوه بر حضرت عیسی(ع) به پیامبر اعظم(ص) نیز ایمان داشت، ولی این مطلب را پنهان میکرد، هنگامی که دید میخواهند به مدینه بروند و با حضرت محمد(ص) به مشاجره برخیزند، آنان را به خویشتنداری فراخواند.
کرز بن سبره حارثی، فرمانده نظامی آنان، از سخنان اسقف اعظم خشمگین شده، به موضعگیری برخاست؛ ولی اسقف اعظم با درایت و دوراندیشی آنان را موعظه کرد و پیشنهاد داد برای تطبیق صفات پیشگویی شده پیامبر اسلام(ص) و رفع ابهام، به کتاب «جامعه» که بشارتهای پیامبران پیشین در خصوص پیامبر خدا(ص) در آن، مندرج بود، مراجعه کنند. با رجوع به آن کتاب، دریافتند که سخنان اسقف بزرگ درست است.
مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نجران که شامل بیش از 10 نفر از بزرگان آنان بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر به نامهای عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند. تا سه روز، نه پیامبر آنان را به اسلام دعوت کرد و نه آنان از پیامبر اکرم(ص) در این خصوص پرسشی کردند. سفرای نجران دنبال فرصت کافی بودند تا به دقت، پیامبر(ص) و اوصاف وی را که در کتب آسمانی آنان مکتوب بود، بررسی کنند.
پس از سه روز، حضرت محمد(ص) آنان را به اسلام دعوت کرد. آنان گفتند: ای ابوالقاسم، همه نشانیهایی را که در کتابهای آسمانی درباره پیامبر بعد از عیسی(ع) آمده است، در تو یافتیم، مگر یک نشانه را که بزرگترین آنهاست.
حضرت پرسید: چه نشانهای است؟ گفتند: در انجیل چنین آمده است: «او مسیح را تصدیق میکند و به او ایمان دارد». پیامبر(ص) فرمود: من، او را تصدیق میکنم و به او ایمان دارم و گواهی میدهم او پیامبری است که از جانب پروردگارش فرستاده شده و بندهای است که سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختن او به دست خودش نیست.
آنان گفتند: آیا بندگان خدا میتوانند کارهایی را که او انجام میداد، انجام دهند؟ آیا پیامبران قدرت او را داشتند؟ آیا او مردگان را زنده و کورها را بینا نکرد و بیماران مبتلا به پیسی را شفا نداد؟ آیا آنچه را در قلب مردم و خانههایشان ذخیره کرده بودند، به آنان نمیگفت؟ آیا کسی جز خدا، یا پسر خدا توان چنین کارهایی را داشت؟
آنان درباره حضرت مسیح(ع) بسیار غلو کردند. حضرت محمد(ص) در جواب آنان فرمود: برادرم عیسی(ع) همانگونه که گفتید، بود؛ ولی تمام اینها را با اذن خدای عزوجل انجام میداد. او بنده خدا بود و این مطلب برای او ننگ نیست و او نیز از آن ابایی نداشت. او دارای گوشت، خون، مو، استخوان و عصب بود، غذا میخورد و تشنه میشد. پروردگارش یگانه بر حقی است که هیچ مثل و مانندی ندارد.
آنان از پیامبر(ص) پرسیدند: آیا فردی را سراغ داری که بدون پدر به وجود آمده باشد؟ آیه نازل شد و حضرت فرمود: «إِنّ مَثَلَ عیسى عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»
«خلفت عیسی نزد خدا، مانند خلقت آدم است که آن را از خاک آفرید، آن گاه به او فرمود: باش، بیدرنگ به وجود آمد».
در توضیح این آیه، پیامبر اکرم(ص) فرمود: آفرینش آدم شگفتانگیزتر از حضرت عیسی(ع) است. آدم(ع)، بدون پدر و مادر خلق شد و هیچ کاری برای خدا سختتر یا آسانتر از کار دیگری نیست و هر وقت خدا بخواهد چیزی را به وجود بیاورد، فقط به او میگوید: باش و آن چیز سریع به وجود میآید.
مسیحیان نجران گفتند: سخنان تو، ما را قانع نکرد و به آنچه تو میخواهی، ما اقرار نمیکنیم. کار که به اینجا رسید، آِیه مباهله بر پیامبر(ص) نازل شد: «فَمَنْ حَاجّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ»
«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد، بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما، و زنان خود و زنان شما، و خودیهای خویش و خودیهای شما را فراخوانیم، آن گاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم».
هنگامی که مسیحیان نجران، محضر پیامبر(ص) را ترک کردند و به منزلگاه خود در «حرّه» رسیدند، یکی از آنها گفت: مباهله، کار را یکسره میکند. بنابراین قبل از هر چیز بنگرید که ابوالقاسم با چه کسانی برای مباهله میآید؟ آیا با تمام پیروان خود یا با اصحاب با سوادش، یا با افراد متواضع، بیچیز و برگزیدگان دینی خود که تعدادشان اندک است؟ اگر با جمعیت بسیار و با قدرتمندان بیاید، مانند پادشاهان قصد فخر فروشی دارد و ما برنده مباهله هستیم. اما اگر با تعداد اندک از پیروان فروتن و برگزیده خود بیاید، مبادا با آنان مباهله کنیم که به عذاب خداوند گرفتار میشویم.
در 24 ذی الحجه سال دهم هجری بود که حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید: آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم.
پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(ص) ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشتهشدن صلحنامه آنان برگشتند.
پیامبر بعدها فرمود: سوگند به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همگی به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند.
پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، نزد پیامبر(ص) آمده، مسلمان شدند.
روزی که پیامبر خدا(ص) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت من هستند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا» (احزاب آیه 33). همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند.
اعمال روز مباهله عبارتند از غسل، روزه گرفتن، خواندن دو رکعت نماز، که در وقت و کیفیت و ثواب مانند نماز روز عید غدیر است، و اینکه «آیة الکرسی» در نماز مباهله باید تا «هم فیها خالدون» خوانده شود و همچنین خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است، و شیخ طوسی و سید ابن طاووس نقل کرده اند.
نظر شما