خبرگزاری شبستان- رشت، مهری شیرمحمدی؛ به زبان تالشی «خَربُو» تلفظ میشود اما برگردان آن به فارسی میشود؛ «خُرَّم بو». به واقع هم زیبایی محسور کننده «آبشارِ خربو» و جنگلهای اطراف آن به خرمی بهشت میماند. بهشتی که خیلی از مسافران نمیدانند آنسوی ماسوله چه خبر است.
بیشک زیباییهای شهر پلکانی ماسوله آنقدر زیاد هست که مسافران تنها آبشار کوچک انتهای شهر را ببینند و کمتر بسمت ییلاق بروند.
افزون بر آن رفتن به آبشار خربو در ارتفاعات ماسوله، تحمل کوهپیمایی میخواهد و راهنمای بلده راه. با این حال اگر از محلیها کسی حاضر شد، فرصت را برای دیدن یکی از زیبایهای محصور کننده ماسوله از دست ندهید. شاید تنها یک بار فرصت دست دهد تا حدود ۲کیلومتر در کوههای ماسوله پیاده روی کرده و آبشاری را ببینید که از ارتفاع ۲۰متری با شدت به پایین سر ریز میشود.
جالبتر آنکه تا رسیدن به آبشار میتوانید از سایت سنگنوردی، آبشار کوچک خربو و بقعه امامزاده هاشم دیدن کرده و از آب گوارای چشمه ماسوله تناول کنید. خوشبختانه مسیر طولانی و عدم جادهکشی تا آبشار بزرگ خربو باعث شده، هنوز طبیعت بکر منطقه حفظ شود.
سال ۱۳۵۴ هجری خورشیدی بود که شهر تاریخی ماسوله با شماره ۱۰۹۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. حالا اما، شهری که قدمتش به قرن هفتم هجری میرسد، نگین گردشگری گیلان شده است.
خانه های پلکانی به رنگ زرد اُخری و پنجرههای چوبی مشبک هر خواهندهای را به ماسوله دعوت میکند. امروز اگر خبری از معادن آهن و کورههای ذوب فلزات در «کهنه ماسوله» نیست اما هنوز میتوان رد چلنگری و ابزارآلات آهنی دست ساز را در بازار ماسوله دید.
برای رفتن به آبشار خربو ماسوله، بناچار باید بافت بازار ماسوله را طی کرده و بسمت کوه رفت. اما پیشتر، دمی در کنار آبشار کوچک داخل شهر توقف کرده و به چرخش آسیاب آبی ماسوله گوش دهید. آسیابی که سال گذشته بصورت نمادین احیا شد.
کمی بالاتر و در محله «کفی بازار ماسوله»، نانوایی سنتی ماسوله در حال پخت نان سنتی است. صف نانوایی ماسوله شلوغ است. خوردن نان تافتونی که در تنور سفالی پخته شده باشد، مزه به یادماندنی دارد. هرچند مثل گذشته با هیزم پخته نمیشود ولی میارزد که توشه پیادهروی تا آبشار نانی باشد که از آرد با کیفیت پخته شده است.
بیشک مسافرانی که در گذشته پای پیاده و یا با چارپایان از ماسوله تا زنجان و خلخال میرفتند، توشه راه خود را از ۶ نانوایی سنتی ماسوله میخریدند که سال گذشته تنها یکی از همین نانواییها با تنور سفالی احیا شد.
اگر پای رفتن دارید، آبشار خر بو ماسوله در ارتفاعی قرار گرفته که شرجی مرداد کمتر است. از بازار ماسوله که خارج شدید، بسمت جاده آسفالته بالای شهر بروید. کمی جلوتر در شیب جاده، تابلوی راهنمای آبشار و دیگر جاذبههای مسیر آبشار خربو پیداست. آن سوی جاده، پلههای سنگی با نردههای آهنی راهنمای شماست برای آغاز یک پیادهروی در جنگلهای ماسوله.
هرچند رفتن به چنین مسیری برای نخستین بار، بیراهنمای محلی ممکن نیست و گمشدن در ییلاقات ماسوله دردسر آفرین میشود.
اینجا دیگر از رنگ رنگ عروسکهای بافتنی ماسوله و خانه های زرد اُخرا خبری نیست. تا چشم کار میکند، سبزی است. کوههای ستبر ماسوله و تخته سنگهای ستیغ کوه فرصتی شده برای علاقمندان به ورزش سنگنوردی. ۲۳۰ متر که از ابتدای کوه بالا بروید، سایت سنگ نوردی ماسوله پیداست و دوستداران این حرفه که با طناب های آویخته از ستیغ کوه بالا می روند.
عطش گرمای مرداد را میتوان با نوشیدن آب چشمه ماسوله فرونشاند. ۴۰۰متری که از سایت سنگ نوردی دور شدید، از شکاف کوه لولهای آب چشمه را تا پایین دست کشانده است. خنکای آب چشمه اندکی از خستگی را می زداید.
طولانی بودن مسیر وسوسهتان میکند که همان نزدیکی اتراق کنید. بهویژه آنکه نزدیک به چشمه، بقعهای با دیوارهای کاهگلیاش و سکوت گورستان پیرامون، سکنا شدن را وعده میدهد.
پرچین سنگی حیاط بقعه و خنکای سایهسار درختان تنومند اطراف بقعه فرصت خوبی برای آسودن است.
خوشبختانه این بقعه، هنوز بسان بقعه «عون ابن علی» داخل شهر ماسوله نوسازی نشده است. معنویت را میتوان در پس دیوارهای کاهگلی و درب چوبی رنگ و رورفته دریافت.
شاید تنها تزیینات بقعه، پنجرههای ارسی با شیشههای رنگی دیوار شرقی است که در تیرس مسافران نیست. گرههای چوبی این ارسی حتما برساخته هنرمندان ماسوله بوده است.
خروجی حیاط بقعه، تابلوی کوچکی است که نوشته شده:« به طرف آبشار خربو» اگرچه این تابلو دلگرم کننده است، ولی گمان نبرید که آبشار پیش رو، همان آبشار خربو است.
زیرا آبشار کوچکی در همان مسیر قرار دارد که از ارتفاع حدودا ۲۰ متری آب به پایین سرریز میشود ولی میزان آبدهی آن از آبشار اصلی کمتر است.
آب این آبشار از شکاف سنگهای پایین دست، وارد دره ماسوله میشود. تا رسیدن به آبشار اصلی خربو، هنوز ۳۰۰متری باقی است. هرچه جلوتر میروید، به تعداد درختان کهنسال افزوده میشود. و بر تنه ستبر درختان در ضلعی که کمتر نور میتابد، خزههای سبز رشده کردهاند. اینجا هم زندگی انگلی جاری است و پاپیتالهای وحشی، با ساقههای نحیف خود به تنه درختان تنومند تکیه میزنند تا از قبل وی سری در سرها باز کرده و به آسمان فخر بفروشند.
اما آزادی را میتوان در پرندههای ضعیف الجثهای دید که اگرچه نادیدنی، ولی نغمه سرای آرامش زندگی مستقل خود هستند. با دمی سکوت و دقت لابهلای درختان، میتوان بلبلهای ترانهسرا را دید. دیگر تا آبشار راهی نیست. این را میشود از صدای فروریختن آب فهمید. بعد از گذر از یک پیچ، و جایی که از ارتفاع زمین کاسته میشود، آبشار خر بو از شکاف کوه عظیمی فرو میریزد.
صدای شُر شُر فروریختن آب بحدی است که دیگر صداها محو میشود. حوضچه آب تشکیل شده پای آبشار، مجال خوبی است برای فرونشاندن گرمای مرداد. میتوان زیر آبشار رفت و دستها را به آسمان برد و با فروریختن آب، ضربههای سهمگین زندگی ماشینی را از جسم و جان بدر کرد. اینجا فوج فوج آرامش فرو میریزد.
نظر شما