روایتی از اعزام اسرای جنگی به کربلای معلی

هشت سال در اسارت بعثی ها بودند.یک روزمسئول اردوگاه گفت می خواهیم شما را به کربلا ببریم، هیچ یک از اسرا قبول نکردند تا از این سفر بعثی ها به نفع رژیم خود تبلیغات کنند. فکری به ذهنشان رسید و از مسئول اردوگاه تعهد کتبی گرفتندتا این سفر تبلیغاتی نباشد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، از آغاز جنگ حق علیه باطل حدود 39 سال می گذرد. هنگامی که جنگ آغاز شد، خیلی از نوجوانان و جوانان پرچم دار کشور شدند و برای حمایت از این مرز و بوم به جبهه های نبرد رفتند.

 

سال هاست از جنگ گذشته است و هر آنچه که در این هشت سال دفاع مقدس افتاده است در سینه این نوجوانان و جوانان که اکنون میانسال هستند نهفته است.  هنگامی پای روایت ها و خاطرات جنگ آن ها می نشینیم، خاطراتی می شنویم که سال هاست روایت نشده و اگر روایت شود برای هر مخاطبی جذابیت دارد. گاهی هم غفلت از سوی ما است که به خاطرات بها نمی دهیم و تنها به مسایل روتین جنگ توجه می کنیم.

 

به همین منظور پای خاطرات «رضا جوکار» نشستیم. او هشت سال در اسارت بود. از زمانی که 20 سال داشت. اسم مستعار دوران اسارتش «مرتضی» بود. هشت سال در فضای اردوگاهی بودند که همه چیز برای آن ها محدود شده بود، باید با تمام محدودیت ها و فرصت هایی که وجود داشت می ساختند. این محدودیت ها مرتضی و هم بندی هایش را مجبور کرد تا برای خود از شرایطی که دارند فرصت سازی کنند و از تهدیدات هم فرصت بسازند.

 

او از دوران اسارت خاطره ای روایت می کند که در نوع خود جالب و قابل تامل است. این آزاده می گوید: هنگامی که در اسارت بودیم، پایان جنگ را  اعلام کردند. پس از آن بعثی ها به ما گفتند که می خواهیم شما رابه کربلای معلی برای زیارت بفرستیم. ما کمی تامل کردیم چون به بعثی ها اعتماد نداشتیم و گفتیم که ما نمی آییم.

 

جوکار ادامه  می دهد:مسئول اردوگاه از نه گفتن ماهم تعجب کرد وهم عصبانی شد. دلیل را از ما پرسید و گفتیم شما می خواهید از بردن ما به کربلا استفاده ابزاری برای تبلیغات رژیم بعث کنید. مسئول اردوگاه گفت خیر هدف ما این نیست. باز ما قبول نکردیم و گفتیم شما باید با دست خط خود بنویسید که هدفتان تبلیغاتی نیست و از هیچ بنری بر روی اتوبوس استفاده نکنید. او نیز قبول کرد.

 

این آزاده بیان کرد: ما عازم کربلای معلی شدیم، دوستانم  به صورت پازل عکس امام خمینی (ره) را درست کرده بودند و در مسیر از پشت شیشه ها عکس امام را به مردم نشان می دادند. به مسئول اردوگاه ما گزارش دادند که این اسرا از عکس امام در مسیر استفاده می کنند و او نیز به سمت ما آمد و گفت: عکس امام را به من بدهید اما چون به صورت پازل بود، گفتیم هیچ عکسی نداریم و او نیز نتوانست عکسی را پیدا کند. اسرای از شرایط محدود آن دوران به نفع خود و کشور استفاده می کردند.

 

جوکار تصریح می کند:هنگامی به اردوگاه بازگشتیم، یکی از اسرا همانند دستخظی که از مسئول اردوگاه گرفته بودیم، خوشنویسی کرد، آنقدر مهارت داشت که عین دست خط را نوشت. مسئول اردوگاه نزد ما آمد و دست خط خودش را که به عنوان مدرک دست ما بود پس گرفت و ما دست خط کپی را به او دادیم که او متوجه نشد. زمانی هم که قول و تعهد خود را کتمان کرد دستخط اصلی را به او و رئیسش نشان دادیم خودش اصلا فکر نمی کرد همچنین کاری انجام شده باشد. 

 

او بیان می کند: در اردوگاه ما کسانی که فعالیت های فرهنگی و اجتماعی داشتند، حضور داشتند و به ما از لفظ مشاکل یعنی شلوغ کار ها نام می بردند و به ما می گفتند پاسداران خمینی.

 

جوکار تاکید می کند:در حال حاضر روحیه ایثار و گذشت در آزادگان متناسب با سال هایی که در جنگ و اسارت بودند نهادینه شده است. علی رغم اینکه گلایه هایی هم دارند اما در جایی که نیاز به ایثار باشد آزادگان ما پای کار می آیند.

 

اوتصریح کرد: تازمانی که مدیر ما به این باور نرسد که خود پیشقدم در ایثار نباشد به اقشار دیگر جامعه رسوخ پیدا نمی کند مگر اینکه افرادی باشند که الگوهای قویی، ایمان بالا و  روحیه های جهادگری داشته باشند. اگر بخواهیم که به یک فرهنگ تبدیل شود باید این فرهنگسازی از خود مسئولین شروع شود.

 

آن ها هنوز هم از پای ننشستند و به مردم جامعه خدمت و ایثار می کنند، جوکار با دوستانش اردوهای جهادی در مناطق محروم برگزار می کند و در کانون تخصصی بهداشت و درمان، سلامت، روانشناسی، خانواده و فرهنگی به مردم مناطق محروم خدمت می کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کد خبر 820356

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha