به گزارش خبرگزاری شبستان، شاید تا کنون هیچ کتابی به اندازه دن کیشوت این همه مورد عشق و علاقه ملت های گوناگون نبوده است . بسیاری از کتاب ها هست که تنها به یک قوم و ملت اختصاص دارد و از حدود مرز یک کشور فراتر نمی رود ؛ بسیاری دیگر نیز هست که در میان ملل دیگر هم خواننده دارد ولی تنها مورد پسند گروه روشنفکران یا مردم عادی طبقات ممتار است . اما دن کیشوت همه حصار های جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را درهم شکسته و نام خود را با دنیا و بشریت توام ساخته است
دن کیشوت زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذراند. دن کیشوت یکی از نخستین رمانهایی است که به زبانهای نوین اروپایی نوشته شده و سروانتس بخش بیشتر آن را در زندان نوشتهاست. در زمان روایت دن کیشوت نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. دن کیشوت پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که خود را شکستناپذیر می پندارد.
در قسمتی از رمان میخوانیم:
دن کیشوت ادامه داد و گفت: سانکو، تو همچنین باید بکوشی که از این پس این همه ضربالمثل را که بنا به گفتار خود چاشنی میزنی در کلام نیاوری. البته راست است که ضربالمثل کلامی است قل و دل ولی تو، بنا به عادت، آنها را چنان بیربط و بیمورد به کار میبری که به یاوه و هذیان بیشتر شبیه است. سانکو گفت: ای وای! ارباب، این یک درد را فقط خدا میتواند علاج کند، زیرا من به قدر یک کتاب ضربالمثل میدانم و وقتی میخواهم صحبت کنم یک دفعه چندتایی از آنها از دهانم خارج میشود و مثل این است که به هم تنه میزنند تا زودتر بیرون آیند و هر کدام را که زودتر آمدند بر زبان میآورم، ولو بیمورد و بیتناسب باشد.
«دن کیشوت» اثر«میگل دو سروانتس» با ترجمه «محمد قاضی» کتابی است که مطالعه آن به همه توصیه می شوند.
نظر شما