خبرگزاری شبستان، گروه اجتماعی، معصومه بدخشان: کوله بار زندگی را جمع می کند، دست همسر و سه فرزندش را می گیرد و به شهر می آید. آینده خانواده اش را در شهر ترسیم و خانه ای اجاره می کند و صبح تا شب دور میدان شهر می ایستد و منتظر می شود تا کاری یدی به او پیشنهاد بدهند و او کارگری کند.
چند سالی در شهر «بیجار گروس» می ماند اما درآمد کارگری کفاف خانواده را نمی دهد. بهار و تابستان کارگری می کند و پاییز و زمستان به دلیل شرایط جوی بیکار می شود.
شهر حلال مشکلاتش نمی شود. اوضاع تقریبا همان است که در روستا بود. اینجا غربت و دلتنگی برای دیار هم بر بار مشکلات افزوده شده است.
«امید» رویاهایش را در شهر نمی یابد. دلش برای روستایشان تنگ می شود. روستایی که روزی آن را به دلیل نبود کار و آب شرب ترک کرده بود. این بار دیگر به نبود امکانات رفاهی در روستایش فکر نمی کند و تصمیم می گیرد به خانه اش و سرزمینی که به آنجا تعلق دارد برگردد تا آنجا زندگی را بار دیگر از نو شروع کند.
امید 31 سال دارد. اهل روستای «گوندک» کردستان است و سه فرزند دارد. «گوندک» از لحاظ امکانات رفاهی زیر خط فقر است. 45 خانوار در این روستا زندگی می کنند. اینجا تلفن آنتن نمی دهد و راه های ارتباطی در عصر ارتباطات نزدیک به صفر است.
بیشتر مردم در خانه تلویزیون ندارند. جاده هایشان خاکی و صعب العبور است. دور از خانه بهداشت و درمانگاه هستند. با این وجود امید تصمیم می گیرد عطای شهر را به لقایش ببخشد و به گوندک بازگردد.
او با پس اندازی که داشت 25 گوسفند خرید و در روستا دامداری را آغاز کرد. این تعداد گوسفند درآمد چندانی برایش نداشت.
باید بر تعداد گوسفندانش می افزود تا اوضاع بهتر شود. «بنیاد برکت» 30 میلیون تومان به او وام می دهد تا امید بتواند تعداد گوسفندانش را به 45 راس برساند. این بنیاد علاوه بر دادن وام، پشتیبان کاریِ امید هم می شود و به او مشاوره های کارآفرینی ارائه می کند.
زندگی امید در روستا برکت گرفت و او محصولات دامی خود را به شهر می برد و می فروشد. روزی 35 کیلو متر مسیر طی می کند تا در دور میدان شهر این بار محصولات خود را بفروشد. این بار دور میدان ایستادنش با دفعه قبل تفاوت دارد. روزی که به شهر مهاجرت کرده بود برای مردم کار می کرد، کارهای طاقت فرسایی که در آمد ناچیزی داشت. این بار برای خود کار می کند، کاری که خودش آقای خودش است و درآمد خوبی هم دارد.
او از شغلش راضی است و از اینکه توانسته از بنیاد برکت وام قرض الحسنه دریافت کند و شغلش را توسعه دهد خوشحال است.
امید به خبرنگار شبستان می گوید: این روستا خاک و وطن من است. دلم برای این روستا تنگ شده بود. اگر قرار است موفق شوم باید در این روستا موفق شوم. در شهر خبری نیست، فقط رفاه است اما آنجا هم جز کارگری شغلی دیگر نیست. کارگری هم شغلی فصلی است.
او بیان می کند: از بنیاد برکت 30 میلیون تومان وام گرفتم واقعا به زندگیم برکت داد و توانستم تعدادی گوسفند بخرم و از محصولات و زاد ولد آن ها در آمد زایی کنم.
امید با صراحت می گوید: به دلیل نبود کار و آب شرب از روستا مهاجرت کردم. اکنون این مشکلاتم حل شده است در روستا زندگی بهتری از شهر دارم و یکی از دلایل مهاجرت معکوسم اشتغالزایی بود.
اما او از امکانات رفاهی روستا راضی نیست و می گوید: مدرسه در روستا نداریم، فرزندم برای رفتن به مدرسه 30 کیلو متر راه طی می کند و در کلاس درس خسته است. امیدوارم اکنون که با همت بنیاد برکت در روستای ما اشتغال زایی شده است، دستگاه های دیگر هم امکانات بهتری را به روستای ما بیاورند مثل مدرسه و جاده آسفالت و مرکز در مانی.
مهمترین علتی که مردم از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر مهاجرت می کنند بیکاری است. اگر طرح های مختلف اشتغالزایی در روستا ها و شهرستان های کوچک اجرا شود نه تنها شاهد مهاجرت نخواهیم بود بلکه شاهد خواهیم بود «امید»ها به روستاهایشان باز می گردند و برای آبادی روستا تلاش می کنند.
یکی از نهاد ها که تلاش های خوبی در زمینه اشتغالزایی کرده است بنیاد برکت است. ستاد اجرای فرمان حضرت امام (ره) با اجرای طرح های اجتماع محور کمک زیادی به مهاجرت معکوس در مناطق روستایی و محروم کرده است. این بنیاد در سال 1397 توانست با ایجاد 10 هزار طرح اشتغال زایی 40 هزار فرصت شغلی ایجاد کند. در سال 1398 نیز تلاش دارد تا با ایجاد 30 هزار طرح اشتغالزایی 27 هزار فرصت شغلی در مناطق روستایی و محروم ایجاد کند.
بی شک تنها راهِ آبادانی روستاها، رونق کار و تولید در این مناطق است. توسعه واقعی در هر کشوری از روستاها و شهرهای کوچک آغاز می شود و آبادانی واقعی از روستاها شکل می گیرد.
نظر شما