روایت جذاب غلامان از ولیعهدی امام رضا(ع)

«کتاب شب» رادیو تهران به مناسبت دهه کرامت کتاب «اعترافات غلامان» حمیدرضا شاه آبادی را با صدای بهروز رضوی بازخوانی می کند؛ کتابی که از زاویه ای متفاوت به زندگی امام رضا(ع) می نگرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، با آغاز «دهه کرامت»، رسانه های مختلف در تکاپوی تولید ویژه برنامه هایی مرتبط با این هفته و ولادت حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هستند.

 

شبکه های مختلف رادیویی هم از این قاعده مستثنی نیستند. برنامه «کتاب شب» رادیو تهران که هرهفته به معرفی و بازخوانی کتاب هایی از ایران و جهان می پردازد، یکی از برنامه هاییی است که به مناسبت دهه کرامت، بازخوانی رمان «اعترافات غلامان» را در دستور کار قرار داده است.

 

«اعترافات غلامان» رمانی از «حمیدرضا شاه آبادی» است که به ماجرای ولیعهدی امام رضا(ع) و سفر ایشان از مدینه به مرو از زاویه ای متفاوت نگریسته است: از دید غلامان؛ غلامانی که با امام رضا(ع) همراه شده اند اما در واقع از سوی مامون ماموریت یافته اند تا امام را به شهادت برسانند. این کتاب در سال ۸۹ برای نخستین بار از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. 

 

شاه آبادی که به تاریخ علاقه ای بسیار دارد(این را می توان در مقالاتی که به نگارش درآورده به خوبی مشاهده کرد) و تاکنون چندین مجموعه رمان و مجموعه داستان با درون مایه تاریخی و دینی برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده، در «اعترافات غلامان» داستان خود را از زبان غلامان دربار مامون روایت می کند. این زاویه دید موجب شده داستان تاریخی کمتر شنیده شده درباره زندگی امام رضا(ع) به رمانی جالب توجه و جذاب برای نوجوانان بدل شود. 

 

نکته جالب توجه دیگر درباره این کتاب،‌ بازخوانی رویدادهای سیاسی اجتماعی دوران ولایتعهدی امام رضا(ع)، زیرپوست روایتی چندوجهی است که به مخاطب نوجوان اثر کمک می کند از چند منظر به رویدادهای تاریخی بنگرد که از این نظر با نوعی لذت کشف تاریخ همراه است. 

 

از سوی دیگر نویسنده توانسته برخلاف روند رایج در کتاب های دینی، مفاهیم مورد نظر خود را غیرمستقیم، در متن رویدادها و دیالوگ ها جای دهد تا لطمه ای به وجه داستانی کتاب وارد نشود. 

 

«کتاب شب» رادیو تهران که از امشب 15 تیرماه آغاز می شود و تا پنج شنبه 20 تیر ادامه می یابد. این برنامه هر شب از ساعت 23:30 تا 24  میزبان بازخوانی «اعترافات غلامان» با صدای «بهروز رضوی»، صداپیشه شناخته شده رسانه ملی است.

 

در پایان برای آشنایی بیشتر علاقمندان، بخش هایی از کتاب «اعترافات غلامان» از نظر می گذرد: 

«فراز 1:
ما سی غلامیم که آنچه را در آن سه سال بر ما رفت مرور می کنیم...
- من با رجاء ابن ابی ضحاک مأمور رفتن به مدینه بودم.
- من میان هزاران کاتب نیشابوری بودم.
- من نزدیک اولین صاحب منصبی بودم که چکمه هایش را برید.
- من هنگام نماز باران کنارش بودم.

ص 12 فراز 2:
رجاء گفت: بفرمایید ابالحسن! بفرمایید بالای سفره بنشینید...
امام ... به رجاء گفت: اگر کنار سفره تان برای غلامان هم جا هست مهمان شما هستم. اگر نه، کنار برادرانم می نشینم...
رجاء ... گفت: منظورتان از برادران، غلامان که نیستند!
علی بن موسی گفت: درست همین منظور را دارم...
رجاء گفت: یعنی می خواهید با غلامان سیاه همسفره شوید؟
علی بن موسی جواب داد: جدم رسول خدا ... نخستین چیزی که به ما آموخت بعد از یگانگی پروردگار آن بود که هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به خاطر تقوا و پرهیزگاری اش.

ص 27 و 28فراز 3:
گفتم: شنیده ام که خلیفه مأمون به علی بن موسی پیشنهاد کرده اصل خلافت را قبول کند، اما او نپذیرفته.
زهر خندی زد و جواب داد: مردی که به طمع خلافت برادر خود را آن گونه فجیع کشته، آیا خلافت را به راحتی به دیگری واگذار می کند؟ تو باور می کنی که مأمون آن همه جنگ و خونریزی را پشت سر گذاشته تا خلافت را به علویان ارزانی کند؟

ص 34 فراز 4:
عده ای می گفتند... خلیفه قصد دارد با این کار ستمی که پدرش، هارون الرشید بر موسی بن جعفر، پدر علی بن موسی روا داشته جبران کند...
عده ای نیز می گفتند خلیفه علی بن موسی را با این سودا به مرو آورده که شورش های علویان را در سراسر سرزمین خود بخواباند و بالاخره گروهی اعتقاد داشتند خلیفه با یان کار به آل عباس و خویشاوندانش ضرب شست نشان می دهد. آل عباس به خیانتی که امین در حق مأمون روا داشت اعتراض نکردند و حال خلیفه ولیعهد خود را از میان مردمی جز آل عباس انتخاب کرده تا از ایشان انتقام بگیرد.

ص 62 و 63فراز 5:
فضل... گفت: عجالتاً فرمان بدهید نماز خواندن را به دیگری بسپارد و خود برگردد.
خلیفه حیرت زده گفت: این افتضاح است. نخست او را با آن همه جاه و جلال اعزام نماز کمی و بعد از میانه راه بازگردانیم؟
فضل... گفت: اگر تن به این فضیحت ندیهم باید فاجعه ای بزرگ را به جان بخریم!
خلیفه خشمگین فریاد کشید: اما این پیشنهاد تو بود. تو بودی که گفتی علی بن موسی را میان مردم ببر تا او را از نزدیک ببینند و لمس کنند. آن وقت قداستش می شکند.

ص 74 و 75فراز 6:
من غلامم و فکر نمی کنم. شاید اگر خوب فکر کرده بودم پیشاپیش می دانستم که عاقبت فضل چنین خواهد شد. چرا که رفتار خلیفه پس از شکست امین، آل عباس و خویشاوندان او را سخت آزرده بود. عباسیان نیز دلیل اصلی رفتارهای خلیفه را فضل بن سهل می شناختند. حتی وقتی خلیفه علی بن موسی را به ولیعهدی خود برگزید... عباسیان... تقصیر این کار را به گردن فضل انداختند و خوب فهمیده بود که اگر روزی خلیفه تصمیم به آشتی با خویشاوندانش بگیرد، قبل از هر چیز باید فضل بن سهل را از سر راه خود بردارد.»

کد خبر 806400

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha