امام محمد باقر (ع) دریای علم و معرفت آل الله

امام محمد باقر (ع) فرمودند: بدانید که پاداش هر کس از شما که در انتظار این امر (ظهور قائم آل محمد (ص)) باشد، مانند پاداش روزه دار شب زنده دار است.

 

خبرگزاری شبستان // فارس
 

هفتم ذیحجه سالروز شهادت امام محمد باقر (ع) است، امامی که دریای علم و معرفت بود، امام خمینی (ره) در وصیت نامه خویش می نویسد: "ما مفتخریم، باقرالعلوم (ع) که بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خداوند تعالی و رسول (ص) و ائمه معصومین (ع) مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ما است."

 

ولادت حضرت امام محمد بن علی (ع)

تولد حضرت باقر (ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه از مادری به نام فاطمه که دختر امام حسن مجتبى (ع) بود زاده شد، پدر ایشان امام علی بن الحسین (ع)، حضرت زین العابدین، امام چهارم شیعیان جهان است، حضرت باقرالعلوم (ع) در زمان کودکی در کنار پدر و جد بزرگوارش به کربلا رفت و یکی از شاهدان عینی این واقعه جانگذار بود.
 

دوران عمر آن حضرت را می توان به سه بخش زیر تقسیم کرد که سه سال و 6 ماه و 10 روز همراه با جدشان امام حسین (ع)، 34 سال و 15 روز با پدرشان امام سجاد (ع)، 19 سال و 10 ماه و 12 روز مدت امامت خود ایشان بود.
 

القاب ایشان

نام مبارکش محمد بود، لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت، ایشان پیشوای پنجم شیعیان جهان بودند و از القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کرده اند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است، کنیه امام ابوجعفر بود.
 

دوران امامت

دوران امامت امام محمد باقر (ع) از سال 95 هجرى که سال شهادت امام زین العابدین (ع) است آغاز شد و تا سال 114 هجری ادامه داشت، این بزرگوار در طول مدت 19 سال و چند ماه امامت خود شاگردان بزرگی را به اسلام معرفی کردند.
 

در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفرصادق (ع) مسائلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است.
 

قاضی ها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید می آیند و فقه، قضا، عقاید، کلام و اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می کنند، تعلیمات قرآنى، به ویژه مسئله امامت و ولایت را که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على (ع) متوجه کرده بود و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى و دین به دنیا فروشان برگرفته بود، به انحراف می کشاندند و احادیث نبوى را در بوته فراموشى قرار می دادند ،برخى هم پای خود را فراتر گذاشته و احادیثى به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می کردند.


بدین جهت امام محمد باقر (ع) و پس از ایشان امام جعفر صادق (ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسى، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى و معارف حقه بهره جستند، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایه ریزى کردند.


ابوجعفر امام محمد باقر (ع) متولى صدقات حضرت رسول (ص) و امیرالمومنین (ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم می کرد و اداره آنها را از جهت مالى به عهده داشت.


سیره عملی امام محمد باقر (ع)


امام باقر (ع) داراى خصال ستوده و مودب به آداب اسلامى بود، سیرت و صورتش ستوده داشت، پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید و در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود.


از آن حضرت می پرسیدند: "جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنى؟"
 

پاسخ میدادند: "مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود، من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم."


ایشان بسیار گشاده رو و با مومنان و دوستان خویش برخورد بود، با همه اصحاب مصافحه می کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می نمود و می فرمود: "مصافحه کردن کدورت هاى درونى را از بین می برد و گناهان 2 طرف را همچون برگ درختان در فصل خزان می ریزد."


امام باقر (ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مومنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى کمال مواظبت را داشت، همواره سنت های رسول الله (ص) را در بین مردم معرفی و زنده می فرمود، در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستان ها بیرون می رفت و باکارگران و کشاورزان زمین را براى کشت آماده می ساخت و آنچه ازمحصول کشاورزى به دست می آورد را در راه خدا انفاق می فرمود.


فرمایش پیامبر (ص) بر نشر معارف اسلامی


نقل شده است، روزى جابر بن عبدالله انصارى که در آخر عمر 2 چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد (ع) شرفیاب شد، صداى کودکى را شنید، پرسید کیستى؟ فرمود: "من محمد بن على بن الحسینم"، جابر گفت: "نزدیک بیا، سپس دست او را گرفت و بوسید." و عرض کرد: روزى خدمت جدت رسول خدا (ص) بودم، ایشان فرمودند: "شاید زنده بمانى و محمدبن على بن الحسین (ع) که یکى از اولاد من است ملاقات کنى، سلام من را به او برسان و بگو؛ خدا به تو نور حکمت دهد، علم و دین را نشر بده."


برگی از فضایل امام محمدباقر (ع)


در یکى از سال ها که هشام بن عبدالملک، خلیفه اموى، به حج می آید، جعفر بن محمد، امام صادق (ع) در خدمت پدر خود، امام محمد باقر (ع) نیز به حج می رفتند، روزى در مکه حضرت صادق (ع) در مجمع عمومى سخنرانى می فرمود و در آن سخنرانى تاکید بر سر مسئله پیشوایى و امامت و اینکه پیشوایان بر حق و خلیفه هاى خدا در زمین ایشان ند نه دیگران و اینکه سعادت اجتماعى و رستگارى در پیروى از ایشان است و بیعت با ایشان و نه دیگران.


این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود، آن هم در مکه در موسم حج، طنینى بزرگ می یابد و به گوش هشام می رسد، هشام در مکه جرات نمی کند و به مصلحت خود نمی بیند که متعرض آنان شود، اما چون به دمشق می رسد، مامور به مدینه می فرستد و از فرماندار مدینه می خواهد که امام باقر (ع) و فرزندش را به دمشق روانه کند و چنین می شود.


حضرت صادق (ع) می فرماید: چون وارد دمشق شدیم، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبید، هنگامى که به مجلس او درآمدیم، هشام بر تخت پادشاهى خویش نشسته و لشکر و سپاهیان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود و در 2 صف دربرابر خود نگاه داشته بود، نیز دستور داده بود تا آماج خان هاى (جاهایى که در آن نشانه براى تیراندازى می گذارند) در برابر او نصب کرده بودند و بزرگان اطرافیان او مشغول مسابقه تیراندازى بودند.


هنگامى که وارد حیاط قصر او شدیم، پدرم در پیش می رفت و من از عقب او می رفتم، چون نزدیک رسیدیم، به پدرم گفته شد: شما هم همراه اینان تیر بیندازید، پدرم فرمود: "من پیر شده ام، اکنون این کار از من ساخته نیست اگر من را معاف دارى بهتر است."


هشام قسم یاد کرد، به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیغمبر خود گرامى داشت، تو را معاف نمی دارم، آنگاه به یکى از بزرگان بنى امیه امر کرد که تیر و کمان خود را به امام دهد تا ایشان هم نیز در مسابقه شرکت کند.


پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و یک تیر بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشید و بر میان نشانه زد، سپس تیر دیگر بگرفت و بر فاق تیر اول زد تا آنکه 9 تیر پیاپى افکند، هشام از دیدن این چگونگى خشمگین شد و گفت: نیک تیر انداختى اى ابوجعفر، تو ماهرترین عرب و عجمى در تیراندازى، چرا می گفتى من بر این کار قادر نیستم، بگو، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است.


پدرم فرمود: "میدانى که در میان اهل مدینه، این فن شایع است، من در جوانى چندى تمرین این کار کرده ام."


سپس امام صادق (ع) اشاره میفرماید که هشام از مجموع ماجرا غضبناک شد و عازم قتل پدرم شد، در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر (ع) سخن می گوید.


امام باقر (ع) درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامى باید چگونه باشد، سخن فرمودند، اینها همه هشام را که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام بیش از پیش ناراحت می کند و بعضى نوشته اند که هشام لعین، امام را در دمشق به زندان افکند و چون به او خبر می دهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام (ع) شده اند، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدینه می کند.


در همین اثنا پیکى سریع، پیش از حرکت امام از دمشق، می فرستد تا در آبادی ها و شهرهاى سر راه همه جا علیه آنان امام باقر و امام صادق (ع) تبلیغ کنند تا بدین گونه مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تاثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند، با این وصف امام (ع) در این سفر از تماس با مردم حتى مسیحیان و روشن کردن آنان غفلت نمی کند.


جالب توجه است که امام محمد باقر (ع) وصیت می کنند به فرزندش امام جعفر صادق (ع) که مقدارى از مال او را وقف کند، تا پس از مرگش، تا ده سال در ایام حج و در منى محل اجتماع حاجی ها براى رمى جمرات و قربانى کردن براى او محفل عزا اقامه کنند.


به گفته علامه امینى، صاحب کتاب الغدیر، این وصیت براى آن است که اجتماع بزرگ اسلامى، در آن مکان مقدس با پیشواى حق و رهبر دین آشنا شود و راه ارشاد در پیش گیرد و از دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد، و این نهایت حرص بر هدایت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى.


شهادت امام باقر (ع)


حضرت امام محمد باقر (ع) 19 سال و 10 ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین (ع) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى، تعلیم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم، اجرا کردن سنت هاى جد بزرگوارش در میان خلق، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم که تنها خلیفه راستین خدا و رسول (ص) در زمین است، پرداخت و لحظه اى از این وظیفه غفلت نفرمود.


سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و به شهادت رسید، پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع در کنار پدر بزرگوارش به خاک سپردند.


فرزندان آن حضرت


فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند، ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر بود، ابراهیم و عبیدالله که از ام حکیم بودند و هر 2 در زمان حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند، على و زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند.


پنج دستور از امام باقر (ع) به شیعیان

گروهی از شیعیان، می خواستند از حجاز به عراق بروند، در مدینه به حضور امام محمد بن علی (ع) رسیدند و تقاضا کردند آن حضرت، آن‌ها را نصیحت کنند، امام باقر (ع) آن‌ها را چنین نصیحت کرد:
 

1- باید توانمندان شما به ناتوانان کمک کنند.
 

2- باید ثروتمندانتان به مستمندان نیکی کنند.
 

3- راز و امر (امامت) ما را آشکار نسازید. (چرا که عصر تقیه بود و تشییع در خطر شدید حکومت های زمان قرار داشت).
 

4- وقتی که حدیثی از ما به شما رسید، توجه و دقت کنید که اگر یک یا دو دلیل از قرآن، برایش جستید، آن را بپذیرید وگرنه نسبت به آن توقف کنید،‌ سپس در فرصت مناسب، از ما بپرسید تا صحت آن بر شما روشن گردد.
 

5- بدانید که پاداش هر کس از شما که در انتظار این امر (ظهور قائم آل محمد (ص)) باشد، مانند پاداش روزه دار شب زنده دار است.


پایان پیام/
 

کد خبر 80569

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha