خبرگزاری شبستان- رشت، مهری شیرمحمدی؛ روستای کاکرود، یک سال پس از سیل ویرانگر 25خرداد. سیلی که همراه با رانش زمین 15 میلیارد تومان خسارت مالی به جا گذاشت وجان چهار نفر را گرفت. جسد باران کوچولو، هیچگاه پیدا نشد.
حالا اینجا در کاکرود، هنوز گلایه محلیها از عدم جبران خسارتها باقی است. گلایهای که رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی گیلان نیز فروردین ماه امسال در جلسه شورای برنامهریزی مطرح کرد و متذکر شد؛ با توجه به چهار میلیارد اعتبار اختصاص یافته برای جبران سیل، وجود این مقدار از مشکلات قابل قبول نیست و چرا هنوز مشکلات این منطقه مرتفع نشده است. (سایت تابناک)
منطقه رحیم آباد و اشکورات، در جنوبیترین نقطه شهرستان رودسر و در سلسله جبال البرز، بیشترین خسارت را در سیل دید.
رحیم آباد پیش از این نیز به دلیل احداث سد بزرگ بر رودخانه پلرود بر سر زبانها افتاده بود. نرسیده به تجهیزات کارگاهی سد و در آخرین محدوده شهری، تابلوی احداث سد به پیمانکاری قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) پیداست.
ترانهای که فریدون پوررضا میخواند، بیدلیل نبود. موقعیت کوهستانی، موجب شده؛ "رحیم آباد هی زنه باد هی زنه باد". خنکای نسیم تابستانی از کوههای رحیمآباد هر خوانندهای را بسمت کوههایی میکشاند که در تابستان هم پربرف است.
به گفته اهالی، اشکورات سفلی، علیا و مرکزی حدود 87 آبادی پراکنده در کوهها دارد. اگر از قلههای پربرف بگذریم، سردی آب رودخانهها و غارهای خنک کوههای اشکورات در تابستان را نمیتوان نادیده گرفت.
حکومتهای آل بویه و آل زیار، تاریخ سرسختی این منطقه را روایت میکند. از روستای زیاز، مرکز اشکور سفلی که بگذریم، از میزان پوشش گیاهی کاسته میشود. و هرچه پیچهای تند جاده را میشکافید از ارتفاع زمین از سطح دریا کاسته شده و به آسمان نزدیک میشوید.
اینجا در ییلاق اشکورات شعلههای خورشید، تیغ میزند. بستر رودخانه از ته دره پیداست و چاک چاک کنارههای رود در اثر فروکش کردن سیلاب پارسال. و برداشت شن و ماسه از بستر رود که از کوه هم آسان شده است. اینجا کوه به بهانه کاستن از پیچ جاده اندک اندک بلعیده میشود و تابلوهای تبلیغاتی شرکتهایی که به آنها اجازه برداشت شن و ماسه داده شده در حاشیه جاده نمایان است.
اگرچه بخش های آسیب دیده جاده -که بر اثر رانش زمین در سیل پیشین مرمت شده - اما جابجا ریشه درختانی که بر اثر شسته شدن کوه در حریم جاده مردهاند، پیداست. امیدی به مهربانی با طبیعت از سوی آدمها نیست. از خشم طبیعت چه گلایه که اینهمه جفا را یکمرتبه ویرانگرانه فرو میریزد.
در کنارههای جاده، عطر "نان کماج" میپیچد. مشتهای گرهکرده زنی از ییلاق سجیران، بر گرده خمیر مینشیند، خمیری از مخلوط آرد گندم، شیر، ماست و شکر و اندکی زرده تخم مرغ مالیده بر روی آن که بر تنور مینشیند و فروش هر دانه کلوچه محلی بقیمت هزار تومان.
کمالی، یکی از اهالی روستای درگاه میگوید: کماج، سنتیترین شیرینی ییلاق است که در گذشته بجای شکر با عسل خمیر آن شیرین میشد.
تنها کماج نیست، اینجا عطر گل گاو زبان و فندقهای سرخ گردشگران را مدهوش میکند. کوهنوردان و طبیعتگردانی که در جستجوی طبیعت بیکراند، ستیغ کوهها و عمق درهای " آب دیو چال" و" شوئیل" کشش عجیبی دارد. تونلهای سهگانه شوئیل را که رد کنید، تا کاکرود راهی نیست.
پیچ تند جاده از وسط رودخانه کاکرود میگذرد. بر روی پلی با دو دهانه که آب کاکرود از زیر آن عبور میکند. انگار همین دیروز بود که گل و لای شسته شده طغیان رود، دهانههای پل را بسته بود. حریم همین پل جان سپردن چهار تن از هموطنان را روایت میکند و تابلوی یادبود جان سپردگان بر روی پل به یاد باران، دخترکی که هیچگاه جسدش پیدا نشد و پلی که بعد از وی نام " باران " بخود گرفت. خشم کاکرود، بدجوری به جان خانواده باران افتاد.
اگر در پایین دست، عروس شالیزار دامن سبز خود را بر آب گسترده و خوشههای برنج به بلندای آفتاب قد کشیدهاند، درآمد کوه نشینهای گلهدار کاکرود با طرحهای حفاظت از منابع طبیعی، کاهش پیدا کرده است. این را یکی از گالشهای چوپان میگوید.
درختان تنک روییده بر صخره های کوه را نشان داده و میافزاید: دهههای قبل هر چوپان چندنفر کارگر همراه داشت که بالای کوه رفته و با چوب برگهای درختان را پایین میریخت تا گلههای گوسفند سیر شوند. اینجا زمین مرتع کم است و شیب تند کوه را عمدتا باغهای فندق کاشتهاند.
وی از توسعه کشت گیاهان دارویی بویژه گل گاو زبان در سالهای اخیر میگوید و اینکه سال گذشته از کشاورزان کیلویی 200 هزار تومان میخریدند. قیمت فروش گاو زبان در عطاریهای داخل شهر را نمیدانست و گرنه پینه دستانش بیشتر چاک بر میداشت.
وی دیگر گیاهان دارویی خودرو در منطقه را هم نام میبرد؛ کنگر، همیشه بهار، گل پر، گزنه، گون، باباآدم و قارچهای خوراکی.
پیرمرد باغداری را میبینم که گیاه خودرویی را از کنار مانداب چیده و بر دستانش میمالد. بقول خودش گیله تجربه: گیاه خنش تند است و با طبع گرم. موقع تمیز کردن حریم درختان فندوق، خار بدستانم رفته، خنش میمالم. فردا محل فرورفتن خارها ورم میکند و با اندک فشاری، خار بیرون میآید.
زحمت دستان پینهبسته خود و پدرانش، باغ فندوقی است با درختان صد ساله در حریم رودخانه کاکرود و البته درختان اصلاح شده دیگری که خودش کاشته است.
علی کاظمی سال 54 مدیر مدرسه کاکرود بود با 116دانش آموزی که از آبادیهای اطراف هم میآمدند، اما حالا دانش آموزان کاکرود به عدد انگشتان دست هم نمیرسد.
روایت این معلم بازنشسته از سیل پارسال شنیدنی است؛ یک ربع بیشتر طول نکشید. 5و 20دقیقه عصر شروع شد. هرچند تعطیلات عید فطر بود ولی خدا رحم کرد بخاطر بازی فوتبال همانروز، مسافران کمتری در اطراف رودخانه بودند و گرنه تعداد کشتهشدگان بیشتر میشد.
سر باغ بودم که ناگهان تندآب را دیدم که موج میزند، درب آهنی باغ را یکجا کند. جلوتر دوتا خانه چوبی نزدیک به رودخانه بود که آب برد.
کاظمی که خود بر بلندای کوه پناه برده بود، هرچند از سیل در امان ماند ولی به یاد دارد مصیبتهایی را که به جان و مال مردم منطقه افتاد.
وی سنگهای بزرگ افتاده در حریم رودخانه را نشان میدهد و میگوید: این سنگها یادگار سیل پارسال است. کوههای این منطقه سست است و همین که سیلاب پایین آمد، من از شکاف دره میدیدم این سنگها را هم باخود میغلتاند.
باغدار دیگری که خانهاش در رحیم آباد است، روایتهای مشابهی دارد از سستی و رانش زمین و نگران سد پلرود است که بعد از سیل پارسال بر وحشت اهالی افزوده است.
وسط رودخانه کاکرود میروم. برف از ستیغ کوه، هویداست و سردی آب بحدی است که ایستادن در آب، در گرمترین ماه سال بیش از نیم ساعت ناممکن میشود. عمق آب کم شده نه فقط بخاطر کاهش بارندگی در خردادماه که مردم انتظار داشتند، بلکه باغهای فندوق اهالی نیازمند آبیاری است.
مسئولان گیلان بعد از سیل کاکرود، هشدارها دادند از اینکه نباید در بستر و مسیر رودخانه مجوز ساخت و ساز صادر کنیم. یکسال از سیل کاکرود میگذرد و همچنان شاهد ساخت و ساز در دل کوه و جنگلهای گیلان هستیم که معلوم نیست کدام مسئول صادر کرده!
بعد از فاجعه سیل نوروز در استان گلستان و به زیر آب رفتن آق قلا، حالا وحشت مردم رحیم آباد از احداث پروژه ملی سد پلورو بیشتر است تا خشک شدن شالیزارهایشان .
نظر شما