به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، آیتالله «سید احمد علمالهدی» امروز(شنبه ۸ تیر) در اجتماع عزاداری شهادت امام جعفر صادق (ع) که در حرم امام رضا (ع) برگزار شد با بیان اینکه وظایف اصلی امامت و ولایت هیچ تفاوتی با هم ندارد، اظهار کرد: پهنه معرفتشناسی ما نسبت به ائمه باید هم وزن پهنه احساس و عشق ما باشد، آن مقداری که ما ائمه را دوست داریم و به آنان عشق میورزیم، به همان اندازه باید معرفتشناسی ما به مقام ولایت اهلالبیت کامل بشود، وجود مقدس امیرالمؤمنین تا امام عسگری، دوره امامت آنان ۲۵۰ سال بوده، از سال ۱۱ هجرت که پیغمبر اکرم رحلت فرمودند تا غیبت امام زمان (ع) و شهادت امام حسن عسگری، اگر امامت ائمه را بررسی کنیم، مجموعه اینها را در زندگی یک انسان ۲۵۰ ساله مشاهده میکنیم.
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی با تأکید بر اینکه سیره و عملکرد ائمه هیچ تفاوتی با هم ندارد، خاطرنشان کرد: کسی که ۲۵۰ سال عمر کند، در هر فصل از حیاتش با وضعیت متفاوتی روبروست که برخورد او با فصل دیگر عمرش متفاوت است، در همین زندگی ۷۰، ۸۰ ساله انسان نیز اشخاص در موقعیتهای مختلف، با جریان خاصی روبرو هستند و برحسب همان جریان و شرایط در زندگی فعالیت و موضعگیری دارند.
وی اضافه کرد: ۲۵۰ سال عمر مقام ولایت از نظر امام حاضر از وجود امیرالمؤمنین تا امام عسگری، گویی یک انسان ۲۵۰ ساله زندگی کرده است، هیچ تعارض و هیچ تناقضی در روش و سیره زندگانی ائمه معصومین وجود نداشته.
آیتالله علمالهدی با بیان اینکه این ۲۵۰ سال به ۴ دوره تقسیم میشود، افزود: دوره اول، دوره سکوت و همکاری، از رحلت پیغمبر تا خلافت امیرالمؤمنین (ع)، دوره دوم، دوره اقتدار و مظلومیت، از امیرالمؤمنین (ع) تا صلح امام حسن (ع)، دوره سوم، دوره سازندگی کوتاه مدت از صلح امام حسن (ع) تا قیام عاشورا و دوره چهارم، دوره سازندگی بلند مدت از امام سجاد (ع) تا امام عسگری (ع) این ۴ دوره را سیره اهلالبیت بهعنوان عمر یک انسان ۲۵۰ ساله تشکیل میدهد.
امام جمعه مشهد اظهارداشت: در دوره چهارم که از امام سجاد (ع) شروع شد، مسئله از سازندگی جامعه اسلامی بر اساس تجدید انقلاب پیغمبر آغاز شد، نتیجه انحرافاتی که رهبری از روز سقیفه بنی ساعده پیدا کرده بود و حاکمیت طواغیت فاسدی که بر اریکه اداره اسلام تکیه کرده بودند، تغییر بینشها نسبت به اسلام و دین بود.
وی با بیان اینکه مردم دیگر به اسلام بینش مکتبی نداشتند، اظهار کرد: مردم به اسلام بهعنوان یک مکتب و برنامه تدوینی آسمانی برای زندگی و جریان راهبرد انسان زیستی خودشان نگاه نمیکردند، معتقد بودند اسلاماتز قدرت بود که پیغمبر به اسم دین و وحی آورد، بر تمام قبایل و سرزمین عرب مسلط شد، حاکمیت امپراتوری به وجود آورد و این تز قدرت به نام اسلام عبارت است از حاکمیت قلدرمؤابانه هر طاغوتی که با تکیهبر قلدری و گردنکلفتی بتواند حکومت کند.
آیت الله علم الهدی دوره چهارم این انسان ۲۵۰ ساله را دوره تجدید یک انقلاب توصیف کرد و گفت: در این دوره بنا شد یک انقلاب به وجود بیاید، بینشهای مردم نسبت به اسلام متحول بشود و بر حسب تحولی که مردم در بینش خودشان نسبت به اسلام پیدا میکنند، جریان رهبری امت در مسیر اصلی و وحیآسای خودش که خط امامت هست، قرار بگیرد.
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: امام سجاد (ع)، افکار، اذهان و گرایشها را متوجه معنویات قدسی اسلام در رابطه با خدا کردند، بعد از امام سجاد (ع)، زمینه برای اینکه مردم نسبت به اسلام بهعنوان یک مرام فکری، آیین فرهنگی و جریان برنامه انسان زیستی نگاه کنند، آماده شد، وجود مقدس امام باقر (ع) در امامت خودشان دست به انقلاب فرهنگی زدند، یعنی در سایه آموزش امام باقر (ع)، بینشها متوجه شئون علمی و فکری اسلام شد که این مدت را چند سال هم امام صادق (ع) در ابتدای امامت خودشان ادامه دادند اما اصل هدف این بود که بینش، دین و رشد دینی، اجتماعی و سیاسی مردم بهطرفی برود که اسلام و امت اسلام در خط امامت و حاکمیت ولایی قرار بگیرد.
امام جمعه مشهد با بیان اینکه بالا رفتن سطح بینش مردم سبب تضعیف حکومتهای طاغوتی شد، گفت: بنیامیه رو به ضعف رفت، نه ضعف یک سلسله حکومتی و انقراض جریان موروثی حاکمیت، ضعف بنیامیه معلول بالا رفتن سطح بینش مردم بود که از دیدگاه مردم، اسلام دیگر تز قدرت نبود، ارزش برای قلدری نبود، ارزش برای گردنکلفتی، شمشیر و قداره کشی نبود، مردم بهطرف اهلبیت پیغمبر آمدند چون در سایه امامت امام سجاد (علیهالسلام)، امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام)، مردم اسلام را تلفیقی از فکر، فرهنگ، تربیت انسان و انسان زیستی دیدند.
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی ادامه داد: گرایش به خاندان پیغمبر بنیامیه را کنار زد، وابستگی مردم به اینکه اسلام را در فکر، علم، تقوی، عبادت و زهد دیدند، سبب شد مردم بهطرف اهلبیت پیغمبر آمدند و قصه به انقراض بنیامیه انجامید اما متأسفانه در این حرکتی که در مردم به وجود آمد، شیطنتی انجام گرفت مثل شیطنت روز سقیفه بنی ساعده، همانطور که انقلاب پیغمبر دچار ارتجاع شد، انقلاب شدیدی که بهوسیله این انسان ۲۵۰ ساله شروع شده بود، متأسفانه دچار انحراف شد.
وی افزود: روزی که بنا شد بنیعباس با بنیامیه بجنگند، بهعنوان احقاق حق اهلبیت پیغمبر، بهعنوان مظلومت امیرالمؤمنین و صدیقه اطهر به میدان آمدند، بنیعباس نیز بهعنوان یک شیطان از نوع شیطنت بنی ساعده در خط قدرتیابی، با ادعای ولایت اهلبیت، در جریان انقلاب دوم نفوذ کردند.
آیتالله علمالهدی به عشق و علاقه مرد به اهلبیت و سوءاستفاده بنیعباس از این عواطف اشاره کرد و گفت: منصور دوانیقی در خاطراتش میگوید، «در یکی از مواردی که با بنیامیه میجنگیدیم، شکست خوردیم و لشکر ما پراکنده شد، من هم که جزو رجال انقلاب بودم فراری شدم، مرا تعقیب میکردند و نمیتوانستم در یک محل باقی بمانم، کسبوکاری نداشتم و حتی در اداره شام و نهار روزمره ناتوان بودم»؛ میگفت کارم این بود به هر شهری وارد میشدم، با افراد که برخورد میکردم، نزد آنان میرفتم، یک روایت از فضیلت و اثبات خلافت امیرالمؤمنین میگفتم، خوشحال میشد و به همین مناسبت از آنان کمک میگرفتم تا روزمرگیام را بگذرانم.
امام جمعه مشهد با بیان اینکه حرکت انقلاب در خط اهلبیت بود برای اینکه حاکمیت به دست اهلبیت و ائمه برسد، خاطرنشان کرد: روایتی از امام (علیهالسلام) هست که میفرمایند «قرار بود برگشت حاکمیت و قدرت ولایی به دست ائمه و اهلبیت در سال ۷۰ صورت بگیرد، وقتی وجود مقدس سیدالشهدا به شهادت رسیدند، برگشت حکومت به دست اهلبیت را تا سال ۱۴۰ عقب انداخت»، سال ۱۴۰ بخشی از دوران امامت امام صادق است که امام صادق در سال ۱۴۸ به شهادت رسیدند، این سال، سالی است که بنیامیه از بین رفته بودند.
آیت الله علم الهدی ادامه داد: میفرمایند «ما این مطلب را به شما گفته بودیم، شما هم بهجای حفظ این راز، افشا کردید، بنیعباس را به فکر انداختید که قدرت از دست بنیامیه خارج میشود، آنان آمدند نفوذ کردند تا قدرت به دست آنان برسد، این بود که خدا این هدایت را عقب انداخت و زمان مشخصی برای آن معین نکرد» به همین جهت میگویند «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ»؛ قرار بود انقلاب جهانی در سال ۱۴۰ بهوسیله امام صادق (ع) انجام بگیرد.
وی با تأکید بر اینکه شخصیت امام صادق (ع) تنها شخصیت علمی و معرفتی نبود، تصریح کرد: وجود مقدس امام صادق این نبود که گوشهای مسئله بگوید یا مدرسی کلاس درس تشکیل دهد و عدهای درس یاد بگیرند، درس امام صادق (ع) جهتدار بود؛ علت اینکه حکومت بنیعباس با تدریس امام صادق (ع) مخالفت میکرد به خاطر این بود که درس ایشان در مقام انسانسازی در خط قیام و حرکت برای تشکیل حاکمیت ولایی بود.
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی افزود: «انقلابی بودن» بهعنوان محور اصلی سیره و شخصیت همه امامان ما بود، تدریس، تعلیم و مسئلهگوییشان جهت داشت، ما امام ساکت و صامت نداشتیم، امامی که به وضع و سرنوشت مردم و مدیریت جامعه اسلامی بیتفاوت باشد، هیچکدام اینطور نبود که اگر اینطور بود، هیچیک را مسموم نمیکردند و به شهادت نمیرساندند.
عضو مجلس خبرگان رهبری، محور اصلی زندگی ائمه و جهت مبارزه آنان را مبارزه با طاغوت حاکم و راهاندازی جریان امامت و گرایش دادن مردم بهطرف امامت بیان کرد و ادامه داد: یکی از اصحاب خدمت امام باقر (ع) رسید، عرض کرد «من القائم بعدک؟»، یعنی بحث قیام و حرکت بود، بحث تأسیس نظام ولایی بود، تعبیر راوی این است که فرد سؤال میکند قائم بعد شما کیست؟ نمیگوید امام، معلم و مدرس بعد از شما کیست.
وی با بیان اینکه امام صادق در عرصه امامت خودشان تشکیلات ایجاد کرده و شیعه را متشکل کردند، یادآور شد: مسئله ولایتفقیه و فرستادن فقها به اطرافواکناف و ولایت دادن به آنان برای افرادی که دستشان از امام کوتاه بود، از زمان امام صادق (ع) آغاز شد، در مورد نظریات ولیفقیه غیر از مطالبی که از خود ائمه داریم، در اثبات ولایتفقیه سیره عملی از زمان امام صادق (ع) وجود دارد، فقها را میفرستادند و به آنان ولایت میدادند در نقاط دوردست چون بنا بر این بود که امامت، رهبری کند، سیره امام صادق (ع)، امام رضا (ع) و موسی بن جعفر (ع) نیز همین بود.
آیتالله علمالهدی، محور حرکت سیاسی امام صادق (ع) را قیام و مقابله بیان کرد و افزود: دشمن این را احساس میکرد که امام صادق مدعی حکومت هستند و خط حرکتیشان را در همه جهات ادامه میدهند، محدودیتهایی که منصور برای امام صادق (علیهالسلام) ایجاد کرد به این دلیل بود که ایشان را خطری برای حکومت خود میدید.
امام جمعه مشهد گفت: ما امام ساکت و بیتفاوت نداشتیم، امامی که مسئله بگوید، حلال و حرام بگوید و سرنوشت امت را در مدیریت طاغوتی واگذار کند، چنین امامی وجود نداشت، همه تلاش کردند رهبری امت را در خط امامت قرار بدهند و باید بگوییم یک انسان ۲۵۰ ساله به نام امام و امامت وجود داشته که در فصلهای مختلف، مواضع متفاوتی میگرفته اما این مواضع از هم جدا نبودند.
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی ادامه داد: مظالمی که بر ائمه وارد میشد به خاطر عدم بصیرت مردم آن زمان بود، هر شیطانی در هر موقعیتی میآمد نفوذ کرده و مسیر را عوض میکرد، از روزی که پیغمبر رحلت کردند، بیبصیرتی مردم باعث نفوذ جریان انحرافی در رهبری امت تا غیبت امام زمان (ع) شد.
نظر شما