به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، مسابقه نهایی نخستین دوره «مناظرات علوم انسانی اسلامی» امروز (دوشنبه، ۲۷ خرداد ماه) در تالار شهید مطهری دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
بنابر این گزارش، حجت الاسلام «عبدالحسین خسروپناه» در این مناظره با اشاره به فرآیند تاسیس علوم انسانی اسلامی، گفت: به نظر من این فرآیند دارای هشت مرحله است که باید طی شود، گام اول برای تاسیس علوم انسانی اسلامی آگاهی از آخرین نظریه های علوم انسانی مدرن است یعنی اگر کسی بخواهد در حوزه جامعه شناسی، اقتصاد، مدیریت و ... نظریه پردازی کند و نظریه اسلامی بدهد، بدون آگاهی از آخرین نظریات موفق نخواهد بود.
معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: مدلی که در دانشگاه امام صادق(ع) راه اندازی شده و دانشجو طی آن علاوه بر معارف اسلامی با نظریات غربی نیز آشنا می شود و با منابع آنها مواجهه پیدا می کند، مدل دقیقی است، معتقدم مدل موسسه امام خمینی(ره) و این دانشگاه مدل دقیقی است.
خسروپناه تصریح کرد: گام دوم نقد سطحی به این نظریه ها است، نقد سطحی یعنی با صرف نظر از اینکه مبانی و روش اصلاح چیست مثلا فروید و نئوفرویدهایی با مبانی انسان شناسی ای که داشتند، نظریه ای را در حوزه روانکاوی ارایه کردند، نقد دقیق بشود. از طرف دیگر در حوزه های اقتصاد با همان مبانی نئوکلاسیک که رالز مطرح کرده، آیا این نظریه مستنج از آن پارادایم است یا نیست؟
این استاد فلسفه بیان کرد: گام سوم تهذیب این نظریه ها است، همان کاری که نخستین بار «سید محمد نقیب العطاس» ارایه کرد. خیلی ها این کار را انجام می دهند و مثلا می گویند بخشی از نظریه فروید، رالز را می توان تهذیب و اصلاح کرد؛ مثلا مدلی که در نظام تقنینی ماست، نظام تهذیبی است، به عنوان نمونه ما نظام بانکداری را از غرب گرفتیم و شورای فقهای بانک مرکزی تهذیب هایی انجام دادن تا شکل ربوی آن حل شود.
خسروپناه افزود: گام چهارم استکشاف مبانی نظریه است. من بیش از یکصد کتاب را در باب نظریه های علوم اجتماعی که اساتید فن مورد قبول در این رشته نوشته اند، مطالعه کردم، هیچ کدام از آنها به مبانی نظریه اشاره نکردند، به نظرم گام چهارم آن است که مبانی نظریه ها کشف و شناخته شود.
وی ادامه داد: گام پنجم نقد عمقی تر بر نظریه ها است یعنی نقد مبانی ای که در گام چهارم کشف شده و جایگزین مبانی اسلامی در نظریه است. گام ششم که از گام چهارم نیز مهم تر است، کشف روش نظریه است. معلوم است که غربی ها در روش پژوهش خود و نه تکنیک پژوهش متفاوت عمل کرده اند؛ مثلا آیا روش «میشل فوکو» در بیان نظریه فرهنگی با روش «دورکیم» یکسان است؟ تازه فوکو از روش تبارشناسی و تحلیل گفتمانی استفاده می کند اما با این حال با روش گفتمانی دیگران متفاوت است. اگر ما فقط به شناخت نظریه های مدرن بسنده کنیم و مبانی را هم بشناسیم، توانسته ایم کار را جلو ببریم.
خسروپناه تاکید کرد: گام هفتم نقد روش و جایگزینی روش است؛ مثلا اگر روش «مازلو» نقد و روش حکم اجتهادی جا به جا شود، آیا به نتیجه می رسد؟ اما در گام هشتم کاربست و روش مثلا حکمی – اجتهادی- برای نظریه پردازی مطرح می شود. در اینجا محققان باید مبانی دقیقه و غریبه را مشخص کنند. این مشخص می کند که ما باید به دنبال کدام اصل باشیم.
وی در ادامه ابراز کرد: اما فارغ از این مباحث، به شش نکته راهبردی نیز باید توجه کرد؛ نکته اول اینکه تا تولید نظریه های اسلامی نشود، تولید نظریه های علوم انسانی صورت نمی گیرد، نکته دوم آنکه همان طور که نظریه های مدرن در موضوع واحد یکسان نیستند، نظریه های اسلامی در موضوع واحد را نباید انتظار داشت که یکسان باشند. با اینکه مبنای اومانیسم، سکولاریسم، سوبجکتیویسم حاکم بر همه نظریات فرهنگی مدرن است اما یک نظریه شخصیت مدرن، یک نظریه عدالت مدرن است ولو همه آنها زیر چتر سه ایسم باشند.
خسروپناه اضافه کرد: نکته سوم آنکه حاکمیت باید از این نظریه ها استفاده کند و هر کدام را که ممکن المحقق تر و کارآمدتر است، به میدان بیاورد. نکته چهارم اینکه باید نظریات در علوم اسلامی را شناسایی کنیم. نکته پنجم اینکه علوم اجتماعی سه فعالیت دارد. بیشتر فعالیت های ما در علوم انسانی – اسلامی در ساحت توصیف انسان مطلوب است. در حوزه توصیف انسان محقق کم کار کرده ایم، علوم اسلامی انتزاعی ما بیشتر اسلامی شد اما در رویکرد انضمامی کار کمی انجام داده ایم.
وی در پایان گفت: فعالیت های ساختاری از اهمیت بالایی برخوردار است، این ساختارها هستند که رفتارها را جهت می دهند. ما در این زمینه هیچ کاری انجام نداده ایم. پروژه علوم انسانی اسلامی مدیریت جهادی می خواهد، جان کندن و استخوان خرد کردن می خواهد، خداوند علم را مفت به آدم ها نمی دهد.
نظر شما