خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : «حیوان» از زمانی که در سال 96 ساخته شد، فیلمی برای دیده شدن و جایزه بردن بود. از آن موقع تاکنون، این فیلم کوتاه در جشنواره های مختلف پذیرفته شده و مورد تحسین قرار گرفته است.
«حیوان» در تازه ترین موفقیت خود جایزه جشنواره Diamond ایتالیا را برای علی آبپاک، فیلمبردار اثر به ارمغان آورد اما مهمترین دستاورد آن را باید کسب جایزه دوم سینه فونداسیون هفتادمین دوره فستیوال کن دانست. گرچه یک سال پس از آن جایزه بهترین فیلم کوتاه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به افتخارات فیلم افزوده شد.
اما کارگردان «حیوان» کیست یا به عبارت بهتر چه کسانی هستند؟ «برادران ارک» نامی است که در چندسال گذشته از رسانه ها به گوش می رسد و با فیلم سازی کوتاه قرین است. دو برادر تبریزی که ورود خود به عرصه فیلمسازی را نوعی تصادف توصیف می کنند.
اما پیش از آن که از «حیوان» و کارگردان های جوانش بگوییم، به بهانه موفقیت این زوج سینمایی نگاهی داریم به مشهورترین برادران سینمایی. «برادران سینمایی» از کلیدواژه هایی است که برای سینمادوستان کاملا آشناست. از بدو تولد سینما تاکنون «برادران سینمایی» نقشی تاثیرگذار در مراحل مختلف این هنر-صنعت بازی کرده اند تا آن جا که گویی روح سینما در دوران های مختلف نیازمند حضور این برادران است.
وقتی برادران لومیر، «سینماتوگراف» را برای نمایش تصاویر متحرک و تصویر برداری ساختند، تصور نمی شد با ساخت این دستگاه، انقلابی فرهنگی در جهان رخ دهد و همه شئون زندگی انسان دستخوش تغییر شود.
سینما با فیلم «خروج کارگران از کارخانه»، به دست برادران لومیر متولد شد تا برادران سینمایی پس از آن هم و غم خود را به توسعه و کشف افق های تازه از طریق سینما معطوف کنند.
پس از لومیرها، شاید معروف ترین برادران سینمایی، برادران «مارکس» بودند که مخاطبان ایرانی بیشتر با سه نفر از آن ها آشنا هستند اما در واقع آن ها پنج برادر بودند. «هارپو»، «گومو»، « گروچو»،«چیکو»، « زپو» که پس از مدتی همکاری در زمینه سینما «چیکو»، «هارپو» و « گروچو» در این عرصه ماندنی شدند. آن ها بخش مهمی از خاطرات مربوط به سینمای کمدی دهه های اول قرن بیستم را در ذهن مخاطبان نقش بستند. کمدی مبتنی بر موقعیت آن ها موجب ساخت فیلم های مهمی چون «سوپ اردک» و «شبی در اوپرا» در دهه سی میلادی شد.
برادران «داردن» دیگر زوج سینمایی هستند که از دهه هفتاد میلادی به طور جدی وارد عرصه سینما شدند. پرداختن به مشکلات اجتماعی و به خصوص معضلات جوانان، از سوژه های مورد علاقه این دو برادر بلژیکی است. برادران داردن تاکنون دوبار موفق به کسب نخل طلای جشنواره کن شده اند؛ یکی برای ساخت فیلم «روزتا» محصول سال 1999 و دیگری «بچه» که در 2005 به نمایش درآمد.
برادران ایتالیایی «تاویانی» هم از پیشکسوتان فیلم سازی به حساب می آیند که البته در ابتدا در زمینه مطبوعات مشغول به فعالیت بودند. آن ها سپس و در آغاز دهه 60 به فیلمسازی روی آوردند اما روحیه روزنامه نگاری خود را به سینما آوردند و فیلم های با رویکرد مستند ساختند. حضور تاویانی ها در سینما برایشان موفقیت های چشمگیری به همراه داشت به طوری که هم با فیلم «پدرسالار» برنده جایزه کن شدند و هم با «سزار باید بمیرد» برنده برلین.
پس از معرفی این چند برادر سینمایی نوبت به برادران «اسکات» می رسد. «تونی» و «ریدلی» آمریکایی که گرچه تا پیش از خودکشی «تونی» با هم در عرصه سینما حضور داشتند اما فیلم های خودشان را می ساختند. «تونی» با فیلم های پرتحرک و اکشن شناخته می شد «ریدلی» با فیلم های تاثیرگذار تاریخی و علمی. حالا که «تونی» نیست «ریدلی» تنها عضو خانواده اسکات است که به ساخت شاهکارهایش ادامه می دهد. برای یادآوری «گلادیاتور»، «بلید رانر» و «مریخی» از جمله آثار این فیلم ساز هستند.
نمی توان از برادران سینمایی سخن گفت و از «کوئن» ها نگفت. «جوئل» و «ایتن» شاید عجیب ترین و مرموزترین برادران سینمایی باشند که فیلم هایشان به جای سبک و ژانر مشترک، با نگرش خاص آن ها به داستان و کاراکترها شناخته می شود. یادآوری فیلم «جایی برای مردان قدیم نیست» به خوبی توانایی برادران کوئن در بازی با کلیشه های رایج ذهنی مخاطب و نمایش حد غیرقابل انتظاری از خشونت واقع گرا را به نمایش می گذارد.
اما معرفی برادران سینمایی با «نولان»ها پایان می یابد؛ فیلم سازانی که در این سال ها نبض سینما و سریال های علمی آینده گرا را در دست گرفته اند. «کریستوفر» که با آثاری چون «ممنتو»، «بی خوابی» و «پرستیژ» به شهرت رسیده بود، با ساخت «تلقین» وارد فاز تازه ای از فیلم های علمی آینده گرا شد و در «میان ستاره ای» به همراه برادرش «جاناتان» این دیدگاه را به اوج رساند. «جاناتان» هم در این زمینه کم از برادرش ندارد. او در سال 2011 سریال «مظنون» را ساخت و در سال های گذشته مشغول ساخت سریال بلندپروازانه اش «دنیای غرب» برای HBO است.
حال بازگردیم به دوقلوهای ایرانی، بهمن و بهرام ارک و فیلم «حیوان». نکته جالب درباره ساخته این برادران فیلمساز، نقطه نظر خاص آن هاست که همه ساختارهای فیلم را در جهت ایده اصلی قرار می دهد. به طور مثال فیلم در میانه نوعی رئالیسم و سورئالیسم حرکت می کند: «مردی که تاکنون نتوانسته از مرز عبور کند، این بار شبیه یک قوچ می شود». از سوی دیگر فیلم در کشور مشخص یا زمان معینی نمی گذرد تا مفهوم مورد نظر فیلم سازان رنگ و بوی سیاسی نگیرد.
نکته جالب این که برادران ارک از حضور دیالوگ هم در فیلم امنتاع می کنند تا ایده بی زمانی و بی مکانی داستان تقویت شود. باید توجه داشت در سینمای ایران که بخش مهمی از بار داستانی فیلم بر دوش کلام و دیالوگ شخصیت هاست، حذف دیالوگ تا چه اندازه می تواند بدیع و دشوار باشد.
در این جا فضاسازی فیلم باید بتواند به تنهایی پاسخ همه پرسش های منطقی تماشاگر را بدهد و پنجره ای هم برای تاویل های او بازبگذارد، به نظر می رسد جوان های تبریزی در این امر موفق بوده اند و به نوعی قابلیت های تصویر و فضاسازی را از نو کشف کرده اند.
پایان فیلم هم که مهم ترین غافلگیری آن را شکل می دهد: یک شکارچی قوچ از مرز عبور کرده را شکار می کند. پایان بندی که مخاطب را در میانه تراژی و کمدی رها می کند.
نظر شما