به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: بیست و سومین همایش ملی حکیم ملاصدرا، با موضوع «حکمت ایرانی و حکمت متعالیه» امروز (چهارشنبه، 22 خرداد) در مجتمع فرهنگی آموزشی آدینه برگزار شد.
بر پایه این گزارش، «کریم مجتهدی» طی سخنانی اظهار کرد: قبل از اینکه بخواهم وارد بحث شوم می خواهم بگویم که من سخنران نیستم. فلاسفه یونانی دشمن سخنرانی بوده اند، سقراط در کوچه ها سخن می گفت و افلاطون در حوزه خودش حرف می زد و حین راه رفتن درس می داد. از پیرمردی مثل من شب و روز می پرسند که فلسفه به چه درد می خورد؟ من نمی خواهم بگویم به درد می خورد اما در عین حال نمی خواهم سرسری جواب بدهم، اگر یک دانشجو سوال می کند به او جواب می دهم که کمک می کند تو دانشجو باشی.
این چهره ماندگار فلسفه ادامه داد: فلسفه به دانشجو کمک می کند که در این عالم خاکی افرادی باشند که تعمق کنند. هر کسی که در یک حوزه ای ثبت نام کرد، دانشجو نیست؛ سقراط و افلاطون دانشجو بودند اما این تعابیر یعنی چه؟ مهمترین شعاری که از سقراط باقی مانده این است که می گفت «نمی دانم». این نمی دانم عشق به دانستن را می گفت. عشق به دانش و آموختن است که سقراط را سقراط کرد. اگر نیاموزید حتی اگر افلاطون هم باشید هرگز آن مُثُل ازلی و ابدی نمی رسد. دانشجوی امروز اما تحصیل در رشته اش را تمام می کند ولی انگار درس نخوانده است.
مجتهدی تاکید کرد: من در درجه اول از همه جوانان دعوت می کنم که کارشان را جدی بگیرند. هرچه که می خواهند بخوانند اما این احساس یادگیری و وظیفه یادگیری را فراموش نکنند، این وظیفه ای است که ما نسبت به خودمان داریم، کسی که یاد نمی گیرد به خودش خیانت می کند. من امروز می خواستم ولو بی وجه این مقدمه را بیان کنم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: یک فیلسوف قرن نهم اروپایی که در ایران کمتر شناخته شده و اهل ایرلند است در طول زمانی که زندگی می کرد تعریف ارسطو در مورد انسان را تکرار کرد. امروز عکس او روی اسکناس های کشور ایرلند چاپ شده است. نام این فیلسوف «ژان اسکات اریژن» است. او بنا بر دیدگاه ارسطو می گفت که انسان حیوان ناطق است اما تحلیل این فیلسوف از این تعریف مقدمه بحث امروز من است، او گفته ناطقیت حیوانیت را نفی می کند. انسان حیوان گرفتار شده با عقل و درایت و همان دانشجویی اش است. این انسان گرفتار است شاید جنبه های عادی و متداول زندگی خود را به مخاطره انداخته است. او راهی را طی می کند و همین انسان است که در سنت ملاصدرا نزد ما ادعای حضور دارد.
وی در بخش دیگری از مباحث خود گفت: آنچه که ما را ایرانی می کند و نمی توان انکارش کرد، این است که ما اوصافی داریم، فقط مسئله زبان نیست، مسئله شعر و ادب و فلسفه نیست، شاید همان تاریخ ما است که ما را ساخته، حال باید بررسی کرد که این لفظ و از نگاه البته سنت در فلسفه ملاصدرا چگونه بروز و ظهور می یابد؟ نکته فوق العاده در مورد صدرا این است که چیزی که نزد او وجود دارد نزد ما هم هست. آن سنت در بحث های صدرا موضوع وجود و زمان است. این نکته ویژه نزد صدرا ریشه ای است. او علاوه بر آنچه که ارسطو در مورد زمان گفته و آنچه که ابن سینا مطرح کرده نکته ای گفته که ریشه ای است.
وی ادامه داد: ملاصدرا به زمان وجودی قایل شد. زمان نمی تواند وجود باشد اما ملاصدرا گفته از رهگذر نزدیک سازی زمان با مفهوم وجود از نوعی سیالیت وجود می توان صحبت کرد. وجود حرکت جوهری دارد و سیال است و سیالیت در دل خودش زمان را لازم دارد. سیالیت یعنی زندگی ادامه دارد. سنت از گذشته وارد گذشته درونی انسان می شود یعنی باطنی می شود و در زمان گذشته ما را متوجه به حال و آینده می کند و زندگی درونی ما را می سازد. از این رهگذر گاهی فکر می کنم میان متفکران متاخر گوشه ای از فلاسفه باطنی گذشته ایران دیده می شود و یک چیز درونی است که شخصیت ما را می سازد.
نظر شما