خبرگزاری شبستان//یزد
در کنار مسجد جامع کبیر بافق خانه ای تاریخی منسوب به "وحشی بافقی" قرار دارد، خانه ای محقر با مساحت 120 متر مربع که از مصالح خشت و گل بنا شده است، این خانه شش اتاق کوچک دارد که به صورت چهار فصل بنا شده اند و ایوان بزرگ آن جلوه خاصی به آن بخشیده است، خانه وحشی بافقی دارای یک زیر زمین نیز هست که در گذشته به عنوان خنک جا بکار می رفته و نیز دسترسی به آب روانی را که در آن جاری بوده میسر می ساخته است.
شاید تنها نشانی حضور این شاعر دلسوخته در استان همین خانه محقر باشد، این شاعر نامی آرامگاهی ندارد، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، خیابان امام خمینی(ره) یزد روی گور این شاعر ساخته شد تا هیچ کس نشانه ای دقیق از محل دفن وی نداشته باشد، تنها نشانه حضور این شاعر، نمادی کوچک در پارکی در نزدیکی این خیابان است که خبر می دهد وحشی بافقی، گوشه ای از خیابان را برای آرمیدن برگزیده است.
اکنون مدتی است که بنا بر برگزاری کنگره ای فاخر برای این شاعر دلسوخته گذاشته شده تا بیشتر معرفی شود و جوانان بیشتر با آن آشنا شوند، ولی مرتضی جمالی، رئیس سابق اداره فرهنگ وارشاد اسلامی شهرستان بافق پیش از آنکه بازنشسته شود، در پاسخ به سوال شبستان در خصوص زمان دقیق برگزاری کنگره وحشی بافقی به این جمله بسنده می کند:" فعلا بلاتکلیف است".
وی با اشاره به برنامه های متنوع ارشاد برای معرفی هر چه بیشتر این شاعر نامی نظیر برگزاری شب شعر، اظهارداشت: مقدمات برگزاری کنگره فراهم شده است و اکنون منتظر اعتبار لازم برای برگزاری کنگره هستیم.
جمالی با اشاره به فراهم آوردن مقدماتی نظیر تشکیل کارگروه ها و هیئت علمی همایش، اظهارداشت: این کنگره در صورت تامین اعتبار لازم برگزار می شود.
محمود عالیشوندی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد نیز با اشاره به برگزار نشدن کنگره وحشی بافقی، اظهارداشت: کنگره وحشی بافقی طلسم شده است و هنوز برگزار نشده است.
وی اظهارداشت: برگزاری کنگره وحشی بافقی قبل از آمدن به استان من کلید خورده بود ولی هنوز برگزار شده است.
عالیشوندی با تاکید بر برگزاری کنگره ای فاخر برای وحشی بافقی، اظهارداشت: قبر این شاعر در طرح خیابان قرار گرفته است که نشانی از مظلومیت این شاعر دلسوخته و شیعه است.
شرحی کوتاه بر زندگی وحشی بافقی
تولد مولانا شمس الدین یا کمال الدین محمد وحشی بافقی گویا در اواسط نیمه اول قرن دهم در بافق که بر سر راه یزد و کرمان واقع است، اتفاق افتاد و چون بافق را گاهی از توابع کرمان و گاه از توابع یزد به حساب می آوردند، وحشی را گاهی یزدی و گاهی کرمانی گفته اند.
دوره اول زندگی وحشی در زادگاهش سپری شد، وحشی در این مدت به جز برادرش در خدمت شرف الدین علی بافقی نیز به کسب دانش و ادب مشغول بود، وحشی بعد از فراگیری مقدمات علوم ادبی، از بافق به یزد و از آنجا به کاشان رفت و مدتی را در آن شهر به مکتب داری مشغول بود؛ بعد از مدتی، به یزد برگشت و در همانجا ساکن شد و به شعر و مدح پادشاهان آن شهر مشغول بود تا اینکه در سال 991 هجری در گذشت.
خانواده وحشی از نظر ثروت، جزو خانواده های متوسط بافق بود، برادر بزرگترش، مرادی بافقی هم یکی از شاعران آن عهد به شمار می رفت که تاثیر بسیار زیادی در تربیت و آشنایی وحشی با محفل های ادبی داشت، اما پیش از آنکه وحشی در شعر به شهرت برسد در گذشت؛ وحشی در اشعار خود چند بار نام برادرش را آورده است.
وحشی شاعری بلند همت، حساس، وارسته و گوشه گیری بود با وجود اینکه شاعران هم عصر او برای برخورداری از نعمتهای دربار گورکانی هند، امیران و بزرگان این دولت، به هند مهاجرت می کردند؛ وحشی نه تنها از ایران بیرون نرفت بلکه حتی از بافق تنها مدتی به کاشان رفت و پس از آن تمام عمرش را در یزد اقامت کرد.
او شاعری را تنها برای بیان اندیشه ها و احساسات خود به کار می گرفت و نه برای کسب مال و زراندوزی؛ دوره کمالش در شاعری را در یزد گذراند و برای به دست آوردن روزی خود، تنها رجال و بزرگان یزد و کرمان را مدح کرد، در دیوانش یک قصیده در مدح شاه تهماسب دیده می شود اما حامی واقعی او میرمران، حاکم یزد بود.
کلیات وحشی بافقی بیشتر از نه هزار بیت است که شامل قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی می شود؛ ترکیب بند ها و ترجیع بندهایش به خصوص مربع و مسدس آنها، همگی از جمله نظم های دل انگیز دوره صفوی است.
ساقی نامه طولانی او که به شکل ترجیع بند سروده، در نوع خود کم نظیر است که بعد از وحشی توسط شاعران دیگر با همان وزن و همان مضمون بارها مورد تقلید و جوابگویی قرار گرفت؛ به همین اندازه مسدس ترکیبها و مربع ترکیبهای او در شعر غنایی ارزشمند است و در نهایت زیبایی چنان ساخته شده که کمتر کسی است که تمام یا قسمتی از آن را به خاطر نسپرده باشند؛ اگر چه وحشی مبتکر این نوع ترکیب بند نیست، اما در این شیوه بر تمام شعرای شعرهای غنایی برتری دارد، به طوری که کسی در مقام استقبال و جوابگویی به آنها برنیامده است.
غزل های او سرآمد اشعارش است و از نظر ارزش و مقام، جزو رتبه های اول شعر غنایی فارسی است؛ در اکثر آنها، احساسات و عواطف شدید و درد و تالم درونی شاعر با زبانی ساده و روان و دلپذیر با نیرومندی هر چه تمامتر بیان شده است.
دو مثنوی او به نامهای ناظر و منظور و فرهاد و شیرین به استقبال خسرو و شیرین نظامی است، مثنوی اول او در 1569 بیت و در سال 996 هجری به پایان رسید؛ مثنوی دوم او بی شک یکی از شاهکارهای ادبیات در دراماتیک فارسی است که در همان زمان حیات شاعر شهرت بسیار یافت؛ اما وحشی نتوانست بیش از 1070 بیت از آن را بسراید و کار ناتمام او را شاعر معروف قرن سیزدهم هجری، وصال شیرازی با افزودن یک هزار و 251 بیت به پایان رساند و بعد وصال، شاعر دیگری به نام صابر، 304 بیت دیگر بر این منظومه افزوده است.
وحشی بافقی بی شک یکی از شاعران بارز و نام آور عهد صفوی است که اهمیت او در سبک خاص بیان اوست؛ مضمون ها و ظرایف شاعرانه و بیان احساسات و عواطف و نازک خیالهای او آنچنان با زبانی ساده و روان بیان شده که گاه آنها را با زبان محاوره بیان می کند و گاهی چنان است که گویی حرفهای روزمره اش را می زند و همین به شاعری او ارزش و اعتبار فراوان می دهد.
او سعی می کند از استفاده بیش از حد اختیارات شاعری دوری کند و در عوض کوشش خود را برای بیان اندیشه ها و تفکرات عالی خود که بیشتر به همراه احساسات و عواطف گرم است به کار می گیرد، او زبانی ساده و پر از صداقت را بر می گزیند و همین دلیل است که در عهد خود به عنوان تواناترین شاعر مکتب وقوع محسوب می شود،در اشعار وحشی، واژه های مشکل و ترکیب های عربی بسیار کم دیده می شود؛ اما به جای آن از واژه ها و ترکیب های رایج زمان خود بسیار استفاده کرده است.
وحشی همچنین به صنایع و آرایه های لفظی نیز توجه نمی کرد؛ جز آنکه برای استواری کلامش ضروری بوده باشد. گر چه وحشی در مثنویهایش بیشتر از نظامی و در غزل از غزلسرایان نام آور گذشته استقبال می کرد اما خود نیز طبعی مبتکر داشت چنانکه اکثر غزلهای او بعدها توسط شاعران دیگر مورد استقبال واقع شد.
سپهر قصد من زار ناتوان دارد
که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد
جفاى چرخ نه امروز می رود بر من
به ما عداوت دیرینه در میان دارد
به کنج بی کسى و غربتم من آن مرغى
که سنگ تفرقه دورش ز آشیان دارد
منم خرابه نشینى که گلخن تابان
به پیش کلبه ى من حکم بوستان دارد
منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت
به قصد سوختنم آتشى نهان دارد
کسى که کرد نظر بر رخ خزانى من
سرشک دمبدم از دیده ها روان دارد
چه سازم آه که از بخت واژگونه من
بعکس گشت خواصى که زعفران دارد
دلا اگر طلبى سایه ى هماى شرف
مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد
ز ضعف خویش برآ خوش از آن جهت که هماى
ز هر چه هست توجه به استخوان دارد
گرت دهد به مثل زال چرخ گرده ى مهر
چو سگ بر آن ندوى کان ترا زیان دارد
بدوز دیده ز مکرش که ریزه ى سوزن
پى هلاک تو اندر میان نان دارد
کسى ز معرکه ها سرخ رو برون آید
که سینه صاف چو تیغ است و یک زبان دارد
چو کلک تیره نهادى که می شود دو زبان
همیشه روسیهى پیش مردمان دارد
ز دستبرد اراذل مدام دربند است
چو زر کسى که دل خلق شادمان دارد
کسى که مار صفت در طریق آزار است
مدام بر سر گنج طرب مکان دارد
خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما
رخ طلب به ره صاحب الزمان دارد
شه سریر ولایت محمد بن حسن
که حکم بر سر ابناى انس و جان دارد
کفش که طعنه به لطف و سخاى بحر زند
دلش که خنده به جود و عطاى کان دارد
به یک گداى فرومایه صرف می سازد
به یک فقیر تهى کیسه در میان دارد
پایان پیام/
نظر شما