تمایل به کپی در جامعه هنری دلایل حقوقی و جامعه‌شناسانه دارد

عضو انجمن هنرمندان نقاش درباره چرایی تمایل به کپی آثار هنری و نمایش آن‌ها در جامعه، دلایل روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و حقوقی متعددی را برشمرد.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- لیلا ضامنی: همواره آثار هنری منبع الهام هنرمندان پس از خود بوده اند. در عصر ارتباطات که دسترسی به آثار هنری آسان تر شده، ممکن است شباهت بیشتری نیز در آثار هنرمندان به چشم بیاید اما اینکه چقدر یک هنرمند مجاز به کپی ایده هنرمند دیگراست، موضوع مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. در این زمینه با «آزاده نیکو » هنرمند نقاش و گرافیست و عضو انجمن هنرمندان نقاش ایران به گفتگو نشسته ایم:

 

آیا کپی کاری در هنر معاصر با حرفه ای بودن مغایرتی ندارد؟

بسیاری از هنرمندان و دانشجویان هنر برای یادگیری تکنیک‌ها و عناصر کاربردی تصویر، به کپی کردن آثار هنرمندان بزرگ تجسمی می‌پردازند و این امر در روند یادگیری، بدون اشکال است؛ اما برای آن که اثری تجسمی با نام خالق آن در فضای گالری یا در دنیای مجازی به نمایش گذاشته شود، باید از مرحله ایده تا اجرا، با تجربۀ شخصی هنرمند عجین شده باشد. هنرمند واقعی -حرفه‌ای باشد یا نباشد- به سمت کپی کردن فرم و محتویات ذهن دیگری نمی‌رود؛ زیرا هدف او خلق و پردازش ایده‌های ذهنی خویش است. در هر صورت، برای ارایه و نمایش اثری که به طور کامل یا به صورت جزیی کپی شده، کسب اجازه از صاحب اثر و ذکر منبع و دلیل انجام این کار الزامی و نشانۀ اخلاق حرفه‌ای است.

 

چرا هنرمندان به این وضعیت(کپی کردن ) دچار شدند؟

هنرمندان برای بیان ایده‌ها، رؤیاها و افکار خویش، از ابزارهای متفاوت و متعددی برای خلق و تولید اثر هنری بهره می‌گیرند. حتی در خلق یک اثر بازنمایی شده از طبیعت در یک لحظه و از زاویه های تقریباً یکسان به وسیلۀ چند هنرمند، باز هم تفاوت بیانی در مفهوم و فرم مشهود است. رسیدن به ایده‌های کلی و خلق آن‌ها با فرم و شکلی متفاوت و بدیع، مستلزم آگاهی، تلاش و ممارست ذهنی و عملی است. در باب چرایی تمایل به کپی کردن آثار هنری و نمایش آن‌ها، عوامل روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و حقوقی متعددی می‌توان مطرح کرد که تحقیق و بررسی کارشناسان امر را می‌طلبد؛ اما می‌توانم برای نمونه، برخی عوامل تقویت‌کننده را که در گرایش افراد به کپی کردن مؤثر بوده‌اند، به این صورت فهرست کنم: مشروعیت یافتن شهرت و ثروت یک‌شبه در جامعۀ هنری، اندیشیدن به منافع مالی بدون حتی صرف هزینه‌های ذهنی، نبودِ آگاهی و دانش پایه‌ای در هنر و تاریخ هنر، نمایش آثار کپی در بعضی گالری‌های هنری، کاهش ایده‌های خلاقانه و نو در اهالی هنر، استفاده از آثار کپی بدون ذکر منبع در بسیاری از رسانه‌ها و تولیدات دیداری و شنیداری، عدم برخورد به موقع و قاطع بر اساس قوانین مرتبط با مالکیت‌های فکری و معنوی با افراد متخلّف، عدم بازنگری مقررات و قوانین بازدارنده مطابق با شرایط موجود، کم ارزش شدن نگاه خلاقانه، نادیده گرفتن استعدادهای هنرمندان جوان و...

 

آیا گالری دارها در کپی کردن آثار هنری از سوی هنرمند نقش دارند؟

گالری‌ها به عنوان محلی برای ارائه و نمایش آثار هنرمندان و معرفی هنر دارای اصالت، جایگاه ویژه‌ای در اعتلا و رشد هنرمندان و ارتقاء سطح فرهنگی و هنری مخاطبان خویش دارند. متأسفانه برخی از گردانندگان گالری‌های هنری، به علت نبودِ آگاهی و دانش پایه‌ای و لازم در زمینۀ هنر -و البته، گاهی هم به دلایل شخصی- راه را برای ارائه و نمایش آثار کپی‌شده هموار می‌سازند. در این مورد، حضور مشاور و کارشناس این حوزه در کنار گالری‌دار ضروری به نظر می‌رسد و می‌تواند باعث کاهش این‌گونه امور شود؛ هر چند مسألۀ دیگر، بهره‌گیری کپی‌برداران از فضای مجازی و دسترسی گسترده به آثار مختلفی است که گاه متعلق به هنرمندان معروف و مطرح نیست و ممکن است شناسایی اصل اثر، نه فقط برای گالری‌دار که حتی برای کارشناس هنری هم ممکن یا آسان نباشد.

 

وظیفه هنرمند در شرایطی که مارکت هنری و ذائقه مخاطب گرایش اش به سمت کپی است چیست؟

بهتر است برای ایجاد ارتباط مناسب با مخاطبان، هنرمند دغدغه‌های مشترک را بشناسد و ضمن حفظ ارزش‌های هنری در آثاری که خلق می‌کند، با ظرافت و به دور از ابتذال، باورها و نگرش‌های مخاطبان را نیز در نظر داشته باشد. برای گرایش ذهنی مخاطب به آثار برجستۀ هنری، به غیر از وظیفۀ خود هنرمند، نقش انواع رسانه‌ها را در نمایش آثار اصیل هنری و ارتقاء ذائقه و سواد بصری مخاطب نیز نباید نادیده گرفت و صد البته این امر، آرام آرام و به تدریج اتفاق می‌افتد. در این میان، حضور فعال منتقدان آگاه هنری برای تحلیل و بررسی آثار نیز می‌تواند باعث رشد آگاهی بصری و تجسمی مخاطبان شود.

 

آیا رعایت قانون کپی رایت در هنرهای تجسمی هم الزامی است؟

مالکیت معنوی و کپی رایت، هر نوع اثر ادبی و هنری را در بر می‌گیرد و به خالق اثر اجازه می‌دهد تا از حقوق انحصاری آن بهره‌مند گردد. در ایران قانون مربوط به حمایت از حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان آثار هنری سال‌هاست که وضع شده و مسلماً رعایت آن در حوزۀ هنرهای تجسمی هم ضروری است. البته گستردگی و بی‌مرزی فضای مجازی و دستیابی سریع و آسان، موجب شده که پنجره‌های بسیاری به تولید محتوا و تصاویر و نقوش بر روی کاربران گشوده شود و گاهی افراد به علت نبود یا کمبود آگاهی نسبت به قوانین بازدارنده و به‌روز نبودن مقررات قانونی و نیز، به دلایلی که قبلاً در پاسخ به پرسش دوم برشمرده‌ام، بدون اجازه از خالق اثر یا حتی بدون اشاره‌ای به نام او یا ذکر منبع، به کپی کردن، تکثیر، نمایش و استفاده از آثار دیگران می‌پردازند.

 

آیا اقتباس در هنرهای تجسمی هم کاربرد دارد؟

اقتباس نوعی بازآفرینی است با الهام از اثری که پیش از آن موجود و دارای ارزش هنری بوده است. این امر کاملاً خودآگاه اتفاق می‌افتد و لازم است هنرمند، به اثر مورد اقتباس و پدیدآورندۀ آن اشاره کند؛ ولو مثلاً برشی کوچک از آن اثر را به عنوان کُلاژ در کار خود استفاده کرده باشد. قطعاً ذهن ما بی‌تأثیر از دریافت‌های بیرونی نیست و نخواهد بود: متون ادبی، آثار تجسمی و نمایشی و ... تأثیرات ناخودآگاهی بر ذهن ما دارند. در اینجا باید اشاره‌ای هم به تَوارُد داشته باشم. در توارد طرحی مشترک از یک مضمون، در اثر دو هنرمند به صورت جداگانه شکل می‌گیرد؛ بدون آن که هر یک، از اثر خلق شدۀ دیگری آگاه باشد. بعضی مواقع هم، ممکن است اثر تجسمی هنرمندی توسط دیگری دیده شود؛ اما ظاهراً از یاد برود و در واقع، در ناخودآگاه او ثبت و بعدها، تأثیر آن در خلق اثر یا آثاری از وی نمایان شود. در بحث ناخودآگاه جمعی هم -که یونگ به آن پرداخته است- کهن‌الگوهایی مطرح می‌شوند که محصول زیست شخصی افراد نیستند و در بسیاری از آثار تجسمی هنرمندان اقوام و ملل مختلف، به صورت مشترک به چشم می‌آیند. با تمام این اوصاف، برای برداشت و الهام از یک اثر تجسمی به صورت خودآگاه، هنرمند ناگزیر از ذکر نام خالق اثر است. ناگفته نماند که هر اندازه هم در ایده و مضمون نزدیکی وجود داشته باشد، باز هم چگونگی دریافت و پرداخت موضوعات مشترک و بیان تجسمی افراد مختلف در آثار خودشان، شخصی و متفاوت است.

 

تجربه های زیسته چقدر در خلق آثار مشابه هنری تاثیر گذار است؟

این پرسش را می‌توان از دو منظر پاسخ داد: نگاه نخست با اشاره به تجربۀ زیستۀ یک هنرمند شامل تشابهات و پیوستگی در ارائه فرم واحد و منسجم در آثار هنری اوست و نگاه دوم دربارۀ آثار هنرمندانی است که تجربه‌های زیستی مشترک دارند؛ در تجربۀ زیستۀ هر هنرمند، دانش، آگاهی، دریافت‌های ذهنی و کسب مهارت‌های اجرایی وی را به یکپارچگی و بیان منحصر به فرد در تولید آثار هنری می‌رساند؛ به طوری که هر اثر هنری از او، برای مخاطبِ آگاه و آشنا قابل شناسایی است. تشابه نوع خطوط، فرم‌ها، رنگ‌ها، چگونگی درک و بیان مفاهیم ذهنی و نیز، تبدیل آن‌ها به مفاهیم تصویری، همگی در انسجام آثار هنری یک هنرمند تأثیر می‌گذارند؛ انسجامی که به طور معمول در یک مجموعه از آثار کپی‌شده دیده نمی‌شود. هر هنرمند حرفه‌ای، البته مراقب هم هست که حفظ یکپارچگی در آثارش، او را به ورطۀ تکرار نکشاند. هر چند باید در نظر داشت که وجود گاه به گاه گسستی در محتوا، فرم و تکنیک‌های اجرایی یک هنرمند هم نوعی تجربۀ زیستۀ او به حساب می‌آید.تجربه‌های زیستی مشترک میان افراد هم می‌تواند تشابهات فرمی و محتوایی در آثار هنری به وجود آورد؛ ولی همان‌طور که قبلاً اشاره شد، چگونگی دریافت یک موضوعِ مشترک و نحوۀ بیان تجسمی آن -با وجود اشتراکات- برای هر هنرمند کاملاً شخصی و از آثار دیگری به نحو بارزی قابل تمییز است.

کد خبر 789478

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha