خبرگزاری شبستان: تحول به معناى رها کردن شیوههاى سنتىِ بسیار کارآمد حوزه در تعلیم و تعلم و تبدیل این شیوهها به شیوههاى رائج دانشگاهىِ امروز نیست؛ اینچنین تحول و تغییر و دگرگونىاى غلط اندر غلط است؛ این عقبگرد است... ما شیوههاى دانشگاهى خودمان را که برگرفته و نسخهنویسىشدهى از شیوههاى قدیمى غربى است، بیاوریم در حوزه حاکم کنیم؟! نه! ما این را تحول نمیدانیم. اگر چنین دگرگونىاى رخ بدهد، قطعا ارتجاع و عقبگرد است...
از نخستین دانشگاههایی که به شیوهی کنونی ایجاد شد، دانشگاه پاریس را نام میبرند که در قرن شانزدهم میلادی تاسیس شد و در مدت نسبتا کوتاهی، نمونههای مشابه آن سراسر اروپا را فراگرفتند. البته قبل از آن، در شرق، مکانهایی برای اجتماع دانشمندان و دانشجویان وجود داشت و شهرهایی به طور خاص، به عنوان محل اجتماع دانشمندان و بستری برای تبادل نظریات علمی و بحث در مورد آنها شناخته میشد. قبل از ورود اسلام به ایران، دانشگاه جندی شاپور در اهواز، یکی از مراکز مهم تولید علم و پرورش عالم در زمان خود بود. بعد از اسلام نیز شهرهایی مثل شوشتر (جامع تستر) و بغداد از معروفترین مکانهای علماندوزی بودند و در سراسر جهان اسلام به عنوان پایگاههای علمی اسلامی شناخته میشدند.
تاسیس دانشگاههای مدرن اروپایی، مقارن با شروع سیر قهقرایی تمدن اسلامی در خاورمیانه و جنوب اروپاست. اما نکتهای که در تاریخ علم اروپا و حکایتهای مربوط به روند تاریخی شکلگیری مراکز علمی آن حائز اهمیت است و در کتابهای تاریخی اروپاییان کمتر به آن توجه شده است، تاثیر اسلام و روحیات برخاسته از متن اسلام در پیشرفتهای علمی آن سامان است.
در جریان حوادثی هم چون جنگهای دویست سالهی صلیبی، که به طور مداوم در قرنهای یازدهم تا سیزدهم میلادی رخ داد،تشکیل دولتهای ایوبی و فاطمی در شمال آفریقا و فتح آندلس توسط مسلمانان و در پی آن، تعامل رو به رشد اروپاییان با اسلام، امکان آشنایی اروپاییان با تعالیم اسلام ایجاد شد.در پی این تعاملات بود که نگاه مسلمانان به مسئلهی علم و جایگاه عالم در جامعهی اسلامی به اروپا رسید و فضای علمی آن زمان آن را، که در سستی و خرافیگری و رخوت غرق بود، متأثر کرد و جامعهی آن زمان اروپا را، که درگیر بربریت و وحشیگری بود، از منجلاب دعواها و بحثهای سخیف بیرون کشید و رشد داد.
در آن زمان بود که عظمت ساختار مدون و منسجم مسلمانان در حوزههای علمیه و مراکز تولید علم و آموزش آن زمان، باعث شد اروپاییان به الگوبرداری و تبعیت ساختاری از مسلمانان دست بزنند و ساختارهای اولیهی دانشگاههای جدید شکل بگیرد.
شدت تاثیرپذیری اروپاییان به حدی بود که هم از لحاظ ظاهر و هم از لحاظ متون محتوایی، سعی در شبیه کردن خود به مسلمانان داشتند. به شکلی که فارغ التحصیلان خود را، مانند کسانی که در حوزههای علمیه تحصیل کرده بودند و به مقام روحانیت رسیده بودند، با عبا و کلاههایی شبیه عمامه میآراستند (که هنوز هم در جشنهای فارغالتحصیلی اروپا و جشنهای مشابهی که به پیرویاز آنان در دانشگاههای داخلی نیز برگزار میشود، میتوان آن را دید) و درسهایی که در کلاسها تدریس میشد، همان اصولی را داشت که در کتابهای اسلامی موجود بود. حتی گاهی همان کتابهایی که توسط دانشمندان اسلامی نوشته شده بود در کلاسها ارائه میشد و دانشجویان مجبور بودند برای فراگرفتن علم، زبان عربی را تحصیل کنند. عظمت ساختار علمی اسلامی تا حدی بود که تا قرنها،برخی کتابهای اسلامی، هم چون کتاب شفای ابوعلی سینا، در دانشگاههای اروپایی تدریس میشد و پایهی افکار و آموزشهای دانشجویان قرار میگرفت.
در همین سالها و در پی همین تحولات بود که به تدریج جریان استعمار قوت گرفت و شرایط به صورتی رقم خورد که جهان اسلام و تمدن اسلامی رو به انحطاط و افول گذاشت و غرب، با اندوختههای خود پیشرفت کرد و از لحاظ قدرت اقتصادی و نظامی در راس قرار گرفت. این بود که اتفاق چند قرن قبل، که اروپاییان را تحت تاثیر قرار داده بود، این بار به عکس رخ داد.
اولین دانشگاههای مدرن، در سالهای میانی دههی سی هجری شمسی در ایران تاسیس شد. شکل و شیوهی آموزش و مدیریت دانشگاههای جدید، گرتهبرداری از شیوههای اروپایی بود.
در کنار این تحولات که در طول چند قرن رخ داد، تحولاتی اندک در اصول و شیوههای آموزش و ادارهی حوزههای علمیه رخ داد و روشها تقریبا ثابت ماند. شیوهی استنباط و فقاهت در طول زمان، علیرغم تحولات پیوسته، به همان قوام سابق باقی ماند و تاثیرگذاری حوزه در جامعه و مسائل سیاسی، در زمانهای مختلف حفظ شد. در طول تاریخ، حوزههای علمیه محل اصلی هدایت افکار جامعه، حفظ و تبیین دین، تقویت روحیهی دینی مردم و تاثیرگذاری در تحولات سیاسی بود. به طوری که از زمان علامه حلی و شیخ طوسی، تا زمان مشروطه و قیامهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، حوزهیعلمیه، پایگاه اصلی رجوع مردم برای کسب تکلیف در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی بود.
با این حال در چند سال اخیر، با توجه به تغییرات گستردهی جامعهی اسلامی و ضرورتهای زندگی امروز، بحثهای زیادی برای تغییر ساختار و روند حوزههای علمیه صورت گرفته است.در کنار اینها،برخی تلاشها نیز صورت گرفته است که مطلوب نیست و حوزههای علمیه را از مطلوب خود دور میکند. از جمله تلاش برای تغییر نظام حوزه و انطباق آن با نظام کنونی دانشگاه و ایجاد محیطی مشابه برای تحصیل که باعث کمرنگ شدن نظام قدیمی و جاافتادهی آن میشود.
نظام آزاد انتخاب استاد و درس، که امکان تمایز اساتید قوی و ضعیف را فراهم میکند و دانشجو را در انتخاب درسها و دنبال کردن علایق خود مختار میگذارد، شیوهی مباحثاتی مطالعهی درس، که باعث فهم دقیق و منقح مباحث میشود، و مطالعهی آزاد و به دور از «آلودگی» نمره و مدرک که طلاب را به دنبال درس میکشاند و باعث میشود تنها اخلاص، محرک دانشجو برای دنبال کردن مباحث باشد، از جمله مزایای نظام سابق حوزه است. نظام سابق حوزه، در طول دورههای مختلف و در تزاحمها و تضاربها چکشکاری شده است و دروس و شیوههای آندر طول زمان تجربه و اصلاح شده است. بنابراین باید اصلاحات نظام حوزه را در درون همان نظام انجام داد و آن را با توجه به همان ساختار به تناسب مسائل و نیازها تغییر داد.
علاوه بر اینها، آن طور که سیر تاریخی ایجاد نظام دانشگاهی در اروپا و نحوهی اقتباس آن در کشورهای اسلامی، خصوصا ایران نشان میدهد، نظام متداول دانشگاهی، یک فتوکپی دست چندم از نظام قدیمی و ریشهدار حوزهها و مراکز علمی اسلامی است و با تغییر روند حوزههای علمیه به سمت نظام دانشگاه، در واقع حرکتی به عقب ایجاد خواهد شد.
خلاصهی مطلب این که اصلاح در حوزههای علمیه، که در ضرورت آن هیچ شکی نیست، باید در درجهی نخست با استفاده از الگوهای اصیل اسلامی صورت گیرد و در صورت نیاز، نکاتی از نظامهای آموزشی دیگر نیز به آن اضافه گردد.
پی نوشت:
1. بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم89/07/29.
پایان پیام/
نظر شما