خبرگزاری شبستان - البرز: بزرگ نمایی برنامه های اتمی ایران و تهدید جلوه دادن این کشور به عنوان یکی از اصلی ترین مباحث جامعه جهانی، ضرورت تهاجم نظامی به عنوان گزینه روی میز از طرف ایالات متحده آمریکا، سردرگمی ایران در مسیرهای دیپلماسی و دیپلماتیکی برای به دست آوردن حقّ دانش هسته ای، غیر موثر جلوه دادن مسیرهای دیپلماتیک پیش از آن که در فرآیند تصمیم گیری قانونی و متعارف کنگره و کاخ سفید، قرار گیرد، آن هنگام که در ستادهای غیر متمرکز « آیپک » طراحی، و بر روی میز دولتمردان واشنگتن و نمایندگان کنگره قرار می گیرد، از محورهای انگیزشی در بررسی میزان سهم و وزن لابی اسرائیل در سیاست گذاری دولت آمریکا، نسبت به جمهوری اسلامی ایران است.
ممانعت از دستیابی ایران به فن آوری هسته ای و جلوگیری از تبدیل شدن این کشور به قدرت منطقه ای از علایق مشترک آمریکا ، اسرائیل و متّحدان عرب در منطقه خلیج فارس به شمار می آید. حمایت بی قید و شرط جهان عرب از این تصمیم آمریکا می توانست حفظ موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس را برای ایالات متحده آسان تر کند و کسب چنین حمایتی، نیازمند اتخاذ یک راهبرد موثر است.
از جمله تأثیرگذاری های لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا در خصوص تحریک واشنگتن به حمله نظامی علیه تهران است، که در دوره رئیس جمهوری بوش به عنوان گزینه روی میز یاد شد. این در حالی است، که دولتمردان ایران به منظور بهبود روابط بین دو کشور در دوره های متعدد از گذر انقلاب اسلامی، طی فرصت هایی مانند توافق نامه برجام مذاکرات و دیپلماسی انجام داده است.
لذا با آگاهی بر اهمیّت فراوان موضوع در خصوص ارتباط تنگاتنگ و دوستانه اسرائیل و ایالات متحده آمریکا می توان به جنگ شش روزه این کشور اشاره کرد، که در طول مدّتی بیش از سی سال اسرائیل به بزرگترین دریافت کننده کمک های مستقیم اقتصادی و نظامی آمریکا تبدیل شده و در این میان سالیانه دست کم پنج میلیارد دلار که معادل یک پنجم کلّ بودجه کمک های خارجی ایالات متحده آمریکا است، به اسرائیل اختصاص داده شد، و از نظر وفاق معنوی، حدود بیست و پنج سال گذشته، بیش از سی و دو قطعنامه شورای امنیّت علیه اسرائیل به واسطه رأی ایالات متّحده وتو شده است.
بنابر این در حالی که جامعه آمریکا بیش از پیش حمایت بی حدّ و حصر دولتمردانش را از اسرائیل زیر سوال می برد، لابی اسرائیل هم چنان بیش از حد در تصمیمات و سیاست های خارجی آمریکا قدرت و نفوذ دارد و این امر در راستای منافع ایالات متحده نمی باشد.
در حالی که بستر آغازین هزاره جدید زمینه ساز فرآیند تنش ایالات متحده آمریکا بر سر مسئله هسته ای ایران بوده و هم چنان است، در این میان تحریم های اعمالی از رهگذر شورای امنیّت به صورت یک جانبه علیه ایران ادامه یافته و متعاقب با آن سیاست خارجی بسیاری از کشورهای دیگر در خصوص ایران برگرفته از مدل خاص جان گارور (2011) با عنوان بازی دوگانه است.
بنابر تعریف «آیپک» به عنوان مهمترین لابی یهودیان امریکا، که تعیین کننده ترین نقش را به عنوان یک نهاد یهودی در مطرح شدن ایده تحریم و تبدیل آن به استراتژی تحریم علیه ایران دارد، به جرأت می توان گفت: «آیپک» در تبدیل ایده تحریم ایران به استراتژی تحریم مهمترین نقش را بازی کرد.
این لابی با استفاده از نفوذ خود در دستگاه های تصمیم گیری و اجرایی آمریکا، مراکز فکری و تحقیقاتی توانست به شکل بسیار تعیین کنندهای این ایده را تبدیل به استراتژی کند و آن را به تصویب رساند. نقش این نهاد در تحقق تحریم ایران به شکلی روشن بود که تقریباً تمامی افراد مرکز مرتبط با موضوع تحریم ایران، بر آن صحّه گذاشته اند.
جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح های اتمی، به عنوان برنامه اول «آیپک» برای آینده طرح شده است. در واقع از پنج دستور کار «آیپک»، اوّلین و مهمترین هدف، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح های اتمی بوده است.
از این رهگذر باید منتظر بود تا حرکت رفتاری رئیس جمهوری آمریکا را پس از تصمیم قاطع برجامی دولت ایران در روند دیپلماسی معاهده برجام دید که قریب به یقین این مطلب نیز برگرفته از سهم اثرگذار لابی اسرائیل بر سیاست گذاری دولت آمریکا نسبت به ایران است.
* یادداشت از مهدیه دانایی
نظر شما