به گزارش خبرگزاری شبستان، در پشت جلد این اثر آمده است:
« امشب تو را در سال های رفته می جویم
می گریم و نام تو را آهسته می گویم
نام تو را چون عطر گل هایی که پرپر شد
بر سنگفرش آن غروب سرد می بویم
امشب کنار چشمه شعرم چه می خواهی
آن چشم ها از من چه می خواهند آهویم
عشقی که می پنداشتم از ریشه خشکیده است
گل کرده است و باز می پیچد به بازویم»
سید ابوالفضل صمدی که پیوندی ناگسستنی با ادبیات کهن دارد به تازگی دفتر شعر دیگری با عنوان « تنها و رهگذران » را روانه بازار نشر کرده است.
در یکی از غزل های این مجموعه می خوانیم:
گاه میرنجانیام گاهی مدارا میکنی
گریهام را با پشیمانی تماشا میکنی
عشق تنها میهمان چند روز از عمر توست
ناجوانمرادنه با این میهمان تا میکنی
ماه را دیوانهی خود میکنی با یک نگاه
پیش خود اندیشه کن دیگر چه با ما میکنی
خانهات اینجاست؛ آغوشی که خالی مانده است
در دل بیگانگان خود را چرا جا میکنی؟
موج در مرداب میاندازی ای قوی سپید!
در شب تاریک عمرم راه پیدا میکنی
ماهی آزادی و شأن تو اقیانوسهاست
از من دلتنگ حق داری که پروا میکنی
پارهی سنگی بزن بگذار در هم بشکند
با دل بی طاقتم تا کی مدارا میکنی؟
چاپ نخست کتاب شعر ابوالفضل صمدی با عنوان «تنها و رهگذران» به همت موسسه نشر نگاه در 175 صفحه چاپ و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
نظر شما