«فریبا رحمانی» از افرادی است که همراه خانواده اش در یک اتاق در کنار کوره پز خانه های شمس آباد زندگی می کند کوره آجر پزی که سالهاست خاموش شده، وی با تردید حاضر به گفتگو درباره زندگی در اینجاست هرچند اینجا تهران است اما گویی سبک زندگی اولیه انسانها بازسازی شده است، اتاق هایی کج و کوله با سقف هایی چوبی و چند تکه ظرف و دبه های ۲۰ لیتری آب و یکی دو عروسک بی دست و پا تمام چیزی است که با نگاه کردن به داخل این اتاق دست گیرت می شود. ماحصل گفتگوی خبرنگار خبرنگار شبستان با این زاغه نشین را می بینیم.
زندگی در این جا چگونه است و چرا در اینجا هستید؟
ما در این جا گیر کرده ایم نه راه پس داریم و نه راه پیش ایجا هیچ امکاناتی وجود ندارد و اگر یکی از ما ها مریض شویم هرچند در تهران هستیم اما پولی نیز برای رفتن به دکتر نداریم، اکثر افراد اینجا درآمدی ندارند و به همین دلیل هر خانواده فقط در یک اتاق زندگی می کند و همانطور که دیدید این اتاقها نمناک هستند و به دلیل اینکه گاز کشی نشده است همیشه سرد است و به همین خاطر نیز بچه های ما همیشه مریض هستند.
چند خانواده اینجا هستند و شغل اکثر افراد چیست؟
تعداد ۳۲ خانواده هستیم که ۱۳ خانواده افغانی و ما بقی ایرانی هستند، اکثر این خانواده ها درآمدی ندارند و فقط با کمک های مردم زنده هستیم. ما گاه و بیگاه کنار جاده می نشینیم و مردم و رهگذران گاهی کمک می کنند، در برخی مواقع غذا، گاهی لباس دست دوم و یا پول می دهند، چند روز گذشته یک نفر سبزی پلو با ماهی آورد یکی از همسایه ها ۷ پرس گرفته بود و چونکه یخچال نداشت ماهی ها فاسد شده بودند و بچه آنها به دلیل مسمومیت غذایی در بیمارستان بستری شده است.
چطور در این اتاقها هستید، مال خودتان است یا کسی صاحب آنهاست؟
پیرمردی که نزدیک کوره پزخانه زندگی می کند مالک همه این اتاقهاست، هر خانواده ۵ میلیون پول پیش داده است و ماهیانه ۲۰۰ هزار تومان اجاره می دهیم و این در حالی است که هیچ قرار دادی نداریم و صاحب اینجا هروقت بخواهد مارا از اینجا بیرون میکند.
چطور سر از اینجا درآوردید، و چند سال است ساکن این جایید؟
ما قبل از این در مرتضی گرد مستاجر بودیم ولی پدرم مریض شد و دیگر نتوانست سر کار برود، با گرانی های اخیر اجاره خانه در آنجا چند برابر شد و ما توان پرداخت آنرا نداشتیم، الان درآمد ما فقط این است که پدرم سرخیابان می نشیند و لباس های اهدایی دست دوم مردم را به خانه می آورد و ما آنها را می شوریم و برای فروش آنها را به شهر می برد تا بتوانیم کرایه خانه را پرداخت کنیم.
چرا اینجا گاز کشی نشده است؟
این خانه ها به دلیل فرسوده بودن نه گاز دارند و نه آب و پخت و پز ما فقط با پیک نیک است.و آب را نیز به صورت دبه ای می آوریم اینجا سالهاست همینطور باقی مانده و مستاجران نیز به هیچ کسی برای بیان مشکلات خود دسترسی ندارند، ما هستیم اما هیچ کسی ما را و مشکلاتمان را نمی بیند.
بچه های زیادی اینجا هست آیا امکاناتی برای بازی و سرگرمی دارند؟
اکثر اینها یا مدرسه نمی روند و اگر هم بروند بیشتر کار می کنند، اینها کودکان کاری هستند که همان کار سرگرمی آنهاست هرچند محیط اینجا زیاد مناسب نیست و این دور و برها پر از معتاد و فروشنده مواد است که این کودکان نیز این ها رامی بینند و می دانند.
آن پایین کنار کوره آجر پزی چه خبر است این گاریها و اسبی که هست برای چیست؟
افراد ساکن در اینجا با آن گاری ها نمک ید دار می فروشند و شاید کارهای دیگری هم بکنند که نمی دانم ولی همین نمک فروشی، کارشان همین است.
هادی دهقانی
نظر شما