خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: یکی از سفرهای رایج در ایام نوروز، سفر به مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس در قالب کاروان های راهیان نور است، سفری کوتاه اما به اذعان حاضران در آن ژرف و اثرگذار؛ از این رو، به منظور بررسی تاثیر این سفر معنوی بر دستیابی به سبک زندگی منتظرانه و انس و الفت با امام عصر(عج)، با حجت الاسلام والمسلمین «علی اکبر درخشنده امیری»، راوی کاروان های راهیان نور به گفت وگو پرداخته ایم که بخش دوم و پایانی آن تقدیم حضورتان می شود:
این انس و ارتباط با امام زمان(عج) در جبهه های جنگ چه جلوه هایی داشت و چه تاثیری بر روند عملیات ها و رشادت های رزمندگان داشت؟
در هر عملیاتی که رمز آن «یا صاحب الزمان(عج)» بود رشادت های رزمندگان بسیار متفاوت می شد، یا وقتی کار به مشکل برمی خورد توسلات به امام زمان(عج) گره گشایی می کرد.
حجت الاسلام «جوشقانیان» از راویان دوران دفاع مقدس نقل می کند: در عملیات های مختلف چیزهایی خاص می دیدم، برای مثال وقتی با انگیزه تاکتیکی به منظور پایان بردن جنگ قرار شد مناطقی از عراق را در دست بگیریم تا در مذاکره قدرت خاتمه جنگ و نشاندن عراق سر جایش را داشته باشیم، می دیدیم نوجوانان و جوانان با سخت ترین شرایط مقاومت می کنند، در کشور عراق سنگر زده و مقاومت می کردند و آماج گلوله ها و توپ ها می شدند و وقتی می پرسیدیم چطور اینطور محکم ایستادید، پاسخ می دادند: من دست امام زمان(عج) را روی سر خودم حس می کنم و شرم دارم که کم بیاورم!
خاطره ای از این توسلات و باور به حضور و کمک امام زمان(عج) در عملیات ها دارید که برای مان نقل کنید؟
قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا از مازندران درباره «شهید تازیکه» نقل می کند: شب عملیات والفجر 8 در کنار اروند بچه ها را به خط کردیم تا به آب بزنند، اما اروند وحشی است و هنوز هم دنیا نمی تواند عبور ما از اروند را قبول کند لذا برای آنکه امواج آب بچه ها را پراکنده نکند طنابی به هر دسته ای دادیم تا به کمرهاشان ببندند و آب آنها را پراکنده نکند.
دیدم شهید تازیکه مقداری از سر طناب را باقی گذاشت و بعد طناب را بست، جلو رفتم و گفتم این طناب اضافی را ببر اما دیدم تغییر نداد، کمی مکدر شدم که از دستور سرپیچی می کند و لذا جدی گفتم این طناب را کوتاه کن، سرش را پایین انداخت و گفت: در این خروشانی اروند ما به خودی خود نمی توانیم عبور کنیم من طناب را برای امام زمان(عج) گذاشتم که بگیرند و عبورمان دهند!
و هنوز دنیا از کیفیت عبور ما از این رود در آن عملیات در شگفت است.
زائری که در مشهد شهدا با این خاطرات و واقعیات تاریخ آشنا می شود و از نزدیک اروند و شدت آب را می بیند، آشنایی با سبک زندگی شهدا او را متاثر کرده و با امام عصر(عج) مانوس می شود.
سرّ این انس با شهدا در بهار طبیعت چیست و چطور می توان از آن برای ارتباط با امام عصر(عج) استفاده کرد؟
در زیارنامه امام زمان(عج) می خوانیم «السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ»؛ از ربیع به باران بهاری تعبیر می شود که با بارش آن زمین ها سرسبز شده و درختان مرده احیاء می شوند.
وقتی امام زمان(عج) را چنین خطاب می کنیم، یعنی وجود مقدس حضرت(عج) زمین مرده جان انسان ها را زنده کرده و اگر ایشان به دلی عنایت کنند آن دل احیاء شده و آلودگی ها از آن پاک شود و این همان حیات انسانی است.
حیات فطرت انسان در درک حق است و این ربیع الانام است که دل های در شُرف مرگ و یا شاید مرده را با دم مسیحایی خود زنده می کند؛ چه بسیار افرادی که شاید دل هاشان مرده بود اما با ورود به میدان جهاد و ارتباط با امام عصر(عج)، مقام شهادت نصیب شان شد.
توسل به امام عصر(عج) در بستری که رزمندگان به حضرت بقیه الله العظم(عج) متوسل شده و چنین مقامی یافته اند آنهم در بهار طبیعت که زمین جان دوباره یافته، بر زائر شهدا و مشاهد آنها تاثیری شگرف دارد و جان ها را صیقل می دهد.
اوج بهره داری زائران آن جا است که به بسترسازی ظهور ختم می شود.
انس با شهدا از نظر تقویت ولایت پذیری و تبعیت از امام زمان(عج) چه آثاری دارد؟
سراسر انقلاب و دفاع مقدس نشان می دهد که همه ویژگی های انقلاب ما منحصربفرد بود و در دیگر انقلاب ها وجود نداشت و آن ویژگی ای که در پیروزی علیه استکبار نقش اصلی داشت تبعیت از ولایت فقیه و از امام عصر(عج) بود.
شاید آن زمان نمی شد برای آن مصداق آورد اما امروز که بیداری های اسلامی نتوانستند به مقصد برسند و بازیچه استکبار جهانی شدند، درمی یابیم ضعف این انقلاب ها در نداشتن ولی فقیه و امام امت که توانایی اداره را دارد، است.
در دوران دفاع مقدس جلوه های فراوانی از ولایت پذیری شهدا وجود داشت و نقل های بسیار از این روحیه رزمندگان وجود دارد.
مصداقی از این ولایت پذیری را بیان کنید.
روحانی گردانی که شهید «ابراهیم همت» قبل از فرماندهی در آن گردان بود، نقل می کند: روزی شهید همت را به مقر احضار کردند و ما خوشحال بودیم که عملیاتی در راه است... یک ساعتی گذاشت و حاج ابراهیم آمد و همه جمع شدیم تا اخبار را دریافت کنیم، اما وقتی خودرو ایستاد، دیدیم شهید همت به پهنای صورت گریه می کند، همه ترسیدیم که چه شده؟
شهید در حال گریه پیاده و وارد سنگر فرماندهی شد! ما نگران بودیم چه چیز فرمانده شجاع ما را به چنین گریه ای وا داشته است؟ فکر کردیم هیچ چیز نمی تواند مگر اتفاقی برای امام خمینی(ره) رخ داده باشد اما جرئت بیان این فرضیه را نداشتیم!
پس از اصرار فراوان رزمندگان، با ترس و لرز رفتم و دیدم شهید نشسته و گریه می کند، پس از چند بار پرسش، گریه های شهید بلندتر شد و این ذهنیت در من قوی تر می شد و نهایتاً فرضیه ای را که از آن هراس داشتم، به زبان آوردم و پرسیدم: برای امام اتفاقی افتاده، شهید سر بالا آورد و تکه کاغذ را به من داد. حکم فرماندهی لشکری ابراهیم همت با امضای حضرت امام بود. گفتم اینکه خوشحالی دارد، چرا گریه می کنید؟
شهید همت در پاسخ گفت: این حکم یعنی امام(ره) به من اعتماد کرده و می ترسم وقتی فرمانده شدم کاری کنم که خلاف نیت امام باشد!
این یعنی علاوه بر آنکه رزمنده ها خلاف حرف امام کاری نمی کردند تلاش داشتند به قدری خود را تطبیق دهند که متوجه شوند امام در دل و نیت چه می خواهد!
آن روحانی در ادامه تعریف کرد: وقتی جزیره مجنون در عملیات خیبر زیر آتش دشمن بود (طبق اعلام عراقی ها حدود یک میلیون توپ و خمپاره و موشک به کار رفت و نخستین بمباران شیمیایی رخ داد) رزمنده ها امید پیروزی را از دست دادند توسل کردیم و زیارت عاشورا خواندیم یکی از رزمنده ها خبر داد که احمدآقا خبر داد امام گفته اند شما نگران عدم الفتح ها و شهادت ها نباشید.
وقتی این پیام در منطقه پخش و به شهید همت ابلاغ شد که امام خمینی(ره) فرموده اند: حفظ جزایر مجنون حفظ اسلام است، شهید بچه ها را جمع کرد و گفت: هر کس می خواهد بماند و هر که نه، برود و همه ایستادند و جزیره را حفظ کردند.
آن گریه ها نهایتاً به فدای سر و جان شهید همت انجامید.
لذا تبعیت از امام و نایب امام عصر(عج) در جای جای عملیات های دفاع مقدس تبلور داشت. چنان که با پیام امام راحل در عملیات کربلای 4 مجروحان احیاء شده و دفاع را ادامه دادند و تقریبا 16 روز پس از آن، عملیات «کربلای 5 » انجام شد که باز هم مانند والفجر 8 دنیا در شگفت ماند که آن موانع در منطقه شلمچه چگونه فتح شد؟
نظر شما