به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: «در نهج البلاغه از حضرت امیر(ع) سوال شد که فرق میان عدل و جود چیست؟ حضرت(ع) برای آنکه مساله را توضیح دهد که آیا عدل بالاتر است یا جود و بخشش، توضیحی نسبت به خود کلمه عدل داده که در حکمت شماره 437 نهج البلاغه اشاره شده است. ایشان فرمود: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا؛ عدالت، هر چيز را به جاى خود مى نهد و بخشندگى آن را از جاى خود بيرون مى نهد. عدل، نگاهدارنده همگان است و بخشندگى، تنها كسى را در بر مى گيرد كه بخشش نصيب او شده. پس، عدالت از بخشندگى شريفتر و برتر است».
این سیره مولای متقیان امام علی(ع)، اولین امام شیعیان است که در مورد عدالت و مساوات مطرح کرده است. از این رو، بر آن شدیم در سالروز ولادت حضرت امیر(ع) گفت وگویی با حجت الاسلام «عزالدین رضانژاد امیردهی»، رئیس پژوهشکده علوم اسلامی المصطفی(ص) و استاد حوزه داشته باشیم که در ادامه حاصل آن تقدیم حضورتان می شود:
با توجه به اینکه در سیزدهمین روز از ماه رجب، ولادت حضرت امیرالمومنین علی(ع) قرار گرفته ایم در مورد یکی از مشهورترین ویژگی های آن حضرت(ع) یعنی عدالت اشاره ای داشته باشید و سیره آن امام همام را در این گستره بیان کنید.
حضرت امیر(ع) مظهر پیاده کردن عدالت نبوی و اسلامی است. قبل از اینکه به سیره حضرت(ع) در رابطه با عدالت اشاره کنم به تعریف اجمالی از مساله عدل و عدالت می پردازم و بعد وارد مصداق عدل در سیره ایشان می شوم.
عدل و عدالت از مفاهیم عقل عملی است به عبارت دیگر حکما و فلاسفه، عقل را به عبارت مدرکاتش به دو قسم تقسیم می کنند و می گویند عقل عملی و عقل نظری داریم، در عقل عملی تحسین عدالت، علم، شجاعت و ناپسند شمردن ظلم و بیدادگری مطرح می شود، گرچه هر یک از این چهار مساله یعنی حُسن عدل و دادخواهی، حُسن علم و معرفت، حُسن شجاعت و ناپسندی ظلم، شاید به یک اصل برگردد و آن هم مفهوم اصلی اش به عدل است، در نتیجه برای آنکه سیره عدالت امیرالمومنین(ع) را نگاه کنیم باید به این مطلب توجه داشته باشیم که اصل عدالت و حُسن بودن عدل، چیزی است که همه به آن اعتراف دارند و به عبارت دیگر یک مساله وجدانی و فطری است که هم در میان خداپرستان و هم در میان غیرخداپرستان، پذیرفته شده است، از طرف دیگر وقتی می گوییم عدالت باید تعریفی از عدل داشته باشیم و با آن تعریف به عدالت حضرت امیر(ع) بپردازیم.
در رابطه با عدالت یک معنای لغوی داریم که عدل را تعریف کرده اند «اَلْعَدْلُ اَلْإِنْصَافُ»(عدل انصاف است)، انصاف را هم تعریف کرده اند که هر کس هر چه را که برای اوست به او بدهیم، به عبارت دیگر هر کسی که حقی دارد حق اش را بپردازیم و از آن طرف هم چیزی را که مربوط به او نیست از او بازداریم. حال با توجه به این تعریف لغوی، تعریف اصطلاحی عدالت هم این می شود که ما بتوانیم مساوات را در همه امور بین همه افراد اقامه کنیم.
وقتی که می گوییم مساوات به این معناست که به هر کس هر آنچه که سزاوار اوست به او داده شود و هر چیزی در جایی که استحقاق آن را دارد، قرار گیرد، بر این اساس است که می گویند عدالت در عرصه های مختلف جای می گیرد، برای مثال عدالت در امور اجتماعی، در امور اقتصادی، در امور سیاسی و در امور علمی و مسایل دیگر که مرتبط با جامعه است.
عدالت با این تفاصیل در سیره علوی چه تعبیر و تعریفی دارد؟
اما در رابطه با اینکه حضرت امیر(ع) خودش عدل را چگونه می بیند و به بیان دیگر دیدگاه نظری حضرت(ع) در مورد عدل چیست چند مساله را باید مطرح کرد. در نهج البلاغه از حضرت امیر(ع) سوال شد که فرق میان عدل و جود چیست؟ حضرت(ع) برای آنکه مساله را توضیح دهد که آیا عدل بالاتر است یا جود و بخشش، توضیحی نسبت به خود کلمه عدل داده که در حکمت شماره 437 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم دشتی) آمده است که به آن اشاره ای اجمالی می کنم: امام علی(ع) در پاسخ می فرماید: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا؛ عدالت، هر چيز را به جاى خود مى نهد و بخشندگى آن را از جاى خود بيرون مى نهد. عدل، نگاهدارنده همگان است و بخشندگى، تنها كسى را در بر مى گيرد كه بخشش نصيب او شده. پس، عدالت از بخشندگى شريفتر و برتر است».
بنابر این، امام علی(ع) با این تلقی ای که از عدل دارند، می فرمایند: «فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»، یعنی عدل را افضل می دانند.
اقتضائات و اهمیت این عدالت در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، معنوی چیست و امیرالمومنین(ع) عدل را در این مولفه ها چگونه جاری و ساری کردند؟
اهمیت مساله عدل این است که از ابتدا وقتی که مسایل کلامی و عقیدتی در میان جامعه اسلامی گسترده شد و رشد یافت، یک سری دیدگاه هایی در رابطه با عدل الهی مطرح شد که به نظر می رسید این دیدگاه ها چندان علمی نباشند لذا برخی از فرقه های اسلامی مانند امامیه و معتزله، که معروف به عدلیه هستند در دیدگاه های اعتقادی، معنایی را برای عدل الهی مطرح کرده اند که با معانی سایر فرقه ها مانند اهل حدیث، و دیگران متفاوت است؛ لذا عدل الهی به عنوان یکی از اصول مذهب در برخی فرقه ها قرار گرفت آن هم به دلیل اهمیتی که در برداشت از مساله عدل دارد.
حضرت امیر(ع) در حکمت شماره 470 نهج البلاغه می فرماید: «التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَه؛ توحيد اين است كه خدا را به تصور در نياورى و عدل اين است كه خدا را متهم نسازى».
مولای متقیان(ع) در این فراز و در وهله اول عدل مربوط به ذات اقدس الهی را مطرح کرد یعنی این مساله را بیان کرد که عدالت در عقیده در وهله اول نسبت به ذات خداوند است. حال همین امیرالمومنین(ع) که عدل را اینگونه بیان می کند در سیره عملی اش به این مساله دقت زیادی دارد.
در این مقطع از بحث سیره حضرت امیر(ع) در عدل را با استفاده از نهج البلاغه بیان می کنم که فقط تئوری و نظری نیست بلکه عملی و سیره است. در خطبه 224 نهج البلاغه دو جریان مهم که ارتباط با مساله عدالت آن هم در گستره مسایل اقتصادی و عدالت در قضاوت را دارد، بیان می کنم.
مورد اول جریانی در مورد برادر حضرت امیر(ع) است. حضرت ابوطالب چهار پسر به نام های «طالب»، «عقیل»، «جعفر» و «علی» داشت. هر کدام از آنها 10 سال فاصله سنی داشتند لذا عقیل برادر بزرگ تر حضرت امیر(ع) بود که 20 سال از ایشان بزرگ تر بود، او در زمان حکومت علی(ع) زنده بود و درخواستی داشت که در اینجا سیره حضرت(ع) را نسبت به آن درخواست اقتصادی برادرش عقیل مطرح می کنم که در نهج البلاغه هم آمده است. حضرت(ع) می فرماید: «سوگند به خدا اگر تمام شب را روی خارهای سعدان (خار سه شعبه و گزنده) به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم نموده، و به ناحق چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم».
بعد از این مقدمه حضرت جریان برادرش عقیل را مطرح می کند و می فرماید: «سوگند به خدا برادرم عقیل را دیدم که در زیر چنگال فقر و تهی دستی، دست و پا می زد تا آن جا که از من خواست از گندمی که از حقوق شما است به او ببخشم، در حالی که فرزندان او از شدت فقر، پریشان و غبارآلود دیدم، گویا صورت شان با نیل، سیاه شده بود، عقیل چند بار رفت و آمد کرد و مکرر در هر بار با حالت جانسوزی، خواسته اش را بازگو کرد من حرف های او را گوش می دادم، او گمان کرد که من دینم را می فروشم و از خواسته او اطاعت می کنم و از شیوه خود دست بر می دارم، در این موقع آهنی را داغ کردم و آن را به بدن عقیل نزدیک نمودم تا از آن درسی بگیرد، او پس از آن که حرارت آتش را احساس کرد، ناله ای همانند ناله بیماران کشید و نزدیک بود از حرارت آهن تفتیده بسوزد، به او گفتم: زنان در سوگ تو بنشینند ای عقیل! آیا از آتشی که انسان برای بازی خود، آن را گداخته است ناله می کنی، ولی مرا به سوی آتش می کشی که خداوند جبّار، آن را از خشم خود افروخته است، «اتئنّ من الاذی ولا ائنّ من لظی»؛ آیا تو از آزاری که مدت کوتاه است ناله می کنی و من از آتش افروخته و جاودانه دوزخ ناله نکشم»؟
این نوع عدالت را در میان کدام حاکم از حاکمان در تاریخ انسان و انسانیت دیده می شود جز علی(ع)؟
چه مصداق های دیگری در تحقق واقعی عدالت در سیره علوی وجود دارد؟
اما مورد دیگر که آن هم بسیار اهمیت دارد جریانی است که حضرت امیر(ع) نقل می کند و داستانش از این قرار است که شخصی در زمان حکومت حضرت(ع)، مرتکب جرمی شده بود و قرار بود پرونده اش فردای آن روز در دادگاه مطرح شود، برخی گفته اند که اسم او «اشعث بن قیس» بوده است.
او قبل از دادگاه، شبانه خدمت حضرت امیر(ع) رسید در حالی که به عنوان هدیه برای حضرت حلوا برده بود و خیال می کرد حالا که این هدیه را داده است، حضرت(ع) توجه بیشتری به او خواهد داشت و ملاحظه او را نسبت به حکمی که قرار است صادر شود، می کند و به قول امروزی ها نزد حضرت(ع) رفت تا رومیزی و زیرمیزی را بگیرد.
مولای متقیان(ع) در نهج البلاغه در نقل این جریان که می تواند الگویی برای امروز ما باشد، می فرماید: «فقلت اصله ام زکاه ام صدقه فذلک محرّم علینا اهل البیت؛ گفتم آیا بخشش است یا زکات است و یا صدقه؟ که زکات (واجب) و صدقه (مستحب) بر خاندان ما حرام است». گفت: نه زکات است و نه صدقه، بلکه هدیه است، گفتم: سوگ کنندگان در سوگ تو بنشینند، آیا از راه دین خدا وارد شده ای که مرا بفریبی؟ آیا نظام عقل تو به هم خورده یا دیوانه شده ای و یا هذیان می گویی؟ سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر افلاک آن است به من ببخشند تا به عنوان گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای، خدا را نافرمانی کنم، نخواهم کرد، و براستی که دنیای شما در نزد من از برگی که ملخ، آن را به دندان گرفته و آن را جویده است، پست تر می باشد. علی را به دنیای ناپایدار و خوشی آن چه کار؟ به خدا پناه می برم از خواب عقل و زشتی لغزش ها و از او یاری می جویم.»
این ماجرا وصف حضرت امیر(ع) و عدالت اش است.
معنویتی که امروز در جامعه به آن نیاز داریم در سیره علوی چه تعریفی دارد و چطور می توان از آن الگو گرفت؟
قبل از پاسخ مقدمه ای را بیان می کنم، آنچه که امروز به نام معنویت مطرح می شود ابعاد مختلفی دارد گاهی از آن تعبیر به زهد و پارسایی می شود. اما واقعیت آن است که کسی اهل معنا خواهد بود که در ابتدا عقیده اش جزم و یقین داشته و راه را یافته باشد، به عبارت دیگر، اگر بخواهیم سیره معنوی حضرت امیر(ع) را بررسی کنیم باید ببینیم که رابطه او با خداوند چگونه است، در حکمت 184 نهج البلاغه آمده است: «مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ؛ از آن زمان كه حق به من نشان داده شده هرگز در آن شك و ترديد نكردم».
مولای متقیان(ع) کسی است که وقتی شخصی به نام ذعلب، از ایشان در مورد عبادت خداوند سوال کرد که آیا خدایی را عبادت می کنی که نمی بینی؟، در پاسخ فرمود: «وای بر تو ای ذعلب! دیدگان با مشاهده او را نمی بینند؛ ولی قلب ها با حقایق ایمان او را می بینند».
بنابر این، کسی که از نظر اعتقادی، به حضرت حق اعتقاد راسخ داشته باشد تمام امورش در زندگی به سر و سامان می رسد. از طرف دیگر جنبه های معنوی سیره امام علی(ع) مانند پیامبر(ص) و سایر امامان معصوم علیهم السلام است، کسی که عصمت داشته باشد در جنبه معنوی کم ندارد، آنها به اوجی رسیده اند که با آن هیچ ضلالتی نخواهد بود، لذا مقصود از معنویت اگر پارسایی و زهد باشد در سیره حضرت امیر(ع) تام و تمام دیده شده است، هم آن زمان که سکان جامعه اسلامی را در دست داشت و چه قبل از آن در هر دو حالت خودش لباس هایش را پینه می زد، کفش هایش را پینه می زد و در زهد و پارسایی زمانزد زمانه خود بود.
نظر شما