اقبال لاهوری در تجدید حیات و اندیشه اسلام در زمره کسانی چون  سید جمال است

بلخاری با بیان اینکه اقبال لاهوری در حوزه تجدید حیات اسلام و اندیشه اسلامی در زمره کسانی چون سید جمال الدین اسدآبادی قرار دارد، گفت: نگارش اثر مهم و بلکه مهمترین اثرش «تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام» گواهی بر این امر است.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: مراسم «بزرگداشت اقبال لاهوری، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار برجسته جهان اسلام» عصر روز گذشته (سه‌شنبه، ۲۱ اسفندماه) در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

 

«حسن بلخاری» در این مراسم طی سخنانی با اشاره به حوزه اصلی اندیشه و ایده های علامه اقبال لاهوری گفت: او یقینا از بنیان گذاران پاکستان به شمار می رود و به یک معنا، نخستین کسی است که ایده یک کشور مستقل و اسلامی را در همکاری با کسانی چون مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح در شبه قاره مطرح کرد و البته مبارزات فکری و سیاسی اش علیه استعمار و نوعی فلسفه سیاسی که استوار بر توحید الهی و رسالت محمدی است، بود.

 

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ادامه داد: در فلسفه آشنایی عمیق با بزرگترین فلاسفه غربی چون کانت و هگل داشت و رساله دکتری اش با عنوان «رشد ما بعد الطبیعه در ایران» در دانشگاه مونیخ و به سال 1899 میلادی دفاع شد، رساله ای که با نام «سیر فلسفه در ایران» به چاپ رسید.

 

وی گفت: او همچنین در مباحث اقتصادی سرآمد بود و نگارش «علم الاقتصاد» نخستین کتاب در اقتصاد به زبان اردو به قلم او است که در سال 1903 میلادی در لاهور به چاپ رسید. در حوزه روان شناسی دینی نیز تاملات اش در باب روش استقرا «کندی» فیلسوف عرب و نیز اندیشه های عراقی و خواجه محمد پارسا قابل توجه است.

 

بلخاری اظهار کرد: اقبال در حوزه تجدید حیات اسلام و اندیشه اسلامی در زمره کسانی چون سید جمال الدین اسدآبادی قرار دارد و نگارش اثر مهم و بلکه مهمترین اثرش «تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام» گواهی بر این امر است. اقبال در «جاویدنامه» مکرر از جمال الدین نام برده و ضمن اینکه او را موسس اصلی رنسانس اسلامی در دوره جدید می خواند، شایسته ترین فرد برای لقب نوگرا نیز می داند.

 

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تاکید کرد: در حوزه عرفان، آشنایی اقبال با آراء ابن عربی، سنایی، عطار، مولانا، عراقی، بیدل و شاه ولی الله و البته در میان همه این بزرگان، دل سپردگی تام و تمامش به مولانا محمد جلال الدین بلخی که تا آخر عمر مستمر و مداوم ادامه یافت و حتی در برخی اشعار خود، همچنان که مولانا جان خود را افروخته از فروغ امیرالمومنین علی(ع) می دانست، اقبال نیز جان خود را روشن از خورشید مولانا می دانست.

 

بلخاری ابراز کرد: در حوزه فلسفه غرب آشنایی عمیق با آرای «آنری برگسون» داشت که به نگارش کتابی چون «حقیقت و حیرت: مطالعه بیدل در پرتو اندیشه های برگسون» انجامید و البته آشنایی او با اندیشه اَبَر انسان نیچه و نیز آشنایی کامل با آرای فلاسفه ای چون کانت و هگل نیز مورد توجه است.

 

وی ادامه داد: با تامل و تحقیق در باب حیات و آثار علامه اقبال، با شخصیتی متضلع و چندوجهی مواجهیم که در برزخ سنت و مدرنیته و با تحصیل در شرق و غرب و با اتکا به استعداد و پشتکار کم نظیرش در حوزه های متکثر فوق، سخن گفت و شعر سرود و کتاب نوشت.

 

بلخاری اظهار کرد: برتراند راسل در مقدمه کتاب مهم «تاریخ فلسفه غرب» سخن مهمی در باب نسبت فلاسفه با زمان خویش دارد، او می گوید: فلاسفه هم معلولند و هم علت، از سویی معلول اوضاع اجتماعی و سیاسی و سازمان حکومتی خویش اند و از سوی دیگر اگر بختیار باشند، علت عقایدی هستند که سیاست و سازمان های دوره های بعدی را شکل می دهد.

 

وی گفت: به زبان ساده فلاسفه از گذشته و حال متاثر گشته و بر آینده خویش تاثیر می گذارند، اقبال نیز قطعا از این دسته فلاسفه است. فلاسفه ای برخوردار از روح زمان و در عین حال به دنبال ایجاد جهانی نو و گشودن افق هایی نوتر در مقابل دیدگان ملت و کشور خویش اما همه فلاسفه چنین نیستند که در حیات خویش شاهد به ثمر نشستن فعالیت های فکری و عملی خود در رسیدن به جان و جهانی بهتر باشند.

 

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ابراز کرد: علامه ما (اقبال) نیز چون افلاطون که در تحقق یوتوپیای خود ناکام ماند در حسرت و ناکامی احیای اندیشه و تمدن اسلامی، عمر خود را به پایان رساند اما مطلقاً تاثیر او بر شکل گیری پاکستان و ظهور برخی نهضت ها و جنبش های اسلامی چه در حوزه فکری و چه حوزه سیاسی قابل تردید نیست.

 

بلخاری تصریح کرد: اقبال در عصری ظهور کرد و زیست که شرق در بزرخ میان سنت و مدرنیته تنفس می کرد، این برزخ اجازه می داد تا اقبال و سید جمال الدین اسدآبادی عمیق ترین فریادهای احیاء و اتحاد جهان اسلام را برآوردند اما جهان بسته اندیشه شرقیان و به ویژه مسلمانان، اذن و اجازه تحقق افکار اقبال و اسدآبادی را نمی داد، بزرگانی که پیش از زمان خود متولد شده بودند اما تردیدی نیست که بر زمان آینده خود اثر گذاشتند.

 

وی در پایان خاطرنشان کرد: بسته بودن و انجماد فکری ملت های مسلمان به علاوه حکومت های نالایق و ناکارآمد و نیز فقدان نوآوری و فعالیت های عمیق فکری در دانشگاه های جهان اسلام، غرب زدگی و سیطره کمیت اندیشه بر کیفیت آن، همه و همه عواملی بود که تلاش و کوشش اقبال و سید جمال الدین اسدآبادی را ناکام گذاشت اما در تداوم زمان، جهان اسلام به اهمیت و عظمت این اندیشه ها و تلاش های نوآورانه و احیاگرانه چنین بزرگانی پی برد.

کد خبر 773079

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha