روایت مسجدی یک استاد موسیقی

وقتی که از مسجد حرف می زند چشمانش برق می زنند انگار که او به اقیانوسی از خاطرات سفر کرده است.

خبرگزاری شبستان، سرویس مسجد و کانون های مساجد: ساخت مساجد به عنوان محلی برای نیایش، تجمع و تعامل مسلمانان در طول تاریخ اسلام همواره مدنظر بسیاری از بزرگان دینی و حاکمان و مسئولان کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی بوده و هست.

 

 

وجود جایگاهی برای پرداختن به مسایل اجتماعی و ارتقای ابعاد گوناگون زندگی افراد از جمله زندگی اجتماعی مسلمانان در جوامعی که این گروه در آن ها زندگی می کنند می تواند مأمنی برای افزایش سطح کیفی زندگی این افراد و حتی تمامی کسانی باشد که در این محیط ها اعم از شهرها و کشورها زندگی می کنند و در طول سالیان سال در آن ها به دنیا می آیند و می بالند و زندگی می کنند.

 

 

ضرورت پرداختن به وجود مساجد در محیط های اجتماعی گوناگون و افزایش کارکردهای آن ها برای پاسخگویی به نیازهای انسان ها در جوامع مختلف، موضوعی است که همواره در طول تاریخ اسلام بر آن تاکید شده است و در جوامع گوناگون به شکل های مختلفی به انجام رسیده است.

 

 

موضوعی که در سلسله نوشتارهای «مساجد و معابر» و «مسجدی ها» به آن پرداخته می شود نگاه کمی دقیق تر به مقوله ایجاد مساجد و نیاز کنشگران اجتماعی به وجود آن ها در اطراف محیط های زندگی افراد و نیز چگونگی نقش آفرینی این اماکن دینی در زندگی امروزی بشر است.

 

 

در ادامه به یکی از موضوعات مطرح در زمینه مساجد پرداخته می شود:

 

یادش به خیر با بچه های محل مان می رفتیم پشت مسجد محله که یک زمین خاکی بود و سیب زمینی هایی که از خانه با خود به همراه برده بودیم را داخل آتش می انداختیم و بعد وقتی که حسابی سیب زمینی ها کباب می شدند آن ها را بر می داشتیم و مثل همیشه کمتر از همه به من می رسید با این بهانه که من تک خوان گروه سرود مسجد هستم و نباید سیب زمینی کبابی بخورم چون صدایم می گیرد... آخر هم متوجه نشدم که این ادعا را چه کسی علیه من ساخته بود البته در این زمینه تخصصی ندارم شاید هم درست می گفتند.

 

خادم مسجد هم دنبال مان می کرد چون برپا کردن آتش دیوار پشتی مسجد را سیاه می کرد...  واقعا خاطراتی ماندگاری بود.

 

مهاجری؛ یک استاد موسیقی است می گوید حضور در گروه های سرود او را آخر به سمت موسیقی سنتی و متخصص شدن در این زمینه برد و حال برای خودش تحقیقاتی در این زمینه دارد.

 

او می گوید: وقتی کوچک بودیم راستش را بخواهید خیلی همدیگر و بزرگترها را اذیت می کردیم اما فقط به خاطر یکی از معلمان مدرسه مان که مسجد هم می رفت و در نهایت هم رفت حوزه علمیه و طلبه شد به مسجد می رفتیم چون او بسیار خوش اخلاق بود و فوتبالش هم بسیار خوب بود و هر کسی دوست داشت وقت مسابقه فوتبال، او در تیمش باشد.

 

این معلم بود که با ما سرودهای انقلابی کار می کرد و ما هم در مسجد خودمان و چند مسجد دیگر آن ها را در قالب گروه سرود و بدون موسیقی اجرا می کردیم.

 

بعدها در چند مدرسه هم سرود خواندیم اما آن فعالیت ها باعث شد هنوزم که هنوز است من ارتباط خوبی با مساجد داشته باشم هر چند که به ظاهرم نمی آید.

 

خبرنگار: محسن شریف نیا

 

 

 

کد خبر 772417

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha